11.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر انتخابی مهران پوپل در مرحله اول-شب پنجم رقابت شاعران
🔹
کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار
سیما
«تا به پیرش خواجه عبدالله بفرستد درود
کاروانش از هریوا رفت سمت شاهرود
ما و تو دو شاخهایم از ریشههای مشترک
ما دو تا هستیم اما اصلاً از یک تار و پود
هر زمان که کشتزارتان بخواهد آب، هست
هم هریرود عزیز آماده، هم زایندهرود
گرچه مرزی هست بین خاک ما، اما چه باک؟
هیچگاهی بین قلب ما دو تا مرزی نبود
سرنوشت ما چنان رود فرات و دجله است
میشویم آخر یکی ای دوست، چون اروندرود
تا وسط پای سیاست آمد و دیوار ساخت
دست فرهنگ از دل دیوارها راهی گشود
پارسی، این آبروی مشترک نگذاشته است
ورنه دشمن بارها از هم جدامان مینمود
دیدهام هر بار که کابل در آتش سوخته است
آن طرف برخاسته است از قلب تهران نیز، دود
#مهران_پوپل
شده گاهی بنشینی و فقط جیغ زنی؟
روی هر شارگ اعضای تنت تیغ زنی؟
شده گاهی بنشینی و فقط فکر کنی؟
نام معشوقه خود جای خدا ذکر کنی؟
شده از غم بشوی کور، نیاید پیشت؟
بروی یک سفر دور ، نیاید پیشت؟
شده صد نغمه گیتار دلت را نزند ؟
و دوصد پاکت سیگار دلت را نزند؟
شده اندوه و غم و درد فقط باشد و تو؟
طعم یک رابطه سرد فقط باشد و تو؟
شده در حسرت لبخند فقط بنشینی؟
و به امید خداوند فقط بنشینی؟
شده احساس کنی کوه سرت ریخته است؟
و غم و غصه و اندوه سرت ریخته است؟
شده تا پیش خداوند فغانت برسد؟
به بلندای دماوند فغانت برسد ؟
شده با خویش گهی قهر کنی یک باره ؟
طلب جام پر از زهر کنی یک باره؟
شده بیچاره و بدبخت صدایت بزنند؟
تهمت آدم ولگرد برایت بزنند؟
شده گاهی که به اجبار تنفس بکنی؟
مثل یک آدم بیمار تنفس بکنی ؟
شده مفهوم جهان گنگ برایت بشود؟
و زمین تنگ تر از تنگ برایت بشود ؟
شده بازیچه تقدیر شوی؟ من گشتم!
شده از زندگی ات سیر شوی؟من گشتم!
#مهران_پوپل