eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
984 دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
40 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 🏴 فصل عزا آمد دوباره فصل عزا شعر غم بخوان با سینۀ پرآتش و با چشم نم بخوان آمد دوباره موسم ماتم، بگیر دم همراه عرش و کرسی و لوح و قلم، بخوان: "باز این چه شورش است که در خلق عالم است" این را هزار بار بخوان، دم‌به‌دم بخوان شرحی از آتش دل آل رسول را در بندبند مرثیۀ محتشم بخوان آمد دوباره ماه غم و ماتم حسین این ماه را بزرگ بدان محترم بخوان در نینوای غمزده چون نی به ناله باش در پرده‌های شور و نوا زیر و بم بخوان از بلبلان خونی و بی‌آشیان بگو از لاله‌های زخمی و زار و دِژَم بخوان همراه اشک و نالۀ زهرا و مرتضی نوحه ببار و شور بگیر و دودم بخوان "از آب هم مضایقه کردند کوفیان" طوماری از جنایت اهل ستم بخوان از خیمه‌ها و قحطی آب و عطش بگو از دست و مشک و فرق و عمود و علم بخوان بر روی نیزه آیۀ اعجاز را ببین از داستان کهف و رقیم این رقم بخوان همچون نسیم از حرم دوست کن گذر از غنچه‌های پرپر باغ قِدَم بخوان بگذار سر به تربت مولای بی‌کفن از غربت و مصائب اهل حرم بخوان ✍️
‌ 🏴 اهل نجاتیم با حسین شال عزای ماه محرّم بیاورید یک خیمه روضه، یک دهه ماتم بیاورید چندی است رنگ غربت دنیا گرفته‌ایم ما را به شهر شاهد مَحرم بیاورید خالی شده است چشمۀ چشم و گرفته دل آبی ز اشک و آتش نم‌نم بیاورید تا خیمۀ عزای حسینش به‌پا کنیم با اذن فاطمه نخ و پرچم بیاورید شکر خدا که اهل نجاتیم با حسین از کربلا به محفل ما غم بیاورید ما را رها کنید در این دشت لاله‌گون "باز این چه شورش است" و کمی دم بیاورید از خیمۀ غریبی زینب برایمان اشعار روضه‌های مجسّم بیاورید یا از کنار خیمۀ سقای تشنه‌لب مشکی ز اشک و آه دمادم بیاورید تا قلب شرحه‌شرحۀ ما شهر او شود شرحی از آن مصیبت اعظم بیاورید آسان که نیست دیدن مولایمان به خون ما را به روز واقعه کم‌کم بیاورید... ✍️
‌ 🏴 ورود به کربلا هم از مردم وفا ندیده است حسین هم غربت و بی‌کسی چشیده است حسین یک‌باره دل زینب کبری لرزید ای وای! به کربلا رسیده است حسین ✍️
🏴 السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّةَ ثُمَّ إنّها وَضَعَتْ فَمَها عَلى فَمِهِ الشَّريف وَبَكَتْ بُكاءًا شَديدًا حَتّی غُشِيَ عَلَيها، فَلَمّا حَرَّكُوها، فَإذا بِها قَدْ فارَقَتْ روحُهَا الدُّنيا. بابا بیا که جز تو برایم طبیب نیست غیر از پدر که در دل دختر حبیب نیست رویی چو روی دلکش تو نیست در جهان چشمی چو چشم‌های تو خاطرفریب نیست دست من است شانۀ مویت نه دست باد لایق برای موی تو دست رقیب نیست در باغ عشق تو که هزارند بلبلان شیداتر از رقیّۀ تو عندلیب نیست هرکس که حال‌وروز مرا دید گریه کرد اما قسم به موی تو حالم عجیب نیست وقتی ذبیح کوچک شش‌ماهه داشتیم قدّ خم سه‌ساله که دیگر غریب نیست هرگاه عمه موی مرا دید ناله زد گویی که یاد غصۀ شَیْبُ‌الخَضیب نیست جز تازیانه زخم مرا مرهمی نبود دردم ز حد گذشت ولیکن طبیب نیست بابا عموی پردل و باغیرتم کجاست اینها حرامی‌اند و یکی‌شان نجیب نیست محتاج معجزه است دل دردمند من چیزی شبیه معجزۀ بوی سیب نیست جان بر لب است تا تو ستانی به بوسه‌ای "کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست" ✍️
‌ 🏴 السَّلامُ عَلَيْكُما يا أَبْناءَ الزَّیْنَب ما بلبلان خوش‌نفس باغ داوریم نوباوگان طاهر نسل پیمبریم ما ذوالفقار ساختۀ دست حیدریم دو نهر باطراوت از انهار کوثریم ما لاله‌های عاشق گلزار زینبیم در کربلا تجلی ایثار زینبیم ما را نوشته خالق هستی اسیر عشق بودیم از الست اسیر امیر عشق پرورده دخت فاطمه ما را به شیر عشق ما کودکیم و یک‌شبه گشتیم پیر عشق در عشق سیدالشهدا پیر کاملیم از مکتب عقیله و مستان عاقلیم مستیم چون حبیب و زهیر از کلام دوست دل بسته‌ایم بر در دارالسلام دوست گشتیم همچو عالم و آدم غلام دوست خورده است مِلک جان و دل ما به نام دوست ما را فداییان حسین آفریده‌اند ما را به عشق یاری او پروریده‌اند در یاری حسین کفن‌پوش می‌شویم کی با خروش معرکه خاموش می‌شویم؟ در این جهاد، همدل و همدوش می‌شویم با تیر و تیغ و نیزه هماغوش می‌شویم هرچند کوچکیم به چشم نظامیان چون شیر می‌رویم به جنگ حرامیان در ما صفای جعفر طیّار را ببین مهر و وفای احمد مختار را ببین جنگاوری حیدر کرّار را ببین غوغای ما به پهنۀ پیکار را ببین میراث‌دار صف‌شکن خیبریم ما شاگرد درس رزم علی‌اکبریم ما ما نیز همچو اکبر و قاسم شدیم مست مست از سبوی عشق حسین و می الست جان را گرفته‌ایم به راه خدا به دست تا بگذریم از من و از ما و هرچه هست در راه وصل دوست ز هر بند رسته‌ایم چون پای درس زینب کبری نشسته‌ایم در مکتب حقایق زینب شدیم مَرد با ما هرآنچه کرد ولای حسین کرد گشتیم اهل عزت و گشتیم اهل درد داغ مدینه در جگر ما نگشت سرد ماییم کربلایی و خون‌خواه فاطمه از دشمنان پست نداریم واهمه عون و محمدیم و از اولاد احمدیم ما یادگار حیدر و پور محمدیم قربانیان زینب در راه ایزدیم با پای عقل و عشق به این مسلخ آمدیم اینجا شدیم آبروی زینبِ حسین رفتیم تا شود ابدی مکتب حسین ✍️ 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
‌ 🏴 السَّلامُ عَلَيْكُما يا أَبْناءَ الزَّیْنَب ما بلبلان خوش‌نفس باغ داوریم نوباوگان طاهر نسل پیمبریم ما ذوالفقار ساختۀ دست حیدریم دو نهر باطراوت از انهار کوثریم ما لاله‌های عاشق گلزار زینبیم در کربلا تجلی ایثار زینبیم ما را نوشته خالق هستی اسیر عشق بودیم از الست اسیر امیر عشق پرورده دخت فاطمه ما را به شیر عشق ما کودکیم و یک‌شبه گشتیم پیر عشق در عشق سیدالشهدا پیر کاملیم از مکتب عقیله و مستان عاقلیم مستیم چون حبیب و زهیر از کلام دوست دل بسته‌ایم بر در دارالسلام دوست گشتیم همچو عالم و آدم غلام دوست خورده است مِلک جان و دل ما به نام دوست ما را فداییان حسین آفریده‌اند ما را به عشق یاری او پروریده‌اند در یاری حسین کفن‌پوش می‌شویم کی با خروش معرکه خاموش می‌شویم؟ در این جهاد، همدل و همدوش می‌شویم با تیر و تیغ و نیزه هماغوش می‌شویم هرچند کوچکیم به چشم نظامیان چون شیر می‌رویم به جنگ حرامیان در ما صفای جعفر طیّار را ببین مهر و وفای احمد مختار را ببین جنگاوری حیدر کرّار را ببین غوغای ما به پهنۀ پیکار را ببین میراث‌دار صف‌شکن خیبریم ما شاگرد درس رزم علی‌اکبریم ما ما نیز همچو اکبر و قاسم شدیم مست مست از سبوی عشق حسین و می الست جان را گرفته‌ایم به راه خدا به دست تا بگذریم از من و از ما و هرچه هست در راه وصل دوست ز هر بند رسته‌ایم چون پای درس زینب کبری نشسته‌ایم در مکتب حقایق زینب شدیم مَرد با ما هرآنچه کرد ولای حسین کرد گشتیم اهل عزت و گشتیم اهل درد داغ مدینه در جگر ما نگشت سرد ماییم کربلایی و خون‌خواه فاطمه از دشمنان پست نداریم واهمه عون و محمدیم و از اولاد احمدیم ما یادگار حیدر و پور محمدیم قربانیان زینب در راه ایزدیم با پای عقل و عشق به این مسلخ آمدیم اینجا شدیم آبروی زینبِ حسین رفتیم تا شود ابدی مکتب حسین ✍️
‌ 🏴 السَّلامُ عَلی عَبْدِاللهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلي در معرکۀ عشق برافروخته شد چون شمع ز غربت عمو سوخته شد آمد پی یاری عمو، عبدالله با تیر به سینۀ عمو دوخته شد ✍️
🏴 السَّلامُ عَلی قاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلي 🍃 تیر و کمان عشق ای روشن از فروغ رخت گلشن ازل ای در میان اهل بلا بهترین مثل شاگرد مکتب تو شده عقل تا ابد خورده به نام تو سند عشق از ازل تعظیم کرده پیش جمال تو ماه نو ای مشتری حُسن تو هم تیر و هم زحل می‌جوشد از زمین تو شهد و شکر هنوز تا ریخت از دهان تو "أحْلی مِنَ العَسَل" تو پور مجتبایی و همچون حسنْ کریم پروردۀ عمویی و همچون حسینْ یل عالم سراسر از حرکت ایستاده بود وقتی گرفته بود عمویت تو را بغل سرباز شاهی و شده بازیچۀ تو مرگ شد مات عشق‌بازی‌ات اینجا رخ اجل فرزند مصطفایی و تیغت به کربلا هم دست "لات" را زد و هم گردن "هُبَل" از تیغ تیز حیدری‌ات دشمنان هلاک جنگاوران به پای رجزهای تو فَشَل با رزم بی‌مثال تو ای آیۀ جمال شد زنده یاد رزم حسن در صف جمل تو کشتۀ بلای عظیمی و قاتلت اَنعام نه، سِباع که نه، بلکه "هُمْ اَضَل" تو قد کشیده‌ای و عمویت خمیده شد تیر و کمان عشق شمایید، بی بدل روشن‌ترین طلوع حماسه، برای تو شعری سپید گفتم و هر واژه شد غزل ✍️
‌ 🏴 السَّلامُ عَلی عَبْدِاللهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلي در معرکۀ عشق برافروخته شد چون شمع ز غربت عمو سوخته شد آمد پی یاری عمو، عبدالله با تیر به سینۀ عمو دوخته شد ✍️
‌ 🏴 یادت به‌خیر رفتی و همچنان به دل ماست داغ تو جایت در این محرّم غم‌بار خالی است یادت به‌خیر گریه‌کن روضۀ حسین جایت کنار حضرت دلدار خالی است ✍️، ۱۴۰۳/۰۴/۲۲ 📸 تصویری از نخستین شب مراسم عزاداری در حسینیۀ امام خمینی قدس‌سره با حضور حضرت امام خامنه‌ای روحی‌فداه (۱۴۰۳/۴/۲۲).
