eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
. خرم آن ؏ـاشق ڪـه آشوبِ دل و دینش تویی.... ڪـار فرمایش محبت، مصلحت بینش تویی....!!
تو و آن حسن دل آویز که تغییرش نیست من و این عشق جنون خیز که تدبیرش نیست دردی اندر دل ما هست که درمانش نه آهی اندر لب ما هست که تاثیرش نیست هیچ سر نیست که سودایی گیسویش نه هیچ دل نیست که دیوانهٔ زنجیرش نیست.. 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
نذر کردم گر ز دست محنت هجران نمیرم آستانت را ببوسم، آستینت را بگیرم...
چنان ز دوست ملولم که گر حدیث کنم هزار ناله برآید ز قلبِ دشمنِ من! 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
قدم به کوچه‌ی دیوانگی بزن چندی که عقل بر سر بازار عشق است!
مگو در کوی او شب تا سحر بهر چه می‌گردی؟ که دل گم کرده ام آنجا و می‌جویم نشانش را .
کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را؟ کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را؟ غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را چشمم به صد مجاهده آیینه‌ساز شد تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را بالای خود در آینهٔ چشم من ببین تا با خبر ز عالم بالا کنم تو را مستانه کاش در حرم و دیر بگذری تا قبله‌گاه مؤمن و ترسا کنم تو را خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم خورشیدِ کعبه، ماهِ کلیسا کنم تو را گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من چندین هزار سلسله در پا کنم تو را طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند یک‌جا فدای قامت رعنا کنم تو را زیبا شود به کارگه عشق کار من هر گه نظر به صورت زیبا کنم تو را رسوای عالمی شدم از شور عاشقی ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تو را با خیل غمزه، گر به وثاقم گذر کنی میر سپاه شاه صف‌آرا کنم تو را جم دستگاه ناصردین شاه تاجور کز خدمتش سکندر و دارا کنم تو را شعرت ز نام شاه، فروغی شرف گرفت زیبد که تاج تارک شَعرا کنم تو را
ڪار جنون ما به تماشا رسیده است یعنی‌ تو هم بیا ڪه تماشاے ما ڪنے .. 👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
مردانِ خدا پردهٔ پندار دریدند یعنی همه جا غیرِ خدا یار ندیدند... هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند... یک طایفه را بهرِ مکافات سرشتند یک سلسله را بهرِ ملاقات گزیدند... یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سرِ انگشت گزیدند... جمعی به درِ پیرِ خرابات خرابند قومی به برِ شیخِ مناجات مریدند... یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند... فریاد که در رهگذرِ آدمِ خاکی بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند... همت طلب از باطنِ پیرانِ سحرخیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند... زنهار مزن دست به دامان گروهی کز حق ببریدند و به باطل گرویدند... چون خلق درآیند به بازارِ حقیقت ترسم نفروشند متاعی که خریدند... کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است کاین جامه به اندازهٔ هرکس نبریدند... مرغانِ نظربازِ سبک‌سیر فروغی از دام‌گهِ خاک بر افلاک پریدند...
اندوه تو شد وارد کاشانه‌ام امشب مهمان عزیز آمده در خانه‌ام امشب صد شکر خدا را که نشسته‌ست به شادی گنج غمت اندر دل ویرانه‌ام امشب من از نگه شمع رخت دیده ندوزم تا پاک نسوزد پر پروانه‌ام امشب بگشا لب افسونگرت ای شوخ پری چهر تا شیخ بداند ز چه افسانه‌ام امشب ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد ای بی‌خبر از گریه مستانه‌ام امشب یک جرعهٔ آن مست کند هر دو جهان را چیزی که لبت ریخت به پیمانه‌ام امشب شاید که شکارم شود آن مرغ بهشتی گاهی شکن دام و گهی دانه‌ام امشب تا بر سر من بگذرد آن یار قدیمی خاک قدم محرم و بیگانه‌ام امشب امّید ، که بر خیلِ غمش دست بیابد، آه سحر و طاقت هر دانه‌ام امشب از من بگریزید که می‌خورده‌ام امشب با من منشینید که دیوانه‌ام امشب بی حاصلم از عمر گرانمایه فروغی گر جان نرود در پی جانانه‌ام امشب 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
گویند که در سینه غم عشق نهان کن در پنبه چه‌سان آتش سوزنده بپوشم؟