12.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برای شناخت فردوسی بزرگ این ۱۰۰ ثانیه را از دست ندهید...
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌷💌💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💐💌🌷━━━┛
yeknet_ir_zamine_shahadat_imam_sadegh_1399_03_27_vahid_shokri.mp3
9.35M
🔳 #شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
🌴سیاهی ها میخونن دوباره مرثیه
🌴غربت این طایفه از قدیم ارثیه
🎙 #وحید_شکری
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_صادق_ع_شهادت
دارد میان هیئت خود گریه میکند
با اهل بیت عصمت خود گریه میکند
با داغ هتک حرمت خود گریه میکند
دارد برای غربت خود گریه میکند
آتش گرفت خانهاش اما سپر نداشت
بینِ چهار هزار نفر یک نفر نداشت
مشعلبهدستها وسط خانه ریختند
یک عده بی حیا وسط خانه ریختند
تا اینکه بی هوا وسط خانه ریختند
اموالِ خانه را وسط خانه ریختند
بین نماز بود و مجالش ندادهاند
حتی امان به اهل و عیالش ندادهاند
بین هجوم بی خبر و یاد مادر است
دیوارهای شعلهور و یاد مادر است
تنها میان درد سر و یاد مادر است
افتاده است پشت در و یاد مادر است
شکر خدا خمیده به دیوار بر نخورد
بال و پرش به تیزی مسمار بر نخورد
این پیرِ سالخورده عصا بر نداشته
آرامتر هنوز عبا بر نداشته
نعلین خویش را به خدا بر نداشته
شیخِ حرم عمامه چرا بر نداشته
او را کشان کشان وسط کوچه میکِشند
در پیش این و آن وسط کوچه میکِشند
آتش مسیر رفتن او را گرفته است
طفلی ز ترس دامن او را گرفته است
چه بد طناب گردن او را گرفته است
راه نفس کشیدن او را گرفته است
از بس دویده، خسته شده، بی رمق شده
این پیرمردِ غمزده خیس عرق شده
گیرم خمیده در بر انظار رفته است
پای برهنه از سر بازار رفته است
گیرم به پای هر قدمش خار رفته است
با دستِ بسته مجلس اغیار رفته است
شکر خدا که پیرهنش پا نخورده است
در زیر چکمهها دهنش پا نخورده است
میگفت بین ازدحام: آه عمّه جان
افتاده بود یاد خیام؛ آه عمّه جان
آه از نگاه مردم عام؛ آه عمّه جان
از ماجرای بزم حرام؛ آه عمّه جان
دستش به روی خاک به سردی گرفته شد
بار دگر محاسن مردی گرفته شد...
✍ #محمدجواد_پرچمی
دلتنگیم، به وقت غزل زنگ میزند
یک مشت واژه بر دل آن چنگ میزند
فردای عاشقانهی این شعر خسته را
با دلخوری، نشسته کسی، رنگ میزند
از بس قطار حوصله، آهسته میرود
دست زمانه بر سر آن سنگ میزند
این رد پای کیست، چه میخواهد از غزل
حتی خیال بودن او لنگ میزند
باریده یاد او مگر از چشمهای من؟
اینگونه، پیچ خاطره ها زنگ میزند
#مهتاب_بهشتی
#عاشقانه_غزل
گوشه ای از حرای حجرهٔ خویش
نیمه شبها،خدا خدا میکرد
طبق رسمی که ارث مادر بود
مردم شهر را دعا می کرد
هر مَلک در دل آرزویش بود
بشنود سوز ربنایش را
آرزو داشت لحظهای بوسد
مهر و تسبیح کربلایش را
هر زمان دل شکستهتر میشد
«فاطمه اشفعی لنا» میخواند
زیر لب با صدای بغض آلود
روضه تلخ کوچه را میخواند
عاقبت در یکی از آن شبها
دل او را به درد آوردند
بینمازان شهر پیغمبر
سر سجاده دورهاش کردند
پیرمرد قبیلهٔ ما را
در دل شب، کشان کشان بردند
با طنابی که دور دستش بود
پشت مرکب، کشان کشان بردند
ناجوانمردهای بی انصاف
سن وسالی گذشته از آقا!؟
می شود لااقل نگهدارید
حرمت گیسوی سپیدش را
پا برهنه، بدون عمامه
روح اسلام را کجا بردید؟
سالخورده ترین امامم را
بی عبا و عصا کجا بردید؟
نکشیدش، مگر نمیبینید!؟
زانویش ناتوان و خسته شده
چقدر گریه کرده او !!! نکند؟
حرمت مادرش شکسته شده
ای سواره! نفس نفس زدنش
علت روشن کهنسالی است
بس که آقای ما زمین خورده!؟
در نگاه تو برق خوشحالی است
جگرم تیر می کشد آقا
چه بلاهایی آمده به سرت!
