شعر فخرالدین اسعدگرگانی در مدح پیامبر.mp3
1.65M
"کنون گویم ثناهای پیمبر
که ما را سوی یزدانست رهبر
چو گمراهی ز گیتی سر بر آورد
شب بی دانشی سایه بگسترد
بیامد دیو و دام کفر بنهاد
همه گیتی بدان دام اندر افتاد
یکی بت را خدای خویش کرده
یکی خورشید و مه را سجده برده
گرفته هر یکی راه نگونسار
که آن ره را به دوزخ بوده هنجار
به فصل خویش یزدان رحمت آورد
ز رحمت نور در گیتی بگسترد
بر آمد آفتاب راست گویان
خجسته رهنمای راه جویان
چراغ دین ابوالقاسم محمد
رسول خاتم و یاسین و احمد
خدا از آفرینش آفریدش
ز پاکان و گزینان بر گزیدش
نبوت را بدو داده دو برهان
یکی فرقان و دیگر تیغ بران
سخن گویان از آن خیره بماندند
هنر جویان بدین جان برفشاندند
چو بشنیدند فرقان از پیمبر
بدیدندش به جنگ بدر و خیبر
بدانستند کان هر دو خداییست
پذیرفتنش جان را روشناییست
ز چنگ دیو بد گوهر برستند
بتان مکه را در هم شکستند
به نور دین ز دوده گشت ظلمت
وز ابر حق فرو بارید رحمت
رسول آمد رسالتها رسانید
جهانی را ز خشم او رهانید
چه بخشاینده و مشفق خداییست
چه نیکو کار و چه رحمت نماییست
که بر بیچارگی ما ببخشود
رسولی داد و راه نیک بنمود
#محمد_نامه
#شعر
#فخرالدین_اسعد_گرگانی
#به_روایت
#مهدی_امین_فروغی
چون بدیدم به دیده تحقیق
که جهان منزل فناست کنون
راد مردان نیک محضر را
روی در برقع حیاست کنون
آسمان چون حریف نامنصف
بر سر عشوه و عناست کنون
دل فگارست همچو دانه از آنک
زیر این سبزه آسیاست کنون
طبع بیمار من ز بستر آز
شکر یزدان درست خاست کنون
در عقاقیر خانه توبه
نوشداروی صدق خواست کنون
آن زبانی که مدح شاهان گفت
مادح حضرت خداست کنون
لهجه پر نوای خوش نغمت
بلبل باغ مصطفاست کنون
سر آسوده و تن آزاد
پنج گز پشم و پنبه راست کنون
مدتی مدحت شهان کردم
نوبت خدمت دعاست کنون
#به_روایت
#مهدی_امین_فروغی
#مسعود_سعد_سلمان #کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
شعر اسدی توسی.mp3
1.55M
"ثنا باد بر جان پیغمبرش
محّمد فرستاده و بهترش
که بُد بر در دین یزدان کلید
جهان یکسر از بهر او شد پدید
بدو داد دادار پیغام خویش
به پیوست با نام نام خویش
ز پیغمبران او پسین بُد درست
ولیک او شود زنده زیشان نخست
ببرد از همه گوی پیغمبری
که با او کسی را نبد برتری
دل دنیی از دیو بی بیم کرد
مه آسمان را به دو نیم کرد
ز هامون به چرخ برین شد سوار
سخن گفت بر عرش با کردگار
گه رستخیز آب کوثر وراست
لوا و شفاعت سراسر وراست
مر اندامش ایزد یکایک ستود
هنرهاش را بر هنر برفروزد
ورا بُد به معراج رفتن ز جای
به یک شب شدن گرد هر دو سرای
مه از هر فرشته بُدش پایگاه
بر از قاب قوسین به یزدانش راه
سرافیل همرازش و هم نشست
براق اسب و جبریل فرمان پرست
همیدونش بر ساق عرشست نام
نُبی معجز او را ز ایزد پیام
به چندین بزرگی جهاندار راست
بدو داد پاک این جهان او نخواست
نمود آنچه بایست هر خوب و زشت
ره دوزخ و راه خرم بهشت
#محمد_نامه
#شعر
#اسدی_توسی
#به_روایت
#مهدی_امین_فروغی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
شعرخاقانی.mp3
847.9K
اگر پاي طلب داري قدم در نه که راه آنک
شمار ره نمايان را قلم درکش که ماه آنک
نخست در عاشقي خودذ را به راه جست او گم کن
