eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
54 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
نیمه‌جان، چرخ‌زنان، توبه‌کنان، عاشق شد داد و بیداد! دلم در رمضان عاشق شد مردم شهر به تسبیح و دعا مشغول‌اند دل من تشنه و تسبیح‌زنان عاشق شد عشق، ای عشق! به من جرأت گفتار بده مرد آن است که از راه زبان عاشق شد می‌توان با دهن روزه چنین مستی کرد می‌توان پیش نگاه دگران عاشق شد دم افطار، سر زلف تو را می‌بوسم می‌توان با تو چنین کرد و چنان عاشق شد بی‌گمان ماه تویی، ماه‌تر از ماه تویی آمدی بر لبه‌ی بام و جهان عاشق شد... 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
گل می کند طراوت البرز در دلم وقتی تنت سپید دماوند می شود... ۱۳ تیرماه روز ملیِ مادرِ سرسپید؛ دماوند
دوست دارم جستجو در جنگل موی تـو را از خدا چیزی نمی خواهم به جز بوی تو را دخـتر زیـبای جنگل های آرام شمال ! از کـجا آورده دست باد گیسوی تو را ؟ آستینت را که بـالا داده بودی دیـده انـد خلق ، رد بوسه ی من روی بازوی تو را چشمهایت را مراقب باش ، می ترسم سگان عــاقبت در آتـش انــدازنـد آهــوی تو را کاش جای زندگی کردن در آغوشت ، خدا قسمتم مـی کرد مردن روی زانوی تو را
. من پیر شدم، دیر رسیدی، خبری نیست مانند من آسیمه‌سر و دربه‌دری نیست بسیار برای تو نوشتم غم خود را بسیار مرا نامه، ولی نامه‌بری نیست یک عمر قفس بست مسیر نفسم را حالا که دری هست مرا، بال‌وپری نیست حالا که مقدّر شده آرام بگیرم سیلاب مرا برده و از من اثری نیست بگذار که درها همگی بسته بمانند وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست بگذار تبر بر کمر شاخه بکوبند حالا که بهار آمد و او را ثمری نیست تلخ است مرا بودن و تلخ است مرا عمر در شهر به‌جز مرگ، متاع دگری نیست
. بر بالشی از خاطره بگذار سرت را باشد که فراموش کنی دور و برت را سرچشمهٔ معصوم‌ترین رود جهانی ای‌کاش خدا پاک کند چشم ترت را گنجشک من! آهسته به پرواز بیاندیش تا باد پریشان نکند بال و پرت را من ماهی دلتنگ و تو ماه لب دریا می‌بوسم از این فاصله قرص قمرت را
. اصلاً چرا دروغ همین پیش پای تو گفتم که یک غزل بنویسم برای تو احساس می‌کنم که کمی پیرتر شدم احساس می‌کنم کـه شدم مبتلای تو برگرد و باز هرچه دلت خواست بد بگو دل می‌دهم دوباره به طعـم صدای تو از قـول من بگو بـــه دلت نرم‌تر شود بی‌فایده‌ است این‌همه دوری، فدای تو دریــــای من! به ابــر ســپـردم بیاورد یــک آســمــان بــهــانــهٔ باران برای تو ناقابل است، بیشتر از ایـن نداشتم رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
🔹امیری حسین🔹 هوا پر شد از عطر نام حسین به قربان عطر پراکنده‌اش چه سرمست و شورآفرین می‌رود سپاهی به دیدار فرماندهش هوایی شدم، مقصدم کربلاست کجا از همین سرزمین بهتر است؟ برای رسیدن به آغوش تو هوای خوش اربعین بهتر است چه باکی‌ست از پای تاول زده به عشق تو طی می‌شود این مسیر نمانده‌ست چیزی به کرب‌وبلا امیری حسینٌ و نعم الامیر غریبم به آغوش تو دلخوشم اسیرم به عشقت شدم مبتلا در این روزها آرزویم شده فقط کربلا کربلا کربلا مرا مادرم از همان کودکی به شیرینی نام تو شیر داد پدر با خودش برد هیأت مرا به من مهر و سربند و زنجیر داد دلم خوش به داروی دیدار توست حبیبم حسین و طبیبم حسین غریبانه در کربلا خفته‌ای نگاهی به من کن، غریبم حسین قدم می‌گذاری به صحن بهشت به یاد شهیدان والامقام بگو با دلی عاشق و بی‌قرار به لب‌های عطشان مولا سلام
گنجشکم و زخمی شده‌ی سنگِ توام سربازِ شکست‌خورده در جنگ توام با این همه دست روی قلبم بگذار انگار هزار سال دلتنگِ توام 🌱 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
طبیب من، غم عالم نشسته در جانم سخن بگو که صدایت هنوز تسکین است به قدر خوردن یک چای تلخ با من باش که تلخ با تو عزیزم هنوز شیرین است 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
ما آدم‌ها وقتی با کسی نزدیک و صمیمی و گرم و آسان باشیم، به جانش سوگند می‌خوریم. خداوند به جان هیچ یک از بندگانش/پیامبرانش، سوگند نخورده است مگر جان پیامبر گرامیِ ما؛ لَعَمرُکَ اِنُّهُم لَفی سَکرَتِهِم یَعمَهُون(حجر/۷۲) ببینید چه صمیمیتی است در این سوگند! یک انسان تا چه مایه می‌تواند در پیشگاه حضرت حق عزیز باشد که خدا به جانش سوگند بخورد؟ خدا را شکر! سکه به نامِ حضرت رحمه‌للعالمین است. او که طبیب دل‌ها و حبیب جان‌ها است. ما نیز بر اساس همان سنت و فرهنگ قرآنی سوگندش می‌دهیم: به جان تو که سوگندِ عظیم‌است که جانم بی‌تو در بند عظیم‌است! یا مصطفی(ص)! هر چه هستیم، امت توایم. ما را در پناهِ خود بگیر...
چگونه سر کنم این روزهای بی‌خبری را میان این همه دیوار، رنج دربه‌دری را شبیه قصه‌نویسی شدم که در همه عمرش پری ندیده و در دل نهاده عشق پری را برای دیدن تو سال‌هاست روزه گرفتم چگونه باز کنم روزه‌های بی‌سحری را؟ به باد سرزنش خلق پشت سرو خمیده وگرنه تاب می‌آورد رنج بی‌ثمری را برای از تو نوشتن مرا خیال تو کافی است اگر رها کند این روزگار فتنه‌گری را
دلی بی‌قرار و شبی تار دارد غریبی که دیدار با یار دارد دعا کن که دستم رها باشد امشب که با زلف آشفته‌ات کار دارد گرفته‌ست ناز تو بازارها را چه اندازه نازت خریدار دارد! تو همچون طبیبی فراموشکاری طبیبی که بیمار بسیار دارد گرفتاری‌ام را کسی می‌شناسد که عمری‌ست روحی گرفتار دارد زبانم تو را گرچه انکار کرده دل امّا به عشق تو اقرار دارد...