شهریاری کرد قصری زرنگار.mp3
960.5K
شهریاری کرد قصری زرنگار
خرج شد دینار بر وی صد هزار
چون شد آن قصر بهشت آسا تمام
پس گرفت از فرش و آرایش نظام
هر کسی میآمدند از هر دیار
پیش خدمت با طبقهای نثار
شه حکیمان و ندیمان را بخواند
پیش خویش آورد و بر کرسی نشاند
گفت این قصر مرا در هیچ حال
هیچ باقی نیست از حسن و کمال
هر یکی گفتند در روی زمین
کس ندیدست و نبیند این چنین
عاقلی برجست و گفت ای نیک بخت
رخنهای ماندست و آن عیبی است سخت
گر نبودی قصر را آن رخنه عیب
تحفه دادی قصر فردوسش ز غیب
شاه گفتا من ندیدم رخنهای
می برانگیزی تو جاهل فتنهای
عاقلش گفت ای به شاهی سرفراز
رخنهای هست آن عزرائیل باز
بو که آن رخنه توانی کرد سخت
ورنه چه قصر تو ، چه تاج و تخت
گرچه این قصریست خرم چون بهشت
مرگ بر چشم تو خواهد کرد زشت
بر سرای و قصر خود چندین مناز
رخش کبر ازسرکشی چندین متاز
#حکایت_منطق_الطیر_عطار
#خوانش_استاد_ساعد_باقری
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور