نمیدیدم اگر رنگین بساط هوشیاری را
به مستان یاد میدادم طریق میگساری را
درین صحرا لبِ مورِ ضعیفی تر نمیگردد
بیفشارند اگر یک آسمان ابرِ بهاری را
رکابم برق میگیرد، عنانم باد میبوسد
که میداند بِه از من شیوهٔ چابکسواری را؟
گلی بر گوشهٔ دستارِ خود داری و مغروری
″ندیدی بر سرِ ما آبورنگِ زخمِ #کاری را″
#ناظم_هروی