تو غزل میشوی و میبینم
واژه ها با صدات میرقصند
صوفیان در سماع می چرخند
حاجیان در مِنات میرقصند
من که هستم؟ زمینِ سرتاسر
و تو آبیِ آسمان هایی
مستیِ ماه و مادیان هایی
که شبی در فلات میرقصند
لهجه ی دخترانه ات آبی
خنده های شبانه ات قرمز
گیسوی روی شانه ات مشکی
رنگ ها پابهپات میرقصند
تا لبانِ تو «چای» میگوید
استکان ها شراب می نوشند
نلبکی ها ترانه میخوانند
شاخه های نبات میرقصند
ای لبت باده های آذر نوش
ای تنت گرم، بهترین آغوش
در سرت کودکانِ بازیگوش
گوشه ی یک دهات میرقصند
خوش بحالِ دهاتِ همسایه
به تنت رخت سبز پوشیده
دو لبِ ماهیِ تو را دیده
که در آبِ قنات میرقصند
#طه_محتشم
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮
@Sheroadab_alavi
╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