به دیدِ دل آمد دلارای من.
بگفتم: «که باشی؟» بگفتا: «تواَم!»
تو را از کُجاها کُجایی نبود؛
کجا درخورِ توست، پس، راستی؟
چگونه خیالِ تو بندد خيال؟
چه داند خیال از کجا خاستی!
برونت ز بَر نیست جایی که نیست:
کجایی تو، پس خود کجایی، کجا؟
و شد، در فنایم، فنايم فنا؛
و من یافتم، در فنایم، تو را.
#حلاج_الأسرار: اخبار و اشعار. «اشعار». برگردانِ #بیژن_الهی. تهران: بیدگل. ۱۳۹۸. چاپ ۴. صفحهٔ ۱۴۷
يا صاحب الزمان عج
☘️من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
🍃از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
☘️همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
🍃من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم
☘️رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
🍃من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
☘️همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
🍃از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
☘️سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
🍃من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
☘️تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
🍃از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!
☘️طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
🍃از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
☘️شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
🍃من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
☘️به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من
🍃مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
☘️دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن
🍃که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!
☘️هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم
🍃ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!
اللهم عجل لوليک الفرج🤲
🍃
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
🌸🍃🌸🍃
خدایا
سال های سال است گم شده ام
در این مسیر تاریک دنیا...
نور های کوچکی می دیدم
در مسیر های فرعی، وسوسه ام می کرد
به سمتشان رفتم، همه فریب بود
و جز تاریکی بیشتر
هیچ چیز نصیبم نشد...
خدایا
من هر آنچه بودم
من هر آنچه که هستم
و هر چه که خواهم بود
همه ی وجودم را در اختیارت میگذارم...
تو در این تاریکی نور را نشانم بده
یعنی خودت را نشانم بده!
خدایا نجاتم بده
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
❣بیخیالِ غمِ هر روزه ی دنیا جانم
چای و شعر و نمِ باران
خودمانیم
ببین !
امروز چه کیفی دارد ...
صبحتون بخیر 🍃
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
نشانتان بدهم عشق،داغ بالین است
ستاره ام فلک انگور و خوشه پروین است
کمین زدی به نگاهم اسیر چشمانت
شدم که این گره بر دل عذاب تلقین است
شعاع نور شما در خلأ پُر از پَر شد
پرنده های هوایت شکار شاهین است
چه کهکشان عظیمی دلت نشانم داد
عروسْ ماه و زمین نامزدی در آذین است
🌸همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است
اگرچه بیت بیش در مرد غمگین است
قلم که سوخت شمعی به شعر روشن کرد
دعای سوخته دل مستجاب و تضمین است
قسم به آیهٔ بخشش که زود برگردی
شکانده ای دل مارا شکستِ چندین است
شکایتی همه جا برده با همین یک بیت
به بی کسی غمم،زخم،مهر ننگین است
شباهتی متفاوت به آسمان داری
و لایه لایهٔ عشقت فضای تسکین است
خودت بگو که چرا عاشقم شدی با شعر
که گفته ام همه جا شعرِ عشق سنگین است
نجات یافته از عشق،آن گوارایت
ضمیر،مرگ دلم قاتلش به تحسین است
#بداهه
#سید_طباطبایی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور