زمین روشن شد از نورِ محمّد
زمان تابان شد از هورِ محمّد
جهان آیینهبندان از حضورش
ملائک عازمِ سورِ محمّد
مسیح و نوح و ابراهیم و موسی
همه جمعند در طورِ محمّد
به آتش، خاک و آب و باد بنگر
طبیعت جمله مسرورِ محمّد
تَرَک برداشت طاقِ ظلمِ ظالم
به هر جا رفت منشورِ محمّد
به دنیا هر چه از اخلاق گفتند
تمامش هست محصورِ محمّد
خودت را پاک کن از هر چه عیب است
که پاکی هست دستورِ محمّد
خدا، لطفی نما تا در قیامت
همه باشیم محشورِ محمّد.
#حسینعلی_زارعی
قفل است سرودهام، کلیدی بفرست
از حرفِ دلت، بیتِ جدیدی بفرست
لبخندِ تو از هر غزلی روشنتر
با خندهٔ خود، شعرِ سپیدی بفرست.
#حسینعلی_زارعی
آبان نشده ابرِ دلم میبارد
آذر نشده شعلهٔ غم میکارد
ای فصلِ پُر از عاطفهام زود بیا
پاییزِ دلم مِهرِ تو را کم دارد.
#حسینعلی_زارعی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
صبح است بیا دوباره آغاز کنیم
یک راه نُوی برای خود باز کنیم
حالا که هوای زندگی صاف شده
وقت است که بیبهانه پرواز کنیم.
#حسینعلی_زارعی
مقام و ارجِ مادر هست والا
نشان و نقشِ مادر هست زیبا
تمامِ مادران آرامِ جانند
خصوصاً آنکه نامش هست «زهرا».
#حسینعلی_زارعی
در کوچهها گشتم، فقیری را ندیدم
در گوشهٔ زندان، اسیری را ندیدم
مردم چه اندازه لطیف و مهربانند
خوشچهره و خوشمشرب و شیرینزبانند
از بس که بارانهای رحمانی زیاد است
حتّی کویرِ لوت هم سرسبز و شاد است
انگار ترس و غصّه را از بین بردند
دیدم که گرگ و میش با هم آب خوردند
هم رودها، هم نهرها، هم چشمه پُر آب
هر نوع جنسی را بخواهی خالص و ناب
محصولِ باغات و کشاورزی دوچندان
محصولِ دامی هم فراوان هست و ارزان
دشت و بیابانها همه پوشیده از گُل
میآید از هر گوشهای آوازِ بلبل
لبخندهای واقعی بر روی لبها
کامل شده آرامشِ فکر و عصبها
گشتم ولی جای خرابی را ندیدم
حتّی گُلِ خشکیدهای را هم نچیدم
از هر کویری، گنج استخراج میشد
هر قطعه سنگی لایقِ یک تاج میشد
جیبِ همه پُر پول و مردم شاد و خندان
افسانه شد دعوا و جنگ و بند و زندان
علمِ همه بالاتر از حدِّ تصوّر
مردم همه مشغولِ تدبیر و تدبّر
تورِ جهانگردی فراوان و فراگیر
از کهکشان تا کهکشان بیرنج و تأخیر
درد و مریضی و نداری ریشهکن شد
نامردی و جرم و جنایتها کفن شد
عمرِ همه طولانی و قلبِ همه شاد
جسمِ همه نورانی و جانها شد آزاد
هر جا که رفتم شادی و نور و سرور است
اینها فقط یک گوشه از عصرِ ظهور است.
#حسینعلی_زارعی
دورم ولی انگار که نزدیکِ تواَم
تو روشن و من سایهٔ تاریکِ تواَم
حالا که هلالِ عاشقی رؤیت شد
من منتظرِ پیامِ تبریکِ تواَم.
#حسینعلی_زارعی
رباعی
باید که گُلِ چمن تو را لمس کند
یا پوششی از سمن تو را لمس کند
بر صفحهٔ گوشیات کمی دست بکش
بگذار که شعرِ من، تو را لمس کند
#حسینعلی_زارعی
درونم را گرفته چند ویروس
که اوضاعِ سلامت گشته معکوس
طبیبی گفت: داروی تو باشد
هزار و سیصد و شصت و سه تا بوس!
#حسینعلی_زارعی
غروبِ سازش و آغازِ جنگاست
زمانِ موشک و تیر و تفنگاست
دوباره دشمنِ نادان خطا کرد
خیالش میرسد خیلی زرنگاست
به دستورِ خدا با صبر و تقوا
تمامِ حیلهها پوچ و جفنگاست
پلنگِ دشمن است و ماهِ میهن
دوباره قصّهٔ ماه و پلنگاست
رسیده رستمِ ایران به میدان
درونِ ترکشش تیرِ خدنگاست
بترس ای دشمنِ ایران که اینبار
خلیجِ ما پُر از مار و نهنگاست
اگر تیری زدی، تیری ستانی
که تیرِ فتنه مثلِ بومرنگاست
شهادت افتخارِ ملّتِ ماست
گمانت میرسد اینجا فرنگاست؟!
همه آمادهٔ دستورِ رهبر
سپاهی، ارتشی، گوشش به زنگاست
جهادِ ما برای عزّتِ ماست
که صلحِ با منافق عینِ ننگاست
ننوش از دستِ دشمن شربتِ صلح
که رویِ میزِ او جامِ شرنگاست
تو با نعلینِ خود در راهِ حق باش
که کفشِ دشمنان همواره تنگاست
توکّل کن به حق، ثابت قدم باش
که پایِ تکیه بر بیگانه لنگاست
تو حق را یاوری کن تا ببینی
مهارِ قدرتت در مشت و چنگاست
تو با ایمان، به رهبر اقتدا کن
نترس از آن که دائم مستِ بنگاست
به عقلِ مرجعِ دین اعتنا کن
نترس از دشمنی که گیج و منگاست
نترس و حمله کن محکمتر از قبل
«کلوخانداز را پاداش سنگاست».
#حسینعلی_زارعی
تاریخِ تولّد را، محبوبِ دلم پرسید
در پاسخِ او گفتم: روزی که تو را دیدم...
#حسینعلی_زارعی
زیرا و کاش، شاید و امّا، اگر، ولی
در کارِ عشق نیست به جز چشم یا بلی
هر جا در این مسیر کم آوردهای، بگو:
«یا مُصطَفی مُحَمَّد و یا مُرتَضی عَلی»
#حسینعلی_زارعی