پرندهای روی شاخهی تکدرختی نشست
و آوازی خواند
دربارهی خورشید،
دربارهی باران،
دربارهی آسمان آبی
و روزهای روشن و آرام
آوازش آنقدر دلنشین بود
و آنقدر بیریا،
که درخت تاب نیاورد
و شکوفه 🌸 کرد
#هوهانس_گریگوریان
4_5956410630645745684.mp3
11.8M
آهنگ ؛#مادر....
اثر؛ استادعلیرضاافتخاری
ﺑﺒﯿﻦ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺷﮏ ﺳﻮﺯﺍﻧﻢ ﭼﻪ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﻧﻢ
ﮐﻪ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﭘﻨﺎﻫﯽ
ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﮔﻞ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺎ ﺷﮑﻮﻓﺎ
ﺭﺳﯿﺪ ﺑﻪ ﮔﻬﺪﻭﻥ ﻓﻐﺎﻥ ﺩﻟﻢ ﺷﻔﻖ ﺷﺪﻩ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺑﺴﺎﻥ ﺩﻟﻢ
ﺑﻬﺸﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﺩﺍﺭﯼ
ﺩﻝ ﺑﯽ ﻏﺒﺎﺭﯼ ﭼﻮ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺩﺍﺭﯼ
ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﻭﺷﻦ ﺩﻝ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﻦ
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻦ ﮔﺮﻡ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﻭ ﺻﺤﺮﺍ
ﮔﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ
ﺟﻮﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﻣﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭ
ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﻣﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭ
ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﻭﺷﻦ ﺩﻝ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﻦ
"خاک شد" ،
هر که در این خاک زیست.
خاک چه داند ،
که در این خاک "کیست"..
سر انجام
که باید از این "خاکـ رفت"..
خوشا آنکه
"پاک آمد و پاک رفت
🍃🌺🍃
#امام_کاظم
دلت سوی خدا پرواز کرده
غم خود را به او ابراز کرده
توئی تنها کسی که روزه اش را
به ضرب تازیانه باز کرده
#سیدهاشم_وفایی
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان 🏴
🌷🌷🌷
یک اشتباه را میتوانی پاک کنی، اما فقط یک اشتباه …
مادرم همیشه بعد از دیکته گفتن این جمله را میگفت و پاککن را نشانم میداد. قبل از صحیح کردن دیکته به من فرصت میداد دوباره کلمات و جملهها را نگاه کنم، و اگر اشتباهی هست پیدا کنم. فقط یک کلمه، و فقط یک اشتباه. یادم هست چشمهایم را به کلمات میدوختم و به درست بودنشان شک میکردم. گاهی اشتباهم را پیدا میکردم و درستش را مینوشتم، اما همیشه اینطور نبود. گاهی به درست بودن چیزی که در ذهنم بود شک میکردم. شکی که باعث میشد کلمهی درست را پاک کنم و غلط بنویسم. از همان جا بود که فهمیدم پیدا کردن یک اشتباه چقدر میتواند سخت باشد.
از آن روزها سالها میگذرد، اما من هنوز به آن پاککن و آن کلمهها فکر میکنم. تمام زندگی را مرور میکنم و با خودم میگویم اگر پاککن داشتم کجای زندگی را باید پاک میکردم، کجای زندگی اشتباه کردم، کجا را باید درست کنم؟
حالا از تجربهی آن سالهاست که میدانم برای جبران اشتباهاتم، باید اول آنها را پیدا کنم. هنوز همان صدا در گوشم میپیچد “یک اشتباه را میتوانی پاک کنی، فقط یک اشتباه” …
👤حسین حائریان
لعل تو به حرف آمد و دادیم دل از دست
یعنی به سوال تو جواب است دل ما ...
#بیدل_دهلوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در رثایٺ مےچڪد از دیده جاےاشڪ خون
این همہ بےحُرمتے چشمے ندیده تاڪنون
السلام اے نور حق اے آفتاب ڪاظمین
السلام اے حجٺ آزرده "فے قعرالسجون"
#شهادٺ_غریبانہے💔
#امام_ڪاظم_ع_تسلیٺ🏴
4_5913501343263229766.mp3
8.37M
شاید افتادی به یادم؛ یادِ بیماری که نیست
خواب دیدم چشمهایت را؛ پرستاری که نیست
ساعتم خوابید، تا در لحظهی رویاییام
بیشتر باشد زمانِ تنگِ دیداری که نیست
کولهبارم را که بستم میروم از خاطرت
باز میگردم ولی از راهِ اصراری که نیست
با خطوطِ چوبخطّم نردبانی ساختم
میگریزم سمتِ تو از روی دیواری که نیست
کوچک اما نذرِ چشمت بود، مقداری که بود
دفترِ من؛ خانهی شعرت؛ خبر داری که نیست ؟!