تو فقط خیزران نخورده ای و
شمر و خولی نبوده دور و برت
به خدا خاک بر دهانم باد
شعر آقا کجا و شمر کجا!؟
حرف خولی چرا وسط آمد؟
سرتان را کسی نبرد آقا
به گمانم شما دلت میخواست
شعر را سمت کربلا ببری
دل آشفتهٔ محبان را
با خودت پای نیزهها ببری
شک ندارم شما دلت می خواست
بیتها را پر از سپیده کنی
گریههایت اگر امان بدهد
یادی از حنجره بریده کنی
#وحید_قاسمی
#شیخ_الائمه
چرا در بِین این مردم کسی در فکرِ حالش نیست
به فکر مو سپیدیاش به فکر سن و سالش نیست
به یاد کودکانِ بی کَسَش فکر عیالش نیست
چرا این شعلههای در به فکر دست و بالش نیست
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان🥀
#شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)🥀
#بر_شیعیان_جهان_تسلیت_باد🏴
چقدر بیکلاسی زیبا بود!
یادش بخیر قدیما که "بیکلاس" بودیم بیشتر دور هم بودیم و چقدر خوش میگذشت و هر چقدر با کلاستر میشیم از همدیگه دورتر میشیم.
قدیما که "بیکلاس" بودیم و موبایل و تلفن نبود و واسه رفت و آمد وسیله شخصی نبود، همیشه خونهها تمیز بود و آماده پذیرایی از مهمونا و وقتی کلون در خونه در هر زمانی به صدا در میومد، خوشحال میشدیم؛ چون مهمون میومد و به سادگی مهمونی برگزار میشد.
آخه چون "بی کلاس" بودیم آشپزخونه ها اوپن نبود و گازهای فردار و ماکروفر و… نبود و از فست فود خبری نبود، ولی همیشه بوی خوش غذا آدمو مست میکرد و هر چند تا مهمون هم که میومد، همون غذای موجود رو دور هم میخوردیم و خیلی هم خوش میگذشت.
تازه چون "بیکلاس" بودیم میز ناهارخوری و مبل هم نداشتیم و روی زمین و چهارزانو کنار هم مینشستیم و میگفتیم و میخندیدیم و با دل خوش زندگی می کردیم.
حالا که فکر میکنم میبینم چقدر "بیکلاسی" زیبا بود! آخه از وقتی که با کلاس شدیم و آشپزخونه ها اوپن شدن و میز ناهار خوری و مبل داریم و تازه واسه رفت و آمد همگی ماشین داریم و هم تو خونه تلفن داریم و هم آخرین مدل تلفن همراهو داریم و خلاصه کلی کلاسهای دیگه؛ مثل بخار پز و انواع زود پز و… داریم ولی دیگه آمد و شد نداریم! چون خیلی با کلاس شدیم! تازه هر از چند گاهی هم که دور هم جمع میشیم، کلاً درگیر کلاسیم و از صفا و صمیمیت و دل و از همه مهمتر سادگی خبری نیست!!
لعنت بر این کلاس که ما آدما رو اینقدر از هم دور کرده و اینقدر اسیر کلاسیم که خیلی وقتا خودمونم فراموش کردیم.
#امام_صادق_ع_شهادت #دودمه #دم_پاره
نه فقط شیعهی صادق به دلش داغ و بلاست
صاحب مکتب ماست
بخدا صاحبْعزایش همۀ آل عباست
صاحب مکتب ماست
*
مادرم فاطمه ! دریاب مرا جان حسین
جگرم پاره شده
میزنم ناله به یاد لب عطشان حسین
جگرم پاره شده
*
کشته شده رئیس مکتب ما
امام و مقتدای مذهب ما
✍ #محمود_ژوليده