شیفتگان تربیت
﷽ #خانمخبرنگار_و_آقایطلبه #قسمت_شصت_و_نهم °|♥️|° دو هفته از اون شب لعنتی میگذره و هر روز توی
﷽
#خانمخبرنگار_و_آقایطلبه
#قسمت_هفتاد_ام
°|♥️|°
امروز اول بهمن ماه بود روز های پرتنش یکی بعد از دیگری برای من و خانوادم میگذشت... روز هایی که من و بابا هر روز باهم دعوا داشتیم.... هر روز بهم زخم زبون میزد... هر روز برای ازدواج نکردن با مهدی باهاش میجنگیدم... امروز صبح قبل دانشگاه یه دعوای حسابی باهم کردیم... گفتم غیر ممکنه زن اون عوضی شم... بابامم گفت حالا میبینی زنش میشی یا نه... مامان خیلی جوش میزنه بخاطر این اتفاقا... امروز صبحم بخاطر دعوای ما کلی حالش بد شد و فشارش افتاد...
سر کلاس نشسته بودم و داشتم یادداشتای استاد درباره لنز واید رو یادداشت میکردم.
استاد زندی: خانم جاهد لطفا بیاید اینجا و درباره لنز های مختلفی که تا امروز یاد گرفتید توضیح بدید.
_چشم استاد.
بلند شدم و رفتم که میز استاد و دوربین رو دستم گرفتم.
صدام یکم میلرزید ولی اعتماد به نفسمو حفظ کردم و گفتم : ما به طور کلی چهار نوع لنز داریم. لنز تله... لنز واید... لنز معمولی... لنز فیش آل... خب لنز تله یعنی...
یهو صدای گوشیم از جیب مانتوم بلند شد.
صدای زنگشم آهنگ ماه عسل حامد بود.
با یه ببخشید رو به استاد خواستم گوشی رو خاموش کنم که یهو دیدم شماره فاطمه اس... ولی اون که الان باید مدرسه باشه... دل شوره به دلم افتاد...
_ببخشید استاد میشه برم بیرون جواب بدم؟
استاد زندی: همینجا جواب بدید!
نگاه کل کلاس بهم خیره بود ولی دلمو به دریا زدم و جواب دادم.
_الو؟
فاطمه با هق هق: فائزه پاشو بیا بیمارستان زود باش...
با ترس گفتم: خدا مرگم بده چیشده؟؟
فاطی: مامان... مامانت سکته کرده... زود باش بیا..
فاطمه که این حرفو زد گوشی از دستم افتاد و تمام بدنم سست شد.
نشستم روی صندلی استاد و صورتمو با دستام گرفتم...
استاد و بچه ها دوییدن طرفم..
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بهشت...
✍استاد انصاریان
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ روز
❣ طنز ازدواج😁
🎤 حجت الاسلام قرائتی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥#کلیپ | آیا #بریکس در تقابل با #برجام است؟!
#روشنگری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥#کلیپ | صد بار تکرار میکنیم؛ اختلاف شیعه و سنی ممنوع!
🍃🌹🍃
❌ یکی از گسلها و شکافهایی که انگلیسیها استفاده میکند، شکاف بین #شیعه و #سنی است.
#روشنگری
#حقوق_بشر_آمریکایی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
🌟﷽🌟
🌸 قضاوت امیرالمومنین (ع) 🌸
💠 حکایت ۱۵۸ 💠
🔅مردعربی از حضرت علی (ع) پرسيد : اگر من آب بنوشم حرام است؟
🌕 فرمودند : نه
گفت: اگر خرما بخورم حرام است؟
🌕فرمودند: نه
گفت: پس چطور اگه ايندو را با هم مخلوط كنم و مدتي در آفتاب بگذارم تا شراب شود خوردنش حرام است !
🌕اميرالمومنين (ع) فرمودند : اگر آب به روی سرت بپاشم دردی احساس ميكنی؟
گفت : نه
🌕فرمودند:اگر مشتی خاك بپاشم چطور ؟
گفت : نه
🌕فرمودند : اگر ايندو را با هم مخلوط كنم و مدتي در آفتاب بگذارم آنگاه به سرت بزنم چطور ؟
گفت : فرق سرم شكافته ميشود.
🌕حضرت فرمودند : حكايت آن نيز اينگونه است .
📚منبع:
✍کتاب قضاوتهای امیرالمومنین(ع)💠
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
مسابقه ای جهت تبلیغ غدیر،لطفا اطلاع رسانی فرمائید👌منبع سنجاق شده 🙏🌹
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
☘ 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۵۷ قرآن کریم ( آیات ۵۳ تا ۶۱ سوره مبارکه آلعمران) 🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۵۸ قرآن کریم ( آیات ۶۲ تا ۷۰ سوره مبارکه آلعمران)
🍃🌹🍃
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «لِکُلِّ شَیءٍ حِلیَةٌ وَ حِلیَةُ القرآنِ الصَّوتُ الحَسنُ» هرچیزی را زیوری باشد و زیور قرآن صدای خوش است. (اصول کافی ۲/۶۱۵)
🎙 استاد: مرحوم منشاوی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَجَاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ»
اهل شهر (از ورود میهمانان باخبر شدند و به طرف خانه لوط) آمدند در حالى که شادمان بودند.