‌ 🏴 السَّلامُ عَلَیْکَ يا عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ الْأکْبَر با حرم کرد وداع و به لبش آمد جان "شاه شمشادقدان خسرو شیرین‌دهنان" تا گرفت از پسر فاطمه اذن میدان از دل خسته و بی‌تاب پدر برد توان پدرش اذن به او داد و برآورد فغان چشم بارانی او بود به اکبر نگران رفت آن ماه و دوید از پی او بر لب شاه ذکر لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه رفت و می‌خواند رجز اکبر شیرین‌گفتار که منم حامی فرزند رسول مختار می‌زنم تیغ چنان بر سرتان ای فُجّار تا که این تیغِ گران خم شود از شدت کار رفت چون حیدر کرّار و برآورد دمار تیغ رحمانی‌اش از لشکر شوم بدکار طاقتش کم شد و برگشت به‌سوی پدرش تا توان گیرد از آیینۀ روی پدرش آمد و چشم به چشمان پدر دوخته بود از غم غربت او زار و برافروخته بود محو در دوست شدن از پدر آموخته بود شد جدا و به لبش آتشی اندوخته بود جانش از آتش لب‌های پدر سوخته بود در دلش غربت او آتشی افروخته بود باز شد آتش و در خرمن دشمن افتاد از هجومش یل و نستوه و تهمتن افتاد خَلق و خُلقش چو رسول و غضبش حیدر بود چشم او روضۀ رضوان و لبش کوثر بود یک نفر بود و خودش یک‌تنه یک لشکر بود یک‌تنه از همۀ لشکر دشمن سر بود کربلا جلوۀ جنگاوری اکبر بود ضربتش آتش قهر و غضب داور بود پیش شمشیر علی هر یلی انداخت سپر محشری کرد به‌پا همچو علی در خیبر مست از جام می لم‌یزلی می‌جنگید تشنۀ جام بلا بود، بلی می‌جنگید در دل لشکر شب، نور جلی می‌جنگید شیر صحرای بلا همچو علی می‌جنگید گوییا دست خدای ازلی می‌جنگید خسته از زخم و عطش بود ولی می‌جنگید بود در عشق خدا زادۀ لیلا مجنون در دل معرکه بود و ز دو عالم بیرون وای از آن لحظه که افتاد علی از مرکب حمله آورد به نور ازلی لشکر شب از گلستانِ رُخش دست خزان برد طرب ناله‌ای کرد که جان پدر آمد بر لب پدرش در بر او آمد با حالِ عجب پیش از او مویه‌کنان بر سرش آمد زینب زینب انداخت خودش را به روی جسم علی از علی دید نمانده است به‌جز اسم علی نالۀ "یا وَلَدی" از دل مولا برخاست از لبش نغمۀ جانسوز تمنّا برخاست در پی نالۀ او شیون زهرا برخاست گریه و همهمه در عالم بالا برخاست شادی و هلهله از لشکر اعدا برخاست از همه اهل حرم ناله و غوغا برخاست اُف به دنیا که چنین هستی مولا را سوخت آتش غم به دل زینب کبری افروخت آه از این داغ جگرسوز و از این جور و ستم غزل پیکرش از تیغ جفا ریخت به هم هر طرف مصرعی از اوست در این دشت، عَلَم شعله زد بر دل خونین حسین آتش غم بُرد در بین عبا اکبر خود را به حرم آتش این غم جانسوز نخواهد شد کم باز در حلقۀ ما قصۀ گیسوی علی است تا دل شب سخن از سلسلۀ موی علی است ✍️
🟥 قاب عاشقی دیده است قلب خستۀ او داغ بی‌شمار اما چو کوه مانده چنین قرص و استوار هر بار می‌رود یلی از لشکرش ولی دشمن ندیده است در او غیر اقتدار داغ حبیب و داغ علمدار دیده است همچون امام خویش ولی مانده پایدار در کربلا اگرچه نبودیم، دیده‌ایم هفتادودو شهید به پای قیام یار روزیّ عاشقان حسین است رنج عشق تفسیر عاشقی است همین قاب ماندگار این مکتب خمینی مردآفرین ماست داریم درس عاشقی از آن بزرگوار فردا به یُمن رهبر جانبازمان رسیم بر قله‌های عزت و امید و افتخار تا دولت کریمۀ موعود منتقم یارب، امام خامنه‌ای را نگاه دار ✍️، ۱۴۰۳/۰۴/۲۴ 📸 تصویری از مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی علیه‌السلام در حسینیۀ امام خمینی قدس‌سره با حضور حضرت امام خامنه‌ای روحی‌فداه (۱۴۰۳/۴/۲۴).
