بسم الله الرحمن الرحیم
از اوج بروج حق سردار قیام آمد
بر شوق سماع جان، انوار امام آمد
طاغوت نگونسر شد با خاک برابر شد
شمشیر اناالحق چون بیرون ز نیام آمد
آن پیر پیام آور بت بر کن ولا گستر
بر گستره ای لبریز از خون و قیام آمد
گفتا که من آن بحرم کارام نمی گیرد
در مسلک بیداران آرام، خرام آمد
عنبر چکد از نامش، سر مقدم اقدامش
بر لحظه سرمستان اکسیر دوام آمد
پیک خبر بهمن سرداد به هر برزن
کای منتظران خیزید، خیزید امام آمد
✍ غلامرضا_رحمدل
🏷 #اشعار_آغاز_دهه_مبارکه_فجر_انقلاب_اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
همیشه حسّ تغزل به نفع شاعر نیست
همیشه این قلم شاعرانه قادر نیست
همیشه دفتر من حاوی مخمس نیست
غم نهفته به اشعار من مشخص نیست
پس از مرور غم و غصه های تکراری
سروده ام به هوایت، ولیکن اجباری
برای قصه ی بهمن چکامه ای دارم
میان مثنوی ام درد نامه ای دارم
زمانه بر سر جنگ است یا حبیب الله
دلم برای تو تنگ است یا حبیب الله
بیا ببین جریان های اختلافی را
بیا ببین اثر ندبه های کافی را
بیا ببین که شکستیم اصل وحدت ها
بیا ببین چه نکردیم بین هیئت ها
بیا ببین که مسلمان کشی به راه افتاد
برادری که به دستان ما به چاه افتاد
بیا بیا به تماشا هوای سازش را
ببین تعرض تلخ پس از نوازش را
یزید معرکه بر رخ نقاب می گیرد
مقدسانه وضو از شراب می گیرد
بیا که بیعت با اجنبی حلال شدست
بیا که خون شهید تو پایمال شدست
بیا که بشنوی حالا نه غزه، لبنان را
نظاره کن سر و جانم فدای ایران را
چه سایه ها ز سر ما یکی یکی کم شد
نبوده ای که ببینی چه با "مقدم" شد
دوباره نام شهیدی به کوی و برزن هم
خبر شدی که شبی احمدی روشن هم ...
بر این لوای بنی صدرمان رجایی نیست
به جز سرای شهادت دگر سرایی نیست
کنار سفره ی ما عمروعاص را دیدی؟
میان حلقه ی فتنه خواص را دیدی؟
بیا بگو که هماره بصیر باید بود
کنار رهبر خود سر به زیر باید بود
بیا دوباره بخوان کلُّ یومٍ عاشورا
بیا دوباره بخوان کلُّ أرض، کرببلا
بگو که فصل جدید و بهار بیداری است
میان غزه و سوریه کربلا جاری است
بیا بگو که علی زمانه ام تنهاست
بگو امیر خوارج جسور و بی پرواست
بگو که راه تعامل ز ابتکار عدوست
بگو که رهبر فرزانه استخوان به گلوست
بیا دوباره بگو از بصیرت عمار
بیا دوباره بخوان أین میثم تمّار
بیا بگو که امان نامه شرّ خنّاس است
خوشا به حال هر آنکه ز نسل عباس است
همین که بعد تو دارم ولی، خدا را شکر
شدم ملازم سید علی، خدا را شکر
گذشته آب جفا دیگر از سرم سید!
از این گلایه هر ساله بگذرم سید!
دلم هوای تو کرده هوای چشمانت
هوای مرثیه و شانه های لرزانت
دلم هوای جماران دیگری کرده
هوای روضه ی گودال "کوثری" کرده
✍ علیرضا_خاکساری
🏷 #اشعار_آغاز_دهه_فجر_انقلاب_اسلامی
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#پندانه 🙏🤍
✍️ این نیز بگذرد
🔹بزرگی در عالم خواب دید کسی به او میگوید:
فردا به فلان حمام برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن.
🔸دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید، به آن حمام مراجعه کرد و دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرمکردن آب حمام هیزم میآورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.
🔹نزدیک حمامی رفت و گفت:
کار بسیارسختی داری، در هوای گرم هیزمها را از مسافت دوری میآوری و...
🔸حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
🔹یک سال گذشت. برای بار دوم همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتریها پول میگیرد.
🔸مرد وارد حمام شد و گفت:
یک سال پیش که آمدم کار بسیارسختی داشتی ولی اکنون کار راحتتری داری.
🔹حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
🔸دو سال بعد هم خواب دید. این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید.
🔹وقتی جویا شد، گفتند:
او دیگر حمامی نیست. در بازار تیمچهای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ است.
🔸به بازار رفت و آن مرد را دید و گفت:
خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون میبینم معتمد بازار و صاحب تیمچهای شدهای.
🔹حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
🔸مرد تعجب کرد و گفت:
دوست من، کار و موقعیت خوبی داری. چرا بگذرد؟
🔹چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری رفت ولی او آنجا نبود.
🔸مردم گفتند:
پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانهداری خود میخواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین میدانست، وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند.
🔹کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد. اکنون او پادشاه است.
🔸مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی بود.
🔹جلو رفت. خود را معرفی کرد و گفت:
خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی میبینم.
🔸پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت:
این نیز بگذرد.
🔹مرد شگفتزده شد و گفت:
از مقام پادشاهی بالاتر چه میخواهی که باید بگذرد؟
🔸مرد سفر بعدی که به دربار پادشاهی مراجعه کرد، گفتند:
پادشاه مرده است.
🔹ناراحت شد. به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد. دید بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده کرده، نوشته است: این نیز بگذرد.
◽هم موسم بهــار طرب خیـز بگــذرد
◽هم فصــل ناملایم پاییــز بگــــذرد
◾گر ناملایمی به تــو کـرد از قضــا
◾خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
حکیمی پس از آن که میـان او و یکی از یـارانش ستیزي(جنگی) پدیـد آمـد،
به او نوشت:
ای برادر!
روزگار زنـدگی کوتاه تر از آن است که به دوری بگذرد...
خواستم سوز دل خویش بگویم با شمع
داشت خود او به زبان آنچه مرا در دل بود...
#مهری_هروی
ماهی تنهای تنگم، کاش دست سرنوشت
برکهای کوچک به من میداد، دریا پیشکش
- سجاد سامانی
شاهبیت غزل خلقت عالَم برگرد
علّت خَلق من و عالَم و آدم برگرد..
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💕
وقت را غنیمت دان آن قدرکه بتوانی.mp3
3.29M
غزل شمارهٔ ۴۷۳
وقت را غنیمت دان آن قدَر که بتْوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
کامبخشیِ گردون عمر در عوض دارد
جهد کن که از دولت دادِ عیش بستانی
باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی
زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت
عاقلا، مکن کاری کآورد پشیمانی
محتسب نمیداند این قدر که صوفی را
جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی
با دعای شبخیزان ای شکردهان مستیز
در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی
پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ
کاین همه نمیارزد شغل عالم فانی
یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی
پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت
با طبیب نامحرم حال درد پنهانی
میروی و مژگانت خون خلق میریزد
تیز میروی جانا ترسمت فرومانی
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن
ابروی کماندارت میبرد به پیشانی
جمع کن به احسانی حافظ پریشان را
ای شکنج گیسویت مجمع پریشانی
گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل
حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی
#شرح_انگیزشی
#غزلیات_حافظ
#وحید_ضیایی
🌷❤️🌷❤️🌷
🌺به یاد داشته باش
این حقیقت جاودانه است
هیچ گامی بیش از مهربان بودن
تو را به خدا نزدیک نمیکند
هنگامی که زندگی از محبت سرشار شود❤️
تو با خدا روبهرو میشوی
و عشق الهی❤️
تو را سرشار از سعادت میکند
و میآموزی که مهر ورزیدن
یعنی بدون چشمداشت و توقع بخشیدن
یعنی نثار خویشتن
حالا ببین موهبتی بالاتر از محبت میشناسی!💗🌺🍃
.
یکی بود میگفت همیشه دعام اینه که:
خدایا کمکم کن که درهایی رو که بستی
نخوام به زور باز کنم💌
و درهایی که باز کردی رو اشتباهی نبندم
خدایا کار مارو به هیچکدوم از بنده هات ننداز.
فقط توکل به خودت. 🍃
از ما رو برنگردون که تو دریای رحمتی
آمین✨