3.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زینب رسید به کربلا 😭
اینجا که قلب ها به شماره میافتد.
اینجا که التهاب مهمان کاروان میشود.
اینجا که امر بر برپایی خیمه هاست.
نکند همان زمینست
که کربلایش میخوانند.
نکند فصل جدایی فرارسیده.
نکند این همان آخرین منزلیست
که مردان غیرتمند قبیلهی بنیهاشم،
به علمداری سقای ادب،
از مرکبها پیادهمان میکنند.
نکند...
این گودال!!!
نه!
اعوذ بالله من الکرب و بلا!
سلام بر قلب صبور زینب!
سلام بر ساکنان زمین کربلا!!!
بلا يا لطف خدا
پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله به خانه يكى از مسلمانان دعوت شدند؛ وقتى وارد منزل او شدند مرغى را ديدند كه در بالاى ديوار تخم كرد و تخم مرغ نيفتاد يا افتاد و نشكست . رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله در شگفت شدند.
صاحب خانه گفت : آيا تعجب فرموديد؟ قسم به خدايى كه تو را به پيامبرى برانگيخته است به من هرگز آسيبى نرسيده است .
رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله برخاستند و از خانه آن مرد رفتند، گفتند كسى كه هرگز مصيبتى نبيند مورد لطف خدا نيست .
از حضرت صادق (ع ) روايت شده كه :
انَّ اشدُ الناس بلاء الاَنبياء، ثمّ الّذين يلونهم ، ثمّ الامثل فالامثل .
((پرگرفتارترين مردم انبيا هستند؛ در درجه بعد كسانى كه از حيث فضيلت بعد از ايشان قرار دارند و سپس هر كس كه با فضيلت تر است به ترتيب از بالا به پايين .))
در كتب حديث ، بابى اختصاص يافته است به شدت ابتلاء اميرالمؤ منين (ع ) و امامان از فرزندان او.
بلا از براى دوستان خدا لطفى است كه سيماى قهر دارد، آنچنان كه نعمتها و عاقبتها براى گمراهان و كسانى كه مورد بى مهرى پروردگار قرار مى گيرند ممكن است عذابهايى باشند اما به صورت نعمت و قهرهايى به قيافه لطف ...
#مولاےغريبم💚
به همراهیتان مشکی میپوشم
به همدردیتان اشک میریزم و عاشورا ميخوانم...
به رسم وفا و بندگی
فقط سلامتي و ظهورتان را میخواهم...
و
تنها
دعاي فرج شما را ميخوانم.....
«عزاداریم نذر ظهور مهدیست»
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🏴
هر صبح خدا،یک غزل از دفتر عشق است
سرسبزترین مثنوی از،منظر عشق است
هر صبح،سلامی به گل روی تو ای دوست
چون یادِ گل روی تو یادآورِ عشق است
حسن موسوی
خانه پیرزن ته کوچه
پشت یک تیر برق چوبی بود
پشت فریاد های گل کوچک
واقعا روزهای خوبی بود
پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر
منتظر بود در زدن ها را
دم در می نشست و با لبخند
جفت می کرد آمدن ها را
روضه خوان محله می آمد
میرزا با دوچرخه آهسته
مثل هر هفته باز خیلی دیر
مثل هر هفته سینه اش خسته
"ای شه تشنه لب سلام علیک"
ای شه تشنه لب...چه آوازی
زیر و بم های گوشه ی دشتی
شعرهای وصال شیرازی
می نشستیم گوشه ی مجلس
با همان شور و اشتیاقی که...
چقدر خوب یاد من مانده
در و دیوار آن اتاقی که -
یک طرف جمله ی "خوش آمده اید
به عزای حسین"بر دیوار
آن طرف عکس کعبه می گردد
دور تا دور این اتاق انگار
گوشه گوشه چه محشری برپاست
توی این خانه ی چهل متری
گوش کن! دم گرفته با گریه
به سر و سینه می زند کتری
عطر پر رنگ چایی روضه
زیر و رو کرده خانه ی او را
چقدر ناگهان هوس کردم
طعم آن چای قند پهلو را
تا که یک روز در حوالی مهر
روی آن برگ های رنگا رنگ
با تمام وجود راهی کرد
پسری را که برنگشت از جنگ
هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز
پستچی نامه از عزیز نداشت
کاشکی آن دوشنبه ی آخر
روضه ی میرزا گریز نداشت
پیرزن قطره قطره باران شد
کمی از خاک کربلا در مشت
السلام و علیک گفت و سپس
روضه ی قتلگاه او را کشت
تاهمیشه نمی برم از یاد
روضه ی آن سپید گیسو را
سالیانی است آرزو دارم
کربلای نرفته ی او را
چیزی از غدیر نگذشته
حقیقت غدیر را با اطعام به دیگران
به پایان بردیم
اطعام دادن خیلی خوب هست اما
باز وارث غدیر تنها ماند
شیعه نفهمید که باید جهت زمینه سازیِ ظهور غدیری دوباره برپا کند
اکنون محرم فرا رسیده
همه برای غربت امام حسین
کمی تشکیلاتی عمل کرده و مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان را بر گزار می کنیم بسیار لازم هست
اما باز به این درک نرسیدیم عدم یاری امام حسین واقعه عاشورا را رقم زد
1200 سال هست هنوز درک نکردیم
عدم یاری و بیداری ما غربت امام زمان را به درازا کشانده است
و باز دوباره مهیای اربعین می شویم و
باز
امام زمان آواره طرد شده می ماند