‌ 🏴 عشق ما نوکری است باز فصل غم حسین رسید بازهم شور کربلا برپاست هرکجا خیمه‌ای به‌پا گشته همه‌جا داغ‌دار خونِ خداست سردرِ خانه‌های ما هر سال شش دهه می‌شوند مشکی‌پوش تا که داغ محرم و صفرش نشود در دل کسی خاموش زنده مانده است با حسین اسلام بوده او رمز جاودانگی‌اش دارد انگار فیض و لطفی خاص مجلس روضه‌های خانگی‌اش شده امسال هم به لطف خدا روزی خانه‌ها عزای حسین می‌شود خیر و زینت و برکت بر سر سفره‌ها غذای حسین بازهم دیگ‌ها به صف شده‌اند می‌وزد بوی نذری هیئت اصلاً انگار قیمۀ نذری می‌رسد از حوالی جنّت کار نذری که می‌شود آغاز خانه انگار می‌شود گلشن آتش زیر دیگ‌ها گویی شده با دست فاطمه روشن آشپزهای روضۀ ارباب چه مقام و چه منصبی دارند در پذیرایی از عزاداران همگی شغل زینبی دارند هرکه در دستگاه شور حسین می‌کند نوکری بها دارد هرکه شد نوکر کسی دیگر صاحبی این‌چنین کجا دارد؟ همۀ عمر نوکر اوییم قد کشیدیم در عزای حسین توشۀ جان ماست گریه بر او توشۀ جسم ما غذای حسین حتماً ارباب می‌کند نظری بر هرآن‌کس که می‌کند خدمت نوکریّ حسین آقایی است عشق ما نوکری است در هیئت ✍️
‌ 🏴 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاس ▪️ ماه به‌خون‌افتاده تا عکسی از رخسار ماه افتاد در آب رفت از جلال و هیبتش آیینه از تاب برداشت آب و بر لب آورد و فرو ریخت در حسرت یک بوسه‌اش خون شد دل آب پیچید در پایش که دست از او نشوید شد آب هم پابند آن گیسوی پُرتاب بگذاشت پا در علقمه دریای غیرت بگذشت تشنه از کنار آبْ مهتاب او تشنه رفت و تا قیامت آبِ ناکام در دل گرفته عکس آن دردانه را قاب ساقی به‌سوی تشنگان می‌رفت سرمست تا که به میخانه رساند بادۀ ناب مشکی پر از امید را بر دوش می‌برد آن شاه خوبان، شیر هَیجا، شمع احباب بارانی از تیر آمد اما او سپر شد می‌رفت در موج خطر بی ترس گرداب کی از هجوم شب‌پره ترسد عقابی؟ پولاد کی می‌لرزد از غوغای سیماب؟ هرگز نلرزد پشت کوه از لشکر کاه دریا نخواهد شد اسیر چنگ مرداب از تیرها با جانش استقبال می‌کرد تا که بَرد آبی سوی گل‌های بی‌تاب انداختند از پیکرش دست و نلرزید تنها امیدش را به دندان کرد قلاب آن مشک را چون طفل در آغوش می‌برد سقا صدف شد، مشکْ مرواریدِ خوشاب تا که رساند قطرۀ آبی به اصغر شاید شود آن غنچۀ پژمرده شاداب در چشم او تصویری از لب‌های تشنه در گوش او بانگ «عمو بشتاب، بشتاب» پا تا سرش خون بود و فکر خیمه‌ها بود تا تشنه‌کامان را کند از آبْ سیراب دشت تنش شد بیشه‌ای از تیر دشمن خون دل او می‌چکید از چشم نُشّاب شد تیرها بال و پرش، در اوج می‌رفت تا آنکه شد تیری به‌سوی مشک پرتاب هم آب مشک و هم امیدش بر زمین ریخت شد جام ساقی خالی از آن دُرّ نایاب دیگر نه شوق راندن و نه پای رفتن درمانده و نومید شد ماه جهان‌تاب با هم یکی شد آب مشک و اشک عباس از مشک سقا بر زمین می‌ریخت خوناب شد بوسه‌گاه تیرها آن ماه خونین یک تیر هم زد بوسه بر آن چشم جذاب مرغ دلش یک‌باره پر زد تا مدینه چون روضه‌های فاطمیه دارد آداب از روضه‌های فاطمه می‌مرد اباالفضل هر بار حرفی مجتبی می‌زد از این باب می‌سوخت عمری از غم زهرا و حیدر شد بی‌قرارِ مادر آن محبوب احباب ناگاه دستی آمد و شق‌القمر کرد افتاد با صورت به خاک آن ماه محراب دستش جدا فرقش دوتا چشمش پر از خون در راه وصل دوست شد