آه از این قومِ ریایی
که در این شهرِ دو روے
روزها شحنه و شب باده فروشند همه ...
#شفیعی_کدکنی
نَفَست روشن باد!
اين دگر معجزِ تو بود اى عشق!
همّتت يارى كرد
كه در اين ظلمت جای
صبح را بر قلمم جارى كرد...
#شفیعی_کدکنی
دستِ مرا بگیر!
دستِ مرا بگیر خدایا!
دستی که کورمال، به هر سوی،
در جستجوی توست.
وز هیچ مخزنِ کُتُب اینجا
یک پنجره به سویِ تو نگشود.
اوراقِ هر کتاب،
چون برگهایِ زردِ خزانی،
در لحظهٔ تلاطمِ طوفان،
تنها،
بر دامنِ تحیّرم افزود.
دستِ مرا بگیر!
#طفلی_به_نام_شادی
#شفیعی_کدکنی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
🍁 باران
سرود ديگری سركن
شعر تو با اين واژگان شسته
غمگين است 🍁
#شفیعی_کدکنی
در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیست
جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیست
اشکم که به دنبال تو آواره ی شوقم
یارای سفر با تو و رای وطنم نیست
این لحظه چو باران فرو ریخته از برگ
صد گونه سخن هست و مجال سخنم نیست
بدرود تو را انجمنی گرد تو جمع اند
بیرون ز خودم راه در آن انجمنم نیست
دل می تپدم باز درین لحظه ی دیدار
دیدار ‚ چه دیدار ؟ که جان در بدنم نیست...
#شفیعی_کدکنی
🍁💕
دير شد ، بازآ
كه ترسم
ناگهان پرپر شود
دسته گل هایی كه
از شوق "طو"
در دل بسته ام ...
#شفيعی_كدكنی
هزار آینه جاریست...
هزار آینه...
اینک...
به همسراییِ قلبِ تو میتپد با شوق
زمین تهیست زِ رندان
همین تویی تنها
که عاشقانهترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان:
"حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی"
#شفیعی_کدکنی
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
می زند نغمه،
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانه های بهار...
#شفیعی_کدکنی
توصیهنامه دکتر ناتل #خانلری برای استخدام دکتر #شفیعی_کدکنی در ۱۳۴۸ و جواب علامه #فروزانفر که نوشته بسیار بجاست و «احترامی است به فضیلت»
وه چه بیگانه گذشتی نه کلامی، نه سلامی
نه نگاهی به نویدی؛ نه امیدی به پیامی
رفتی آن گونه که نشناختم از فرط لطافت
کاین تویی یا که خیال است؟! از این هردو کدامی؟!
روزگاری شدو گفتم، که شد آن مستیِ دیرین
بازدیدم که همان باده ی جامیّ و مدامی
همه شوریّ و نشاطی، همه عشقیّ و امیدی
همه سِحریّ وفسونی،همه نازیّ و خرامی
آفتابِ منی افسوس که گرمی دِه غیری
بامدادِ منی ای وای که روشنگرِ شامی
خفته بودم که خیالِ تو، به دیدارِمن آمد
کاش آن دولتِ بیدارِ مرا، بود دوامی
#شفیعی_کدکنی
ای چشمِ سخنگوی، تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
#شفیعی_کدکنی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
اي مهربانتر از برگ، در بوسههاي باران!
بيداري ستاره، در چشم جويباران!
آيينة نگاهت، پيوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت، صبح ستارهباران
بازآ كه در هوايت، خاموشي جنونم،
فريادها برانگيخت از سنگ كوهساران
اي جويبار جاري! زين سايه برگ مگريز
كاينگونه فرصت از كف، دادند بيشماران.
