💝💝حكمت صلوات :
صلوات: تنها دعايي هست كه حتما مستجاب مي شود.
صلوات : بهترين هديه از طرف خداوند براي انسان است.
صلوات : تحفهاي از بهشت است.
صلوات : روح را جلا ميدهد.
صلوات : عطري است كه دهان انسان را خوشبو ميكند.
صلوات : نوري در بهشت است.
صلوات : نور پل صراط است.
صلوات : شفيع انسان است.
صلوات : ذكر الهي است.
صلوات : موجب كمال نماز ميشود.
صلوات : موجب كمال دعا و استجابت آن ميشود.
صلوات : موجب تقرب انسان است.
صلوات : رمز ديدن پيامبر در خواب است.
صلوات : سپري در مقابل آتش جهنم است.
صلوات : انيس انسان در عالم برزخ و قيامت است.
صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است.
صلوات : انسان را در سه عالم بيمه ميكند.
صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سو فرشتگان پاك كردن گناهان و از طرف مردم دعا است.
صلوات : برترين عمل در روز قيامت است.
صلوات : سنگينترين چيزي است كه در قيامت بر ميزان عرضه ميشود.
صلوات : محبوبترين عمل است.
صلوات : آتش جهنم را خاموش ميكند.
صلوات : فقر و نفاق را از بين ميبرد.
صلوات : زينت نماز است.
صلوات : بهترين داروي معنوي است.
صلوات : گناهان را از بين ميبرد.
🌹 اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹
با اشکهاش دفتر خود را نمور کرد
ذهنش ز روضههای مجسم عبور کرد
در خود تمام مرثیهها را مرور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شدهست
در بیتهاش مجلس ماتم به پا شدهست
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است که در جان واژههاست
شاعر شکستخورده طوفان واژههاست
بیاختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد، واژه لبتشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه میکند
دارد غروب فرشچیان گریه میکند
با این زبان چگونه بگویم چهها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بیریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید
در خون کشید قافیهها را، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
"خورشید سر بریده غروبی نمیشناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"
او کهکشان روشن هفده ستاره بود
خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن...
پیشانیاش پر از عرق سرد و بعد از آن...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن...
در خلسهای عمیق خودش بود و هیچ کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...
سید حمیدرضا برقعی
هدایت شده از شعرهای من
🌾🌾🌾
کاروان عشق ...
هرقدم که بر میداشت ...
میرفتن سمت عاشقی و دلدادگی ...
چه عجیب عاشق و معشوق بودن اهل این کاروان ...
عشقی عجیب و غیر قابل توصیف ...
اغراق نمیکنم ای خدا ...
هاج و واج می مانم از این دلدادگی ...
کاروان سمت عشق ...
با هر قدم ...
عطر عاشقی می گرفت دنیا را ...
عطری خاص که بویی این عاشقی ماندگار و ماندگارترین بویی عاشقی هست ...
ومن در خیال خود ...
در تجسم این عاشقی ...
بگویم ماندم ...
دروغی نگفتم ...
حقیقتا عشق را سالار کاروان خلاصه کرد ...
حقیقتا اهل این کاروان خود عشق بودند و هستن ...
نگاشتم من با قلم ...
قلمم تکیه کرد به دفتر عشق ...
صفحات کنده میشدن...
هر کدام به دنبال یک معشوق ...
ومن با چشم های گریان ...
مانده بودم میان هفتاد و دو تن معشوق زیبا ...
صفحه ها آرام می آمدن یکی به یکی ...
می نشست بر دفتر عشق ...
با خون حک میشد به اسم ...
تا رسید به طفل شش ماه ...
خود قلم شد این قلم ...
افتاد و هراسان ...
توان از دست داد صاحب این قلم ...
زجه زد با تصور این صحنه ...
تا رسید به رسم عاشقی ...
اسم ارباب امام حسین ع ...
فهمید صاحب قلم ...
دلیل این جمله ی ....
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست ....
ارباب حسینم ...
دستهایم خود قلم ...
قلم بشود این دست ...
اگر نگوید لبیک یا حسین ع ...
من بگویم لبیک لبیک یا حسین ع ...
روح وجسمم میشود از عطر عاشقی ...
راه و رسم عاشقی را آموخت باید از حسین ...
کاروان عشق صدایش میپچید به گوش ...
کاش باشد هرلحظه و هر دمم با یاد شمع های روشن این کاروان ...
تا نشانم دهد صاحب این کاروان ...
راه و رسم عاشقی را ...
پا به پای امام زمانم ...
قدم عشق بردارم در راه امام زمانم ...
عاشقی را ...
دلدادگی را ...
یاد بگیریم از اهل این کاروان🌾🌾🌾
لیلا اسربار
↻ در کربلا که
موج زند آب روی آب
↻ از قحط آب
گشته بپا،های و هویِ آب
↻ در ساحل فرات
که خود مهر فاطمه است
↻ دارند کودکان
حسينــــــــــ آرزویِ آب
#غربتغریبها 🕊🏴
خـانه خـراب کـرده مـرا قبرِخاکی اَت
این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی اَت
شاهِ کَـرَم ... امیرِحَـرَم .... صـاحبِ عَـلَم
شد آتـشی به سینه یِ ما قبرِخاکی اَت
افـتاده سـایه یِ عَلَـمَت برسـَرَم ولـی...
بی سایه بان وُ صحن وُ سرا قبرِخاکی اَت
قـابی به پیـشِ زائـرتان در زیارت است
دیـوار وُ شـبهِ پنجـره ها قبرِخاکی اَت
صحنِ چهار نورِخدا سوت وُ کور وُ تار
سرفصل وُ متنِ روضه یِ ما قبرِخاکی اَت
باید بمـیـرم از غـمِ اربابِ بـی کفـن
دِق مـی دهد مرا به خـدا قبرِخاکی اَت
بارانِ چشم هایِ تَرَم ندبه خوان شده
شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت
#حسین_ایمانی
💚یاس بۍنشاݩ علـــــــۍ(ع)💚
دور از حسین زندگی ما چه فایده
اصلا نفس بدون تو مولا چه فایده
هرگز شعار نیست دلم داد میزند
دنیای بی حسین خدایا چه فایده
گیرم زمین بهشت شود نقطه نقطه اش
بی کربلا بهشت خدا را چه فایده
تا کربلای او ملکوت دل من است
گردش به قصد لذت دنیا چه فایده
وقتی قرار نیست که خرج عزا شود
دیگر تمام ثروت دنیا چه فایده
از داغ عشق چهره ما مهر خورده است
مهر ریا روی جبین ها چه فایده
چشمی که خشک مانده وبال پریدن است
بی اشک روضه چشم تماشا چه فایده
حسن کردی
#دلداده_حسینــــ🏴
🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴
🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🚩🏴🚩🏴🚩
🚩🏴🚩🏴
🚩🏴🚩
🚩🏴
🚩 آیا واقعا در کربلا 72 تن ماندند؟!🚩
💢حضرت استاد صمدی آملی:
✍یکی از مسلمات مشهور و بلامعارض تاریخی در واقعه کربلا اینست که شهدای کربلا بیش از یکصد تن بودند و تا ۱۵۵ شهید و بیشتر نیز نقل نمودند.
اما این که چرا مشهور شده در کربلا ۷۲ تن باقی ماندند میتوان گفت که در بین شهدای کربلا تعدادی از اهل کوفه بودند و طایفه آنان از لشکریان عمرسعد بودند لذا وقتی دستور قطع سر شهدا صادر شد برخی شهدای کوفی بجهت وساطت و درخواست خاندانشان سرشان از تن جدا نشد و در نهایت فقط سر مبارک ۷۲ شهید جدا شد؛ و لذا فقط ۷۲ تن در کربلا باقی ماند و سرهای جدا شده این ۷۲ تن به کوفه و شام رفت و مشهور شد که 《💥فقط ۷۲ تن در کربلا باقی ماند💥》 و مابقی شهدا سرها با تن باقی ماند.