آماده اسباب ناگه پسر خواندش صدایی مهرپرور او دید مادر را به بیداری، نه در خواب آمد به ساحل کشتی پهلوگرفته از داغ دلبندش کشید آه جگرتاب پیچید بوی عطر یاس و سیب در دشت از خیمه‌ها می‌آمد آوای "عمو، آب" شد بار اول که صدا می‌زد: برادر ماه به‌خون‌افتاده را خورشید دریاب... ▪️▪️▪️؛ مولا به‌سوی خیمه‌ها برگشت تنها دیگر نه در تن تاب و نه در پاش پایاب پشتش شکست و باغ امیدش خزان شد بی چاره شد آن چارۀ خویشان و اصحاب از علقمه می‌آمد اما بی علمدار می‌آمد و از چشم او می‌رفت سیلاب زینب شود کم‌کم مهیای اسارت ای وای من از روضۀ خلخال و جَلباب ✍️ 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🏴 جانم فدایت "إركَبْ بِنَفْسي أنْت" ای روح و روانم جانم فدایت! ماه من، آرام جانم عباس من، یک شب بگیر از خصم مهلت ای تکیه‌گاهم، ای پناه کودکانم تا که زنم شانه به گیسوی رقیّه تا ساعتی در خیمۀ زینب بمانم امشب شب ذکر و مناجات و نماز است وقت نیایش با خدای مهربانم می‌خواهم امشب تا سحر در سجده باشم می‌خواهم امشب اندکی قرآن بخوانم ✍️ 🌷شهید سیدابراهیم رئیسی: وقتی به حضرت امام حسین سلام‌الله‌علیه خبر دادند که دشمن ما را محاصره کرده و می‌خواهد حمله کند، حضرت اولین جمله‌ای که فرمودند، این بود که عباس کجاست؟ وقتی اباالفضل سلام‌الله‌علیه خدمت حضرت آمد، حضرت فرمودند: إركَبْ بِنَفْسي أنْت... اگر هیچ شأنی برای اباالفضل سلام‌الله‌علیه ثبت نشده بود، همین واژۀ بلند "بِنَفْسي أنْت" کافی بود برای اینکه بزرگ‌ترین مدال برای اباالفضل سلام‌الله‌علیه باشد... جان حسین قربانت! 📚 يا عَبّاسُ إركَبْ بِنَفْسي أنْتَ يا أخي؛ اى عباس، بر اسب سوار شو؛ جانم فدايت! اى برادرم (الإرشاد، ج۲، ص۹۰). 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
‌ 🏴 ــ صَلَّی اللهُ عَلیکَ یا سَیِّدَنَا العَطشان بانگ شادی و هلهله برخاست چون به میدان نشست گرد و غبار غرق خون بود هستی زینب زخم‌های تنش هزارهزار سوی مقتل دوید مویه‌کنان تا خودش را سپر کند زینب اندکی دیر اگر رسد باید خاک ماتم به سر کند زینب غرق در خون نفس‌نفس می‌زد حضرت عشق بی‌کس و تنها رمقی چون نداشت با چشمش از خودش دور کرد خواهر را پس‌ازآن شمر سوی مقتل رفت رفت تا کار را تمام کند کار او که تمام بود! خدا رحم بر خواهر امام کند می‌برید از حسین سر ظالم نبرید از حسین دل زینب به سر و سینه می‌زد و می‌کرد خاک‌ها را به اشکْ گِل زینب مویه می‌کرد زینب و برخاست نالۀ "یا بُنَیَّ" از گودال در زمین و در آسمان پیچید نالۀ مادری پریشان‌حال ناله می‌کرد و پیش چشم ترش سر برید از حسین شمر لعین با سر از قتلگاه بیرون رفت پیکر شاه ماند روی زمین تشنه بود و سرش جدا کردند پیش چشمان مادرش، ای وای! نکند دشمن ازسرِ کینه بکند قصد پیکرش، ای وای! پس‌ازآن ده حرامی ملعون بر سر کینه و جفا ماندند اسب‌ها را که نعل تازه زدند بر روی جسمش اسب تازاندند پس‌ازآن شد سری به نیزه بلند نالۀ اهل‌بیت افزون شد پیرهنْ کهنه هم از او بردند دل سنگ از مصیبتش خون شد ▪️▪️▪️؛ بوسه بر رگ نداشت سابقه‌ای زینب این بوسه از کجا آموخت؟ چون‌که لب بر رگ حسین گذاشت دل دشمن به حال زینب سوخت... ✍️ 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
‌ 🏴 ــ اَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ بر نیزه کرده‌اند سر پاک شاه را بعدش سر منیر امیر سپاه را نزدیک این‌چنین همه‌جا در کنار هم کی دیده است چشم کسی مهر و ماه را؟ کشتند بی‌گناه تمام ثواب را تا جملگی بَرند ثواب گناه را می‌خواستند با زدن رنگ خون به صبح کامل کنند ظلمت روز سیاه را هفتادوچند ماه برآورده‌اند روز تا گم کنند بیشتر از پیش راه را بالا گرفته‌اند سر دشمنان خویش هرگز نکرده هیچ‌کس این اشتباه را دنبال نیزه‌ها چه غریبانه می‌برند اطفال زار و غم‌زده و بی‌پناه را هر سر که دید حال اسیران خسته را کرد از دل شکسته رها تیر آه را قرآن خونی آیۀ صدق طریق ماست هرکس گواه خواست، ببیند گواه را از روی نیزه بر رخ زینب کند نگاه هرگز کسی ندیده چنین ماتْ شاه را شب تا به صبح نیست سری روی نیزه‌ها زینب بَرد به‌سوی که سوز نگاه را؟ ✍️ 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🏴 جانم فدایت "إركَبْ بِنَفْسي أنْت" ای روح و روانم جانم فدایت! ماه من، آرام جانم عباس من، یک شب بگیر از خصم مهلت ای تکیه‌گاهم، ای پناه کودکانم تا که زنم شانه به گیسوی رقیّه تا ساعتی در خیمۀ زینب بمانم امشب شب ذکر و مناجات و نماز است وقت نیایش با خدای مهربانم می‌خواهم امشب تا سحر در سجده باشم می‌خواهم امشب اندکی قرآن بخوانم ✍️ 🌷شهید سیدابراهیم رئیسی: وقتی به حضرت امام حسین سلام‌الله‌علیه خبر دادند که دشمن ما را محاصره کرده و می‌خواهد حمله کند، حضرت اولین جمله‌ای که فرمودند، این بود که عباس کجاست؟ وقتی اباالفضل سلام‌الله‌علیه خدمت حضرت آمد، حضرت فرمودند: إركَبْ بِنَفْسي أنْت... اگر هیچ شأنی برای اباالفضل سلام‌الله‌علیه ثبت نشده بود، همین واژۀ بلند "بِنَفْسي أنْت" کافی بود برای اینکه بزرگ‌ترین مدال برای اباالفضل سلام‌الله‌علیه باشد... جان حسین قربانت! 📚 يا عَبّاسُ إركَبْ بِنَفْسي أنْتَ يا أخي؛ اى عباس، بر اسب سوار شو؛ جانم فدايت! اى برادرم (الإرشاد، ج۲، ص۹۰). 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
‌ 🏴 أنَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ لا یَذْکُرُني مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ 💧باب اشک هر شب ما روشن است از پرتو مهتاب اشک خلوتی داریم شب‌ها در دل محراب اشک ذره‌ذره می‌شود از دیدۀ ما دل برون حال دل پیداست در هر قطرۀ بی‌تاب اشک بی وصالت ساحل چشمان ما آرام نیست با غمت ما را رهایی نیست از غرقاب اشک از کسی جز سیل حال خانۀ ویران نپرس حال دل را کس نمی‌داند مگر سیلاب اشک روی سرخ بی‌نوایان ارمغان سیلی است روی زرد ما ولی شد سرخ با خوناب اشک صحبت اصحاب دنیا نیست جز دل‌مردگی زندگی باشد فقط در حلقۀ اصحاب اشک آن خدایی که برای خلقِ دل گل آفرید خاک ما را کرد گل روز ازل با آب اشک عاشق اشکیم و پایانی ندارد این حدیث می‌توان یک عمر با دل حرف زد در باب اشک نیست ما را چاره‌ای در روز وصل از اشک شوق چهرۀ محبوب زیباتر شود در قاب اشک کشتۀ اشک است آن‌که عاشق اوییم ما بی‌سبب قیمت ندارد گوهر نایاب اشک دربه‌در بودیم دنبال شهادت، یار گفت هر دری بر روی دل بسته است الّا باب اشک ✍️، مرداد ۱۴۰۰
