eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
4.7هزار ویدیو
54 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
مینویسم شب تار سحر میگردد یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد... عج @Sheroadab_alavi
کنون نهاده علی سر، به روی شانه‌ی در و روی گونه‌ی او خاطرات می‌لرزد.. 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
حافظ خبر نداشت جهان وَقف مُرتَضیٰ ست از کیسه‌ی خلیفه سمرقند داده است 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
حافظ خبر نداشت جهان وَقف مُرتَضیٰ ست از کیسه ی خلیفه سمرقند داده است
حافظ خبر نداشت جهان وَقف مُرتَضیٰ ست از کیسه ی خلیفه سمرقند داده است 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
زخمی ام التیام می خواهم التیام از امام می خواهم السلامُ علیک یا ساقی من علیک السلام می خواهم مستی ام را بیا دو چندان کن جام می پشت جام می خواهم گاه گاهی کمی جنون دارم من جنونی مدام می خواهم تا بگردم کمی به دور سرت طوف بیت الحرام می خواهم لحظه ی مرگ چشم در راهم از تو حسن ختام می خواهم در نجف سینه بی قرار از عشق گفت: لایمکن الفرار از عشق 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد شاید این باغچه ده قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد ...
33.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگاه مادری حتی به هیزم می‌کند زهرا و آتش را پر از گل‌های گندم می‌کند زهرا مراقب بود در آتش نسوزد چادرش، شاید که زینب را در این چادر تجسم می‌کند زهرا به گوشت خورده آیا آب آتش را بسوزاند میان موجی از آتش تلاطم می‌کند زهرا ملائک کودکی را از میان شعله ها بردند و با آهنگ لالائی تکلم می‌کند زهرا دلیل زندگی را در تماشای علی می‌دید علی را در شلوغی ناگهان گم می‌کند زهرا صدای پای رفتن از در و دیوار می‌آید علی تابوت می‌سازد تبسم می‌کند زهرا علی را با چه حالی از میان کوچه‌ها بردند که با خاک عبای او تیمم می‌‌کند زهرا نمی‌گنجد درون خاک اقیانوس بی پایان مزارش را نهان در قلب مردم می‌کند زهرا 🏴
بےتو تمام زندگےام در عدم گذشت‏...
از جهانی که پراز تیرگیِ ما و من است می گریزم به هوایی که پر از زیستن است می گریزم به همان جا که همه می گویند هر که از آینه ها دم بزند خویشتن است همه یک پارچه یک دست سیه پوشانند بر تن مردم آن طایفه یک پیرهن است میگریزم به جهانی که پر از یک رنگی است به جهانی که پراز گریه کن و سینه زن است به همان جا که نفس قیمت دیگر دارد اشک ها دُرّ نجف سینه عقیق یمن است به همانجا که در آن باد صبا بسته دخیل به عبایی که پراز رایحهء پنج تن است اشک یک پیرغلام آتش بزم است آنجا چشم او روضهء باز است ولی بی سخن است چه خراسان چه مدینه چه عراق و چه دمشق هر کجا پرچم روضه است همان جا وطن است دم من زندگی و بازدمم زندگی است تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است قلب آن است که لبریز محبت باشد تا ابد خانهء اولاد علی قلب من است
میان این همه غوغا، میان صحن و سرایت بگو که می رسد آیا صدای من به صدایت؟ منی که باز برآنم که دعبلانه برایت غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت  من و عبای شما؟ نه من از خودم گله دارم من از خودم که شمایی چقدر فاصله دارم هنوز شعر نگفته توقع صله دارم منی که شعر نگفتم مگر به لطف دعایت چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد همان دقیقه که چشمم درست کنج گهرشاد بدون وقفه به باران امان گریه نمی داد هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت چنان که باید و شاید غزل غزل نشدم مست که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است من این نگاه عوامانه را نمی دهم از دست اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟ دوباره اشک خداحافظی رسیده به دامن دوباره لحظهء تردید بین ماندن و رفتن و باز مثل همیشه در آستانهء در من ـ کبوترانه زمین گیر می شوم به هوایت مربع  سکوت کرده دوباره جهان برای من و تو نبود و نیست صدایی به جز صدای من و تو و می روم به امید دوباره های من و تو میان این همه غوغا میان صحن و سرایت