شاعری را ترک کردم؛ سرفههایم خوب شد
شعرهایت را ببین در دودِ سیگاری که نیست
لحظهای بنشین دو کاسه اشک مهمانت کنم
بر مزارِ من؛ به غیر از من عزاداری که نیست
#رضا_قاسمی
9670635_777.mp3
8.97M
🥀گوشہ ےِ زندون پراز بی کسی
🥀یہ آقایی دلتـــــنگ مـــادر شده
🎤کربلایی سید مجید_بنی فاطمه
#یا_بابالحوائج
#شهـیـد_محمـدحــسـین_محـمدخـانے
🌹یازهرا🌹
اگردرآتش سودای اوبه سوز و گدازی.mp3
904.7K
اگر در آتش سودای او به سوز و گدازی
بر آر شعله ی آهی ، بریز اشک نیازی
به بوی وصل چو پروانه برفشان پر و بالی
تو را چو شمع بود تا زبان شعله گدازی
توان دوید به سر همچو گوی در قدم او
چه غم که هست ره عشق را نشیب و فرازی
امید عافیت از گردش زمانه چه داری
کجاست در دو جهان غیر دوست بنده نوازی
نسوختی شبی ای دل چرا به نغمه سوزی
نباختی ز چه جان را دمی به ناله سازی
اگر چو ذره به خورشید عشق راه نیابی
نه در سرای حقیقت ، نه در طریق مجازی
سر از دریچه شب بر کشید صبح و ندانم
به خواب بی خبری از چه در شبان درازی
به بوی همسفران تا دیار عشق شتابی
به سوی کرب و بلا باسمند حق تک و تازی
وضو به خون جگر خوش بود به معبد جانان
که سرخ روی به جای آوری به قبله نمازی
#شعرخوانی
#استاد
#مشفق_کاشانی
گریانم امشب از خجل
لیک تو مبین
اشک چشمم سرریز است
لیک تو مبین
کوله بارم سنگین است از
اشک و آه
دو چشمم خیس و گریان
لیک تو مبین
حال من امشب سوی دو
گنبد زیبای شماست
این حال اشکبار من است
لیک تو مبین
می روم سوی قبله گاه
شیعیان مولایم حسین
دست به سینه و دل گریانم
لیک تو مبین
شاید بگویندت چرا تو مبینی
حال سروش را
چون خجل دارم حال خود را
لیک تو مبین
سروش.ش
⚫ سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
🍀 بسم الله الرحمن الرحیم
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🔘 صبح روز سه شنبه ، نوزدهم اسفند ماه به خیر
📿 ذکر روز سه شنبه: صد مرتبه
💐 یاارحم الراحمین💐
🔘🌷🔘🌷🔘🌷🔘
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻨﻢ
ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ، ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ، ﺁﺏ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺗﻨﻢ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﻻﻏﺮ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ
ﺧﺼﻢ ﭘﻨﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ
ﺩﺭ ﺳﯿﻪ ﭼﺎﻝ ﺑﻼ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ، ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺵ، ﺍﯾﻦ ﺍﺷﮓ ﺩﺍﻣﻦ ﺩﺍﻣﻨﻢ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ ﺭﻭﻧﺪ
ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﻟﻤﻼﻗﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ، ﻣﻨﻢ
ﻗﺎﺗﻞ ﺩﻝ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﮓ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ
ﺣﻠﻘﻪ ﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺪ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﮔﺮﺩﻧﻢ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﺟﺴﻤﻢ ﺁﺏ ﮔﺸﺘﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺳﻮﺧﺘﻪ
ﻣﺤﻮ ﮔﺸﺘﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘﺶ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺗﻨﻢ
ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻭﻗﺖ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﯾﯽ ﻗﺎﺗﻠﻢ
ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﺧﺮﻣﺎﯼ ﺯﻫﺮ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻗﺼﺪ ﮐُﺸﺘﻨﻢ
ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﺎﻕ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﻮﻥ ﻣﯽ ﭼﮑﺪ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﭘﺎ ﺳﺎﯾﯿﺪﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﯿﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻫﻨﻢ
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ! ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﻣﻦ ﺣﺒﺲ ﻫﻢ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ
ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻧﮑﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﺷﻤﻨﻢ
ﯾﺎﺩ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﻣﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺨﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﺩ ﺯﺍﺋﺮ ﻭ ﺁﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺪﻓﻨﻢ
ﯾﺎﺑﻦ ﺯﻫﺮﺍ «ﻣﯿﺜﻢ» ﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮﻻّﯼ ﺷﻤﺎ
ﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﻫﻢ ﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﻫُﺮﻡ ﺁﺗﺶ ﺍﯾﻤﻨﻢ
نوکر نوشت :
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزی ما کرده خدا باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را
صلی الله عليک يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
السلام علیک یا امام الرحمه یاموسی بن جعفر ، یاباب الحوائج
🔘شهادت حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام تسلیت باد
*قلب عاشق پیشه من رهین عشق تودارد*
*شادی عشق تو را چون جانانه دارد*
*شاعری عاشق پیشه و شیدای توام*
*آسمان عشق و شیدای مست،توام*
*گریه ها کردم تا دست یافتم اخر ترا*
*اه چه زیباست یافتن کسی همچون ترا*
*در توانم نیست بی تو و چشم بستن را*
*چشم بسته را نشاید دلبستن را*
سروش.ش
*قلب عاشق پیشه من رهین عشق تودارد*
*شادی عشق تو را چون جانانه دارد*
*شاعری عاشق پیشه و شیدای توام*
*آسمان عشق و شیدای مست،توام*
*گریه ها کردم تا دست یافتم اخر ترا*
*اه چه زیباست یافتن کسی همچون ترا*
*در توانم نیست بی تو و چشم بستن را*
*چشم بسته را نشاید دلبستن را*
سروش.ش
آقا بيا که روضهےموسی بن جعفر ع است
چشمانمان ز داغ مصيباتشان تر است
جامه سياه بر تن و بر جان شرار آه
دلها به ياد غصه او پر ز آذر است
افتاده است بی کَس و تنها، غريب وار
مردےکه با تمامی خلقت برابر است
السلام علیک یا موسی بن جعفر ع
آجرک الله یا صاحب الزمان عج
قصه عشق ،
انسان بودن ماست
اگر کسی احساست را نفهمید
مهم نیست
سرت را بالا بگیر
ولبخند بزن
فهمیدن احساس
کار هر آدمی نیست..
#احمد_شاملو
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎن ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ ......
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎﺩ!!!
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ .......
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﻴکﻪ ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ...
ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ،
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻲ!!!
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ !!!
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ می فرمایند :
ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺧﺪﺍست روزی آن........
🌸ماهيان ازآشوب دريا به خدا شكايت بردند،
دريا آرام شد و آنها صيد تور صيادان شدند!!!!
آشوبهاي زندگي حكمت خداست.
ازخدا،دل آرام بخواهيم،
نه درياي آرام!!! 👌🌺
عصرتون زیبا😊🌺
۱۰ روز #تا_بهار🌸🍃
"اسفند"شاعری ست پٌر آوازه
در جهان!
غزل می گوید و گاه ترانه ساز
می کند...
اما اغلب سپید می نویسد و روزهای سیاهش را می سپارد به دستِ باد!
به عشقِ چشمهای روشنِ بهار،به یُمنِ آمدنِ قدم های خیر و نوبرانه ی این معشوقه ی هزار مجنون؛ تا همیشه پٌرتب و تاب ترین عاشقِ دنیاست!
#فاطمه_پنبه_کار
اے ساربـان آهستہ رو ، با ناتوانان صبر کن
تو بارِ جانان میبرے ، من بارِ هجران میبــرم...
#سعدے
شعر حمید رضا برقعی امام کاظم
فلق در سینه اش آتشفشان صبحگاهی داشت
که خون آلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت
طراوت در هوا از ریشه زنجیر می روید
زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت
مگر خورشید را هم می توان خاموش کرد آخر
کسی از تیره ی شب در سرش افکار واهی داشت
کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است
مگر او نیت دیگر به غیر از خیرخواهی داشت
هماره آه او خرج دعا بر مردمان می شد
اگر در سینه اش یارای آهی گاه گاهی داشت
به تسبیحش قسم زنجیره ی عالم به دست اوست
چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت
عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکی تر
که در آن نخنما آغوش اسرار الهی داشت
چه بنویسم از آن گودال از آن قعر سجون از زخم
از آن زندان که حکم روضه های قتلگاهی داشت
تمام کشور من کاظمین کوچک مردیست
که در هر گوشه ای از خاک ایران بارگاهی داشت
تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد
تو حول حالنایی حال و روزم با تو بهتر شد
تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی
تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی
کنون دریای طوفانیست ایران ناخدایی کن
نمک گیر تبار توست این کشور دعایی کن
دلم روشن نگاهم گرم حالم احسن الاحوال
به لطف روضه های تو چه سالی میشود امسال
که ایران در تو میبیند بهار سرزمینش را
کنار سفره ی باب الحوائج هفت سینش را
ابراهیم ادهم رساله قشیریه.mp3
433.2K
ابراهیم ادهم به صحرا می شد مردی لشکری پیش وی رسید و گفت : آبادانی کجاست ، ابراهیم به گورستان اشارت کرد.
مرد لشکری یکی بر سر ابراهیم زد و سرش بشکست ، چون از وی بگذشت گفتند : این ابراهیم ادهم است ، زاهد خراسان
مرد لشکری باز گردید و عذر خواست.
ابراهیم گفت : چون مرا بزدی من برای تو از خدای تعالی بهشت خواستم .
گفت : چرا؟
گفت : دانستم که مرا از آن جفای تو خدای تعالی اجر دهد ، نخواستم که نصیب من از تو اجر و نیکویی بود و نصیب تو از من عقاب و بدی
#رساله_قشیریه
#به_روایت
#استاد
#ساعد_باقری