(سوره مبارکه حجر/ آیه ۶۷)
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
❇ تفســــــیر *
قرآن ،داستان را در اینجا رها کرده، به آغاز باز مى گردد و بخشى را که در آنجا ناگفته مانده بود، بیان مى کند. مى گوید:
مردم شهر (از ورود میهمانان تازه وارد لوط آگاه شدند) و به سوى خانه او حرکت کردند، و در راه به یکدیگر بشارت مى دادند (وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ).
آنها در آن وادى گمراهى و ننگین خود فکر مى کردند طعمه لذیذى به چنگ آورده اند، جوانانى زیبا و خوش رو، آن هم در خانه لوط!
🌼🌼🌼
تعبیر به أَهْلُ الْمَدِیْنَة نشان مى دهد حداقل، گروه زیادى از مردم شهر، به سوى خانه لوط حرکت کردند و این امر روشن مى سازد آنها تا چه حدّ وقیح، رسوا و جسور شده بودند، مخصوصاً که جمله یَسْتَبْشِرُون (یکدیگر را بشارت مى دادند) حکایت از عمق آلودگى آنها مى کند; چرا که این عمل ننگین را، شاید کمتر کسى حتى در میان حیوانات و چارپایان نظیرش را دیده باشد.
اگر کسى هم انجام دهد، لااقل با کتمان و اختفاء و احساس شرمسارى است اما این ملت زشتکار و فرومایه، آشکارا به یکدیگر تبریک مى گفتند!!
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۶۷ سوره مبارکه حجر)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : وداعی بی بازگشت!
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
﷽ #خانمخبرنگار_و_آقایطلبه #قسمت_هفتاد_ام °|♥️|° امروز اول بهمن ماه بود روز های پرتنش یکی بعد
﷽
#خانمخبرنگار_و_آقایطلبه
#قسمت_هفتاد_و_یکم
°|♥️|°
با اشک طول راهرو بیمارستان رو طی کردم تا به اتاق مامان رسیدم.
بابا روی صندلی نشسته بود و با دست سرشو گرفته بود.
فاطمه به دیوار تکیه داده بود و داشت قرآن میخوند.
_چیشده؟ مامانم کجاست؟
فاطی: آروم باش فائزه حالش بهتره... دکتر گفت خطر رفع شده... تازه منتقلش کردن بخش... به سمت در رفتم که فاطمه گفت: صبرکن الان دکتر داره معاینه میکنه نمیتونیم بریم داخل صبر کن...
کنار بابا نشستم و با بغض گفتم: مامان چیشده بابا؟
بابا: امروز فاطمه زود تعطیل کرده مدرسه شون رفته در خونه تا در خونه رو باز کرده دیده مامانت بیهوش افتاده وسط آشپزخونه... خیلی نگران شده بود فاطمه... بدجورم به من خبرداد چی شده...
_بابا...
بابا: بله؟
_مامان چرا اینجوری شد...؟
بابا از جاش بلند شد و با حرص گفت: بخاطر همه غصه هایی که از دست تو یه دختر میخوره!
بابا رفت و من اشکام دوباره جاری شد..
فاطمه اومد کنارم نشست و گفت: فائزه...
_جانم...
فاطی: دکتر میگفت حال مامان اصلا خوب نیست... میگفت... میگفت اگه یه بار دیگه فشار عصبی بهش وارد شه معلوم نیست چه اتفاقی میفته...
سکوت کرد... منتظر نگاهش کردم...
ادامه داد: میدونی این فشار عصبی ناشی از چیه...؟ از دعواهای هر روزه تو و بابات...
_اینا رو داری به من میگی؟؟؟ چرا به خودش نمیگی که این قدر زور نگه؟؟؟ بزار اومد جلو خودش بگو...
فاطی نفس عمیقی کشید و گفت: سادات...
_جانم...
فاطی: بیا و بخاطر مامانتم که شده تو کوتاه بیا...
_چی؟؟؟ چی داری میگی فاطی؟؟؟
فاطی: فائزه... بخاطر عشقت از عشقت گذشتی... کارت کوچیک نبود فائزه... چهره خودتو جلو همه خراب کردی تا اون خراب نشه... ولی... ولی بیا بازم گذشت کن...
با بغض گفتم: از چی بگذرم فاطمه... از چی... قلبی برای من نمونده که بخواد گذشت کنه!