گفتي: « به روزگاران مهري نشسته...» گفتم:
بيرون نميتوان كرد « حتي » به روزگاران
بيگانگي زحد رفت، اي آشنا مپرهيز
زين عاشق پشيمان، سر خيل شرمساران
پيش از من و تو بسيار، بودند و نقش بستند
ديوار زندگي را زينگونه يادگاران
وين نغمه محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقيست آواز باد و باران
#شفیعی_کدکنی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
صفای دلِ یارانت کو؟
شهرِ خاموشِ من! آن روحِ بهارانت کو؟
شور و شیداییِ انبوهِ هَزارانت کو؟
میخزَد در رگِ هر برگِ تو خونابِ خزان
نکهتِ صبحدم و بویِ بهارانت کو؟
کوی و بازارِ تو میدانِ سپاهِ دشمن
شیههی اسب و هیاهویِ سوارانت کو؟
زیرِ سرنیزهی تاتار چه حالی داری؟
دلِ پولادوشِ شیرشکارانت کو؟
سوت و کورست شب و، میکدهها خاموشند
نعره و عربدهی بادهگسارانت کو؟
چهرهها دَرهم و دلها همه بیگانه ز هم
روزِ پیوند و صفایِ دلِ یارانت کو؟
آسمانت همهجا سقفِ یکی زندان است
روشنایِ سحَرِ این شبِ تارانت کو؟
#شفیعی_کدکنی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
هزار آینه جاریست...
هزار آینه...
اینک...
به همسراییِ قلبِ تو میتپد با شوق
زمین تهیست زِ رندان
همین تویی تنها
که عاشقانهترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان:
"حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی"
#شفیعی_کدکنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
باید بِچشَد عذاب تنهایی را
فردی که ز عصر خود فراتر باشد...
#شفيعى_كدكنى
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
هزار آینه جاری ست
هزار آینه اینک
به همسرایی قلب تو میتپد با شوق
زمین تهیست ز رندان؛
همین تویی تنها
که عاشقانهترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام "گل سرخ"
و عاشقانه بخوان:
«حدیث عشق بیان کن
بدان زبان که تو دانی»
#شفیعی_کدکنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آینه نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
باز آ که در هوایت خاموشی جنونم
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران
ای جویبار جاری زین سایه برگ مگریز
کاینگونه فرصت از کف دادند بیشماران
گفتی به روزگاری مهری نشسته گفتم
بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زینگونه یادگاران
وین نغمه محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقیست آواز باد و باران..
#شفیعی_کدکنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
از خٖویش گریزانم و سوی تو شتابان
بـا اینهمه راهـی بـه وصـال تو نـدارم
#شفیعی_کدکنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
روزتون بخیر❤️
میشناسمت
چشمهای تو
میزبان آفتاب صبح سبز باغهاست
میشناسمت
واژههای تو
کلید قفلهای ماست
میشناسمت
آفریدگار و یار روشنی
دستهای تو
پلی به رویت خداست 🌹
#شفیعی_کدکنی
الهی امروزتان، سرشار از عشق و امید و نور و برکت و رسیدن به اهدافتان باشد🙏
روزقلم بردوستان اهل ادب مبارک🌹🌹🌹🌹🌹
تمام دل خوشیام شور عاشقانهی توست
دو چشم منتظرم تا همیشه خانهی توست
تو صبر گفتی و من خسته از شکیبایی
تمام زندگیام ، غرق در بهانهی توست
#شفیعی_کدکنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
.
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما ، چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
سفرت به خیر
اما تو و دوستی ، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفهها، به باران
برسان سلام ما را ....
#شفیعی_کدکنی
کنار باور سبز صنوبرها،
میان شمعدانی ها و شبدر ها،
جهان در لحظه ای زیباست،
اگر این ظلمت و زنگار،
که میبندد رَه دیدار،
بگذارد !!!
تمام روشنائی.. نامه ی باران،
مدیح رستگاری هاست،
فراخایِ جهان ،
سرشار از آزادی و شادی ست،
اگر این دیو و این دیوار،
بگذارد ...!!!
#شفیعی_کدکنی
🍃🌸🍃🌸🍃
#تا_بهار
گفتم : #بهار آمده .. گفتی
اما درخت ها را
اندیشه ی بلند شکفتن نیست
گویا درخت ها
باور نمی کنند
که این ابر
این نسیم
پیغام آن حقیقت سبز است
آری
#بهار جامه ی سبزی نیست
تا هرکسی
هر لحظه ای که خواست
به دوشش بیفکند.
#شفیعی_کدکنی
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
میزند نغمه،
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانههای بهار
#شفیعی_کدکنی