یاعلی مددی
حال و روزم دوباره بهتر شد
گوشه ی هر دو دیده ام تر شد
تا توکل به مرتضی کردم
روزیِ شعر من مقدّر شد
اشک من شد تمام از غم او
خون ز چشمم چکید و جوهر شد
تا که یادم به ذوالفقار افتاد
خامه در کف شبیه خنجر شد
قلمم بی اراده چرخید و
یا علی ، حک به روی دفتر شد
شد فراهم ردیف شعرم زود
قافیه تا که وزن حیدر شد
از دل کعبه تا برون آمد
به دو عالم ستون و لنگر شد
و خدا خواست در بهشت برین
ساقی و میر حوض کوثر شد
کوریِ چشم ناکسانِ حسود
همسر دختر پیمبر شد
برق شمشیر شیر مرحب کُش
علّت فتح باب خیبر شد
خصم مولا ؛ به شهر علم نبی
چه کسی غیر مرتضی در شد ؟
شانه بر شانه ی رسول الله
بعد احمد ولی و رهبر شد
هرکسی بعد ماجرای غدیر
بیعتش را شکسته کافر شد
موقع خطبه دیده اند اصحاب
هرکجا که نشسته منبر شد
زیر نعلین پاره اش ، هرجا
رد که شد خاک پای او زر شد
روز محشر یقین سرش بالاست
آن کسی که غلام قنبر شد
هر که رو زد به سوی ایوانش
از شعف صورتش منوّر شد
بوسه زد زائری به روی ضریح
دور لبهای او معطّر شد
خوشبحال مقیم شهر نجف
روزگارش کنار او سر شد
#یدالله_شهریاری