eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از چلچراغ بسوی ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️بر صبح 🕊دل انگیز خداوند سلام ❄️برعشق و 🕊صفا و مهر و لبخند سلام ❄️نقاش ازل 🕊چه خوش زده نقش سحر ❄️بر خالق قادر هنرمند سلام ❄️سلام صبح بخیر 🕊امروزتون سرشاراز انرژی https://eitaa.com/chlchragh ❄️❄️❄️
🍃🌷🌹🍃🌷🌹🍃🌷🌹🍃🌷 ما اهل دلیم شعر به جانانه سراییم از نقش همه اهل ریا رنگ زداییم گر همسفر اهل دلی با نفس عشق از خویش رهاشو که ازین بند جداییم 🍃🌷🌹🍃🌷🌹🍃🌷🌹🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/3261595663Cc664d1dfa7 @Sheroadab_alavi 👌کانال و گروه خودتون را بدوستان خود معرفی کنید🌹
خدایاشروع سـخن نامِ توست وجودم به هرلحظه آرامِ توست دل ازنام ویادت بگــــیرد قرار خوشم چونکه باشی مرا در کنار ✨نیایش صبحگاهی✨ خدای من چه شوق آفرین است نگاه عاشقانه تو و چه تکان دهنده است توجه مهرآمیز تو چه شیرین است زندگی در کنار تو و در زیر سایه لطف تو و چه لذت‌بخش است گرمای دست نوازشگر تو خدایا بحق رحمانیتت غم‌های ما را بزدای و عشق خودت را در دل ما جای ده که عشق به غیر از تو درد است و درد است و درد خدایا دلهای ما را در پناه خودت حفظ بفرما الهی آمین🙏🏻 سلام_دوستان
قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست من آن همیشه چشم به راهم به من بگو  یک جمعه در هزاره‌ی چندم ببینمت؟  در کوچه های یافـتنت پرسه می زنم  شاید که در میانه‌ی مردم ببینمت
❤ نشسته بر رخ ما گرد هجران بیا دست محبت را بکش بر چهره ما که ما بی تو یتیم و بینواییم ❄️
° پلکهایم را به صبحِ وجودت آغشته می کنم، این صبح به خورشیدِ نگاهت، ذره ذره محتاجم...! ❄️
هر جمعه از نبودنتان درد می‌کشیم رحمی بکن بـه حال دلِ بی‌قرارها... اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج
زندگی همانند آینه است. اگر اخم ڪنید او هم به شما اخم خواهد ڪرد اگر به او لبخند بزنید آنجاست ڪه به شما خوش آمد می‌گوید
. صبح است و ازل بر رخ مهتاب،دمیدہ است ، ماییم و هوایی شدݩ رخ دلدار، چہ نیڪوست .
: نمی‌دانم پریشانی چه می‌خواهد ز جانم غمی ناگاه می‌ریزد به هم روح و روانم غمی هم می‌نوازد جانِ من هم می‌گُدازد دل آشوبم ولی حرفی نیاید بر زبانم فرو می‌ریزد اشکم، صورتم را می‌کند تر غمی پچیده در جانم، شکسته استخوانم کمی با من مدارا کن سخن‌ها با تو دارم نمی‌چرخد زبانم وقتِ گفتن در دهانم که می‌خواهم بگویم حرف دل را «من تو را دوست...» نمی‌دانم پریشانی چه می‌خواهد ز جانم
هر چه به جز خيالِ او قصد حريم دل كند در نگشايمش به رو، از در دل برانمش... !