که خود زانجا ندا آيد که اي گشته راه آنک
تو را چون عشق او پذيرفت دعوي دو عالم کن
که بر تحقیق اين دعوي قبول او گواه آنک
چو دار الملک جانت را به مهر مهر او بيني
مترس از زحمت غوغا به ميدان آي شاه آنک
زصف تفرقه بر خيز و بر جمع صفا بگذر
که از رندان سلطان دل سپاه اندر سپاه آنک
به غفلت گر ز خاقاني ،گناهي در وجود آمد
به استغفار آن خرده بزرگي عذر خواه آنک
#خاقانی
#به_روایت
#مهدی_امین_فروغی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
شعر جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی.mp3
1.37M
"ای از بر سدره شاهراهت
وی قبّه عرش تكیه گاهت
ای طاق نهم رواق بالا
بشكسته ز گوشه كلاهت
هم عقل دویده در ركابت
هم شرع خزیده در پناهت
ای چرخ كبود کهنه دلقی
در گردن پیر خانقاهت
مه طاسك گردن سمندت
شب طرّه پرچم سیاهت
جبریل مقیم آستانت
افلاك حریم بارگاهت
چرخ ار چه رفیع خاك پایت
عقل ار چه بزرگ طفل راهت
خورده است خدا ز روی تعظیم
سوگند به روی همچو ماهت
ایزد كه رقیب جان خرد كرد
نام تو ردیف نام خود كرد
ای نام تو دستگیر آدم
وی خلق تو پایمرد عالم
فرّاش درت كلیم عمران
چاووش رهت مسیح مریم
از نام محمدّیت میمی
حلقه شده این بلند طارم
تو در عدم و گرفته قدرت
اقطاع وجود زیر خاتم
در خدمتت انبیا مشرّف
وز حرمتت آدمی مكرّم
از امر مبارك تو رفته است
هم بر سر حرفت خود آدم
نا بوده به وقت خلوت تو
نه عرش و نه جبرئیل محرم
نایافته عزّ التفاتی
پیش تو زمین و آسمان هم
كونین نوالهای ز جودت
افلاك طفیلی وجودت "
#جمال_الدین_عبدالرزاق_اصفهانی
#به_روایت
#مهدی_امین_فروغی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
آشنایی بانظامی وشعر اودر مدح پیامبر.mp3
1.85M
"محمد کافرینش هست خاکش
هزاران آفرین بر جان پاکش
چراغ افروز چشم اهل بینش
طراز کارگاه آفرینش
سر و سرهنگ میدان وفا را
سپه سالار ، خیل انبیا را
ریاحین بخش باد صبحگاهی
کلید مخزن گنج الهی
یتیمان را نوازش در نسیمش
از آنجا نام شد دُرِّ یتیمش
به معنی کیمیای خاک آدم
به صورت توتیای چشم عالم
ز شرع خود نبوت را نوی داد
خرد را در پناهش پیروی داد
اساس شرع او ختم جهانست
شریعتها بدو منسوخ از آنست
سریر عرش را نعلین او تاج
امین وحی و صاحب سر معراج"
#آشنایی_با_نظامی_گنجوی
#شعر_او_در_مدح_پیامبر
#به_روایت
#مهدی_امین_فروغی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
"توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
یا رب! شب مصیبت آرامسوز كیست
امشب كه برق آه، رهِ هوش میزند؟
روشن نشد كه روز سیاه عزای كیست
صبحی كه دَم ز شام سیهپوش میزند
آیا غم که تنگ کشیدست در کنار
چاک دلم که خنده ی آغوش می زند
بی نوشداروی دل غمدیدگان بُوَد
آبی كه اشک بر رُخ مدهوش میزند
ساكن نمیشود نفس ناتوان من
زین دِشنهها كه بر لب خاموش میزند
گویا به یاد تشنهلب كربلا، حسین
توفان شیونی ز لبم جوش میزند
تنها نه من، كه بر لب جبریل، نوحههاست
گویا عزای شاه شهیدان كربلاست
شاهی که نور دیدۀ خَیرُالأنام بود
ماهی که بر سپهر مَعالی، تمام بود
شد روزگار در نظرش تیره از غبار
باد مخالف از همهسو بسکه عام بود
آب از حسین گیرد و خنجر دهد به شمر
انصاف روزگار، ندانم کدام بود!
آبی که خار و خس، همه سیراب از آن شدند
آیا چرا بر آل پیمبر، حرام بود؟
خون، دیدهها چگونه نگرید بر آن شهید
کز خون به پیکرش کفنِ لعلفام بود
دادی به تیر و نیزه تن پاره پاره را
زان رخنه ها چو صید مرادش به دام بود
آن خضرِ اهلبیت به صحرای کربلا
نوشید آب تیغ، ز بس تشنهکام بود
تفتند زآتش عطش آن لعلِ ناب را
سنگیندلان مضایقه کردند آب را"
#ترکیب_بند
#حزین_لاهیجی
#خوانش
#مهدی_امین_فروغی
ترکیب بندعاشق اصفهانی.mp3
2.27M
امروز روز تعزیه ی آل مصطفاست
امروز روز ماتم سلطان کربلاست
روزی است این که نخل فتوّت ز پا فتاد
روزی است این که شور قیامت به پای خاست
برگرد عرش مرثیه خوان است جبرئیل
در آسمان به حلقه کرّوبیان عزاست
خامش نشسته بلبل از این غم به طرف باغ
وز بانگ نوحه سر به سر آفاق پرصداست
بر لب حدیثشان غم فرزند فاطمه است
حور و پری که بر تنشان پیرهن قباست
از مصطفی و آل حیا در جفا نکرد
با ما زمانه را سر و برگ وفا کجاست؟
جمعی که عالم است طفیل وجودشان
بنگر به حالشان ز جفا و ستم چه هاست
چون خون نور دیده زهرا به خاک ریخت
خون گر رود ز دیده گریان ما رواست
از قصه لب ببندم و گریم در این عزا
خود طاقت شنیدن این ماجرا چراست
جن و ملک به نوحه در آمد عزای کیست
این شور در زمین و فلک از برای کیست
ای دل جهان ز گریه چو دریای خون نگر
دیدی درون سینه ما را برون نگر
بشکافت سینه من و بنگر که حال چیست
گاهی برون نظر کن و گاهی درون نگر
با آل مصطفی بنگر کید آسمان
افسانه زمانه شنیدی فسون نگر
در حلقه حلقه ثقلین این عزا ببین
از جن و انس شور ملائک فزون نگر
ارواح قدس را که نی اند آشنای غم
از جای رفته پای ثبات و سکون نگر
خون ریخت شاه را ز لعالی دریغ داشت
رحمت ببین و ریزش گردون دون نگر
وارونه کاری فلک کج مدار بین
افعال زشت او همگی واژگون نگر
با آنکه کرد این همه چشم بد سپهر
از این عزاش جامه به تن نیلگون نگر
آمد محرم و غم او شد یکی هزار
از دست چرخ گریه عاشق کنون نگر
در این عزا به حلقه هر جمع گریه کن
بنشین به حلقه حلقه و چون شمع گریه کن
#ترکیب_بند_عاشورایی
#عاشق_اصفهانی
#خوانش
#مهدی_امین_فروغی
ترکیب بندصباحی بیدگلی کاشانی.mp3
1.53M
"چون تشنگي عنان ز كف شاه دين گرفت
از پشت زين قرار بروي زمين گرفت
پس بي حيائي آه كه دستش بريده باد
از دست داد دين و سر از شاه دين گرفت
داغ شهادت علي ايام تازه كرد
از نو جهان عزاي رسول امين گرفت
در طشت مجتبي جگر پاره پاره ريخت
پهلوي حمزه چاك ز مضراب كين گرفت
هم پاي پيل خاك حرم را بباد داد
هم اهرمن ز دست سليمان نگين گرفت
از خاك خون ناحق يحيي گرفت جوش
عيسي ز دار راه سپهر برين گرفت
گشتند انبيا همه گريان و بوالبشر
بر چشم تر ز شرم نبي آستين گرفت
كردند پس به نيزه سرير را كه آفتاب
پوشيد در سحاب رخ زرد در حجاب
شد بر سر سنان چو سر شاه تاجدار
افكند آسمان بزمين تاج زرنگار
افلاك را ز سيلي غم شد كبود روي
آفاق را ز اشك شفق سرخ شد كنار
از خيمه ها ز آتش بيداد خصم رفت
چون از درون خيمگيان بر فلك شرار
عريان تن حسين و بتاراج داده چرخ
پيراهني كه فاطمه اش رشت پود و تار"
#ترکیب_بند
#صباحی_بیدگلی_کاشانی
#خوانش
#مهدی_امین_فروغی
ترکیب بندعلامه شیخ محمدحسین غروی اصفهانی.mp3
1.9M
"گلگون قباي عرصه ي ميدان كربلا
زينت فزاي مسند ايوان كربلا
لب تشنه فرات روان بخش كائنات
خضر زلال چشمه حيوان كربلا
سر مست جام ذوق و جگر سوز نار شوق
غواص بحر وحدت و عطشان كربلا
سرباز كوي دوست كه در عشق روي دوست
افكنده سر چو گوي به چوگان كربلا
ركن يمان كعبه ايمان كه از صفا
در سعي شد ز مكه به عنوان كربلا
لبيك بر زبان به سر دست نقد جان
روي رضا به سوي بيابان كربلا
چون نقطه در محيط بلا ثابت القدم
گردن نهاد بر خط فرمان كربلا
بر ما سواي دوست سر آستين فشاند
آسوده سر نهاد به دامان كربلا
سر بر زمين گذاشت كه تا سر بلند شد
وز خود گذشت تا ز خدا بهره مند شد"
"سهم قدر ز قوس قضا دلنشين رسيد
در مركز محيط رضا تير كين رسيد
كرد آن سه شعبه نقطه ي توحيد را دو نيم
وز شش جهت فغان به سپهر برين رسيد
سر مصون ز مكمن غيب آشكار شد
زان ناوكي كه بر دل حق مبين رسيد
بازوي كفر و طعنه ي كفار شد قوي
زان طعن نيزه ای كه به پهلوي دين رسيد
از تاب رفت شاهد سلطان معرفت
زان سوز و سازها كه به شمع يقين رسيد
آمد به قصد كعبه ي توحيد پيل مست
ديو لعين به مهبط روح الامين رسيد
آن نفس مطمئنه حياتي ز سر گرفت
زان نفخه ي كه در نفس آخرين رسيد
مسغرق جمال ازل گشت لايزال
نوشيد از زلال لقا شربت وصال
"
#ترکیب_بند
#علامه_شیخ_محمدحسین
#غروی_اصفهانی
#به_روایت
#مهدی_امین_فروغی
┏━━━🌷💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💌🌷━━━┛