‌ 🏴 أنَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ لا یَذْکُرُني مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ 💧باب اشک هر شب ما روشن است از پرتو مهتاب اشک خلوتی داریم شب‌ها در دل محراب اشک ذره‌ذره می‌شود از دیدۀ ما دل برون حال دل پیداست در هر قطرۀ بی‌تاب اشک بی وصالت ساحل چشمان ما آرام نیست با غمت ما را رهایی نیست از غرقاب اشک از کسی جز سیل حال خانۀ ویران نپرس حال دل را کس نمی‌داند مگر سیلاب اشک روی سرخ بی‌نوایان ارمغان سیلی است روی زرد ما ولی شد سرخ با خوناب اشک صحبت اصحاب دنیا نیست جز دل‌مردگی زندگی باشد فقط در حلقۀ اصحاب اشک آن خدایی که برای خلقِ دل گل آفرید خاک ما را کرد گل روز ازل با آب اشک عاشق اشکیم و پایانی ندارد این حدیث می‌توان یک عمر با دل حرف زد در باب اشک نیست ما را چاره‌ای در روز وصل از اشک شوق چهرۀ محبوب زیباتر شود در قاب اشک کشتۀ اشک است آن‌که عاشق اوییم ما بی‌سبب قیمت ندارد گوهر نایاب اشک دربه‌در بودیم دنبال شهادت، یار گفت هر دری بر روی دل بسته است الّا باب اشک ✍️، مرداد ۱۴۰۰ 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
‌ 🏴 یا حسین بهشت روی زمین کربلای توست حسین بهشت هم به خدا خاک پای توست حسین ✍️
‌ 🏴 یا حسین بهشت روی زمین کربلای توست حسین بهشت هم به خدا خاک پای توست حسین ✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🏴 ــ صَلَّی اللهُ عَلَيكَ یا اَباعَبدِالله شب جمعه دلم هوای تو کرد نایم آهنگ نینوای تو کرد دلم از بس دَمِ حسین گرفت سینه را باز کربلای تو کرد ✍️ 🎙 نوای محمّد الجَنامي
🏴 صَلَّی اللهُ عَلَيكَ یا اَباعَبدِالله ▪️چند بند از چهارپارۀ اربعین، از زبان جامانده‌ها ای عشق بی‌نهایت و ای مستی مدام ای مرغ دل هوایی صحن و سرای تو جامانده‌ایم ای همه جان‌ها فدای تو از دور می‌دهیم دوباره به تو سلام از دور می‌دهیم سلامی به اشک و آه اما کبوتر دل ما رفته تا عراق با عاشقت چه‌ها که نکرده غم فراق این اشک‌ها دلیل و همین سوز دل گواه یک اربعین هوای تو می‌پرورید دل تا پای عشق را بسپارد به شطّ نور محروم مانده‌ایم از آن شور و از حضور از چشم ما به یاد تو نم‌نم چکید دل خورده گره دوباره دریغا به کار وصل نم‌نم چکید اشک فراقت ز چشم ما ای کشتۀ فتاده به هامون کربلا کی می‌شود دوباره بیاید بهار وصل هر روز و شب به عکس حرم دیده دوختیم هرجا که بود نام تو عاشق دوید و رفت دل شد هوایی حرم و پر کشید و رفت ما مانده‌ایم و از غم هجر تو سوختیم هرجا که بود نام تو و یاد اربعین گفتیم از مسیر نجف کربلای تو عالم شده اسیر نجف کربلای تو ای عشق آسمانی و ای دلبر زمین این روزها که روضۀ تو روزی دل است سرگشتگان بزم عزای توییم ما شب‌ها خراب شور و نوای توییم ما صبر از غم فراق چه جان‌کاه و مشکل است شد اربعین و باز نشد راه یا حسین ما مانده‌ایم خسته و دل مبتلای توست هرجا که می‌رویم غم کربلای توست از دوری تو دربه‌دریم آه یا حسین شد اربعین و زینب غمدیده‌ات رسید اما از او نپرس که دردانه‌ات کجاست سیمای او گواه همه درد و داغ‌هاست دیدی چطور خواهر رعنای تو خمید؟ از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام هرجا که پا گذاشت سرت را به نیزه دید خون گریه کرد و گیسویش از غصه شد سپید اما چه کرد با دل زینب عذاب شام... ✍️
‌ 🏴 لَبَّيكَ یا حُسَين در ماتم تو عرش و فلک گریه می‌کنند ارض و سما و جن و ملک گریه می‌کنند هرگاه یاد ماتم تو می‌کنم حسین "يَا لَيْتَنِي" و "كُنْتُ مَعَك" گریه می‌کنند ✍️