از باب عروج قوه باصره به ذکر این ۷۲ اسماء نوریه مندرج در لوح محفوظ تبرک میجوییم:
*1 حضرت امام حسین*
*2 حضرت عباس بن علی*
*3 حضرت علی اکبر بن حسین*
*4 حضرت علی اصغر بن حسین*
*5 حضرت عبداللہ بن علی*
*6 حضرت جعفر بن علی*
*7 حضرت عثمان بن علی*
*8 حضرت ابوبکر بن علی*
*9 حضرت ابوبکر بن حسن بن علی*
*10 حضرت قاسم بن حسن بن علی*
*11 حضرت عبداللہ بن حسن*
*12 حضرت عون بن عبداللہ بن جعفر*
*13 حضرت محمد بن عبداللہ بن جعفر*
*14 حضرت عبداللہ بن مسلم بن عقیل*
*15 حضرت محمد بن مسلم*
*16 حضرت محمد بن سعید بن عقیل*
*17 حضرت عبدالرحمن بن عقیل*
*18 حضرت جعفر بن عقیل*
*19 حضرت حبیب ابن مظاہر اسدی*
*20حضرت أنس بن حارث اسدی*
*21 حضرت مسلم بن عوسجہ اسدی*
*22 حضرت قیس بن عشر اسدی*
*23 حضرت ابو ثمامہ بن عبداللہ*
*24 حضرت بریر ہمدانی*
*25 حضرت ہنزلہ بن اسد*
*26 حضرت عابس شاکری*
*27 حضرت عبدالرحمن رہبی*
*28 حضرت سیف بن حارث*
*29 حضرت عامر بن عبداللہ ہمدانی*
*30 حضرت جندا بن حارث*
*31 حضرت شوذب بن عبداللہ*
*32 حضرت نافع بن حلال*
*33 حضرت حجاج بن مسروق مؤذن*
*34 حضرت عمر بن کرضہ*
*35 حضرت عبدالرحمن بن عبد رب*
*36 حضرت جندا بن کعب*
*37 حضرت عامر بن جندا*
*38 حضرت نعیم بن عجلان*
*39 حضرت سعد بن حارث*
*40 حضرت زہیر بن قین*
*41 حضرت سلمان بن مضارب*
*42 حضرت سعید بن عمر*
*43 حضرت عبداللہ بن بشیر*
*44 حضرت وھب کلبی*
*45 حضرت حرب بن عمر-شیخ الاسلام قیس*
*46 حضرت ظہیر بن عامر*
*47 حضرت بشیر بن عامر*
*48 حضرت عبداللہ ارواح غفاری*
*49 حضرت جون غلام ابوذر غفاری*
*50 حضرت عبداللہ بن امیر*
*51 حضرت عبداللہ بن یزید*
*52 حضرت سلیم بن امیر*
*53 حضرت قاسم بن حبیب*
*54 حضرت زید بن سلیم*
*55 حضرت نعمان بن عمر*
*56 حضرت یزید بن سبیت*
*57 حضرت عامر بن مسلم*
*58 حضرت سیف بن مالک*
*59 حضرت جابر بن حجاج*
*60 حضرت مسعود بن حجاج*
*61 حضرت عبدالرحمن بن مسعود*
*62 حضرت بیکر بن حئ*
*63 حضرت عمار بن حسن تائی*
*64حضرت زرغامہ بن مالک*
*65 حضرت کینانہ بن عتیق*
*66 حضرت عقبہ بن سولت*
*67 حضرت حر بن یزید تمیمی*
*68 حضرت عقبہ بن سولت*
*69 حضرت حبلہ بن علی شیبنی*
*70 حضرت کنب بن عمر.*
*71 حضرت عبداللہ بن یکتیر*
*72 حضرت اسلم غلام ای ترکی رضوان الله تعالى عليهـم اجمعين*
با روضه سیل اشک می بارد ز دیده
ماه مـحـرم ، نوحـه و ماتم رسیـده
نای نوای نی ز دشـت نینـواییـست
در سینه ها شورحسین کربلاییست
اینجاعروج کشتی عرش خداییست
ایـنجا رهاتر ،از رهاتر ، از رهاییست
تا کـربـلا با یـا حـسـین معنا گرفته
ایـن دسـتهای مضـطر مـا را گـرفته
میجوشدومیبارداین اشکش دمادم
خون شد دل ما از غم داغ محرم
ای رحمت بی انتهـایـت شامل ما
ای وای شد این روسیاهی حاصل ما
دستم بگیر در روز محشر با نگاهی
اِشفَع لنـا در سایه ی لطـف الٰهی
#علی خسروی
🏴حضرت عباس علیه السلام
از نور ماهی علقمه باغ ارم شد
ماهی که از داغش قد خورشید خم شد
تا داستان عشق را با خون نگارد
چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد
هر چند از دستش علم افتاد اما
در آسمانها تا ابد نامش علم شد
در خاک هم دارد اثر دست کریمش
حیرت مکن گر علقمه دارالکرم شد
تا خم شد از ضرب عمودی روی مرکب
مثل قد زینب، عمود خیمه خم شد
میریخت آب مشک و از جان دست میشست
از شرم پیشانی دریا غرق نم شد
تعداد تیر اندازها کم نیست اینجا
تعداد تیر اما پس از عباس کم شد
تا رفت چشم نافذش در پردهی خون
دلواپس پرده نشینان حرم شد
در غارتش از یکدگر سبقت گرفتند
این پیشتازی ها سر مشتی درم شد
میر و علمدار حرم دیگر نیامد
ای سینه زنها یا علی گاه دودم شد
#تاسوعا
#یا_ابوفاضل
#میلاد_حسنی
هدایت شده از شعرهای من
🖤🖤🖤
قلمم سخنی دارم باتو...
شک دارم تاب وتحمل داشته باشی ...
روزگار خود، هر روزش صفحه ا ی،
ماندنی، خواهد بود تا روز قیامت ...
میخواهم بنویسی برایم ...
حک کن ...
روزگار غریبی است ای خدا ...
وامشب و فرداها غریب تر ...
لبهایم میگوید از حسین ...
کاش میشد جوهر قلمم ...
بود خون در رگهای من روسیاه ..
اما افسوس ...
جوهر قلمم شده اشک چشمم ...
مینویسد قلم ...
تاب وتحمل میرود از صاحب قلم ...
هربار که مینویسد از حسین ...
فقط میگوید ای خداااا....
حزن واندوه میاد به سراغ قلم ...
غبار غم می آید به دل قلم ...
میسوزد وبا سوز مینویسد ...
تن بی سر و بی دست ابالفضل العباس ...
خلاصه کرد غیرت مردانگی را ...
تن بی سرو بی دست حسینم ...
خلاصه کرد عشق مولا به خدا را ...
شدم حیران ومیشوم حیران تر ...
با اسم مبارک زینب ، زهرا ...
غوغا میکند اسم بانوی کربلا ...
خلاصه کرد شجاعت را دخت علی ...
قلمم شد حیران و حیران تر ...
روزگارم شد آهی ازدل...
پشت هر غمش گفت ...
امان از دل زینب س ...
لرزه آمد به سراغ این قلم ...
شک ندارم نوشت با اشک ...
به کدامین گناه گوشواره از گوشت کنده شد ؟؟؟
کنده شد صفحه ی روزگارم ...
کاش اشک هایم میشد خود باران ...
شستشو میداد این صفحه ی غم را ...
مشک پر میکردم از این آب غم ...
میبردم تا خود کربلا ...
میگرفتم از بابات حسین ...
زیارت قبر کوچکت را ...
مشک را خالی فرات کردم رقیه س
ازبس آقا غم دیده ...
عرق شرم آمد از این حرفم ...
قلم افتاد از دستم ...
بغض آمد به سراغ من لیلا ....
گفتم به خدا ...
حاجتی دارم ای خدا ....
حاجتم این است تا قیامت ،کل روزم باشد درس عاشورا
یا حسین ع🖤🖤🖤
لیلا اسربار
📘📗18شهريور1348؛ سالمرگ جلال آل احمد
در چنين روزي جلال آل احمد، نويسنده و منتقد ادبي و مترجم مشهور کشورمان ديده از جهان فروبست. مشهورترين آثار او، عبارت است از: سنگي بر گوري، غرب زدگي، نون والقلم، زن زيادي، مدير مدرسه و سه تار.
روحش شاد📘📗