فاطی: آبجی گلی... الهی فدات شم... بیا و به وصلت با مهدی رضایت بده...
_چی داری میگی فاطمه؟؟؟ من از اون متنفرم... من محمد و...
سکوت کردم تا بغضم نشکنه...
فاطی: محمدت تموم شد... برای همیشه... فائزه خودت اینجوری خواستی... خودت خواستی بره... محمد دیگه برای تو نیست... چرا خودتو زدی بخواب... فائزه... بیا و بخاطر آرامش پدر و مادرتم که شده دل بده به مردی که دوسش نداری... شاید تو طول زندگیم علاقه ایجاد شد... ولی حداقل اینکه دل خانوادت ازت راضی میشه!
حرفای فاطمه مثل پتک میخورد تو سرم... بغض کردم و دوییدم و از بیمارستان اومدم بیرون...
روی نیمکت توی محوطه بیمارستان نشستم و با دستام صورتمو پوشوندم... باید فکر میکردم.... باید تصمیم میگرفتم...
#ادامه_دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #فیلم_نوشت | سنت الهی پیروزی بر دشمن بعد از #جنگ_اُحد
🔺 #فیلم_نوشت؛ برشهایی از بیانات رهبر انقلاب اسلامی است که پس از هر دیدار به مرور در شبکههای اجتماعی منتشر میشود.
🏷 #سنت_الهی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
﷽ #خانمخبرنگار_و_آقایطلبه #قسمت_هفتاد_و_یکم °|♥️|° با اشک طول راهرو بیمارستان رو طی کردم تا به
﷽
#خانمخبرنگار_و_آقایطلبه
#قسمت_هفتاد_و_دوم
°|♥️|°
الان تقریبا دو ساعته توی نماز خونه بیمارستان نشستم و دارم گریه میکنم و با خدا درد و دل میکنم.
چندنفر فکر کردن مریض بدحال دارم که اینجوری بی تابم.
اشتباهم فکر نکردن... دلم مریض بدحال بود...
تسبیح رو از دستم در آوردم و گذاشتم روی جانمازم و قیام کردم تا دو رکعت نماز بخونم برای آرامشم..
بعد نماز بین یه سجده طولانی کلی با خدا حرف زدم و ازش کمک خواستم...
و ازش خواستم که توی این راه سخت کمکم کنه....
سر از سجده برداشتم و چشمامو بستم و نیت کردم و قرآن رو باز کردم. (صفحه ۵۶۲ صوره شرح)
شروع کردم به خوندن که به آیه پنج و رسیدم.
"فان مع العسر یسرا...پس با هر سختی آسانی هست"
گرمی اشک رو روی گونه هام احساس کردم..
آیه ششم رو هم زمزمه کردم.
"ان مع العسر یسرا"
"با هر سختی آسانی هست"
قران رو بوسیدم و بستم و تسبیح آبی روهم بوسیدم و انداختم دور دستم..
چادر نماز خونه رو از سرم برداشتم و آویزون کردم.
چادر مشکی خودمو پوشیدم و از نمازخونه بیرون رفتم.
توی سرویس بهداشتی به صورتم آب سرد پاشیدم تا تورم چشمام تموم شه.
یکم که بهتر شدم اومدم بیرون و رفتم توی اتاق مامان... مامان: فائزه مامان اومدی؟
_سلام مامان قشنگم. حالت چطوره عزیزدلم؟
مامان: تو که خوب باشی منم خوبه مادر!
_خب فاطمه و بابا کجان؟
مامان: رفتن پذیرش بیمارستان درباره ترخیصم سوال کنن..
بین گفتن و نگفتن مونده بودم... تردید تو کل بدنم رخنه کرده بود...
یاعلی زیرلب گفتم و سعی کردم لبخند بزنم
_مامانی...
مامان: جان مامان؟
_فکر کنم باید زنگ بزنی خاله ناهید اینا رو یه شب دعوت کنی خونه..
مامان با تردید نگاهم کرد و گفت: منظورت چیه؟!
گفتن اون جمله برام مثل نمک ریختن روی زخمی بود که تازه سرباز کرده بود...
_من میخوام به با مهدی ازدواج کنم!
مامان یه لبخند از ته دل زد و گفت: خداروشکر که سر عقل اومدی... خداروشکر دخترم!
پیشونیمو روی پیشونی مامان گذاشتم و یه قطره اشک ریختم... ولی لبخند میزدم بهش... خدایا توکل به خودت!
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰هدف از تشکیل حکومت چیست؟
🔻در همهی حکومت های دنیا برای تحقق قوانین حکومت تشکیل میدهند ولی این قوانین متفاوت هستند.
🔻ولی جایگاه مردم در حکومت ها متفاوت است
#بدون_توقف
#دکتر_عبدالحسین_خسروپناه
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat