شیفتگان تربیت
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۲۲ قرآن کریم ( آیات ۸۳ تا ۸۹ سوره مبارکه مائده) 🍃🌹🍃 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۲۳ قرآن کریم ( آیات ۹۰ تا ۹۵ سوره مبارکه مائده)
🍃🌹🍃
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «حَمَلةُ القُرآنِ عُرَفاءُ اَهلِ الجَنَّةِ» حاملان قرآن معروفترین اهالی بهشت هستند. (اصول کافی ۲/۶۰۶)
🎙 استاد: مرحوم منشاوی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ ۙ قَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ»
و هنگامى که به آنها گفته شود: پروردگار شما چه نازل کرده است؟ مى گویند: «اینها افسانه هاى پیشینیان است.»
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۲۴)
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
❇ تفســــــیر *
شأن نزول
در تفسیر مجمع البیان مى خوانیم: بر طبق بعضى از روایات آیه درباره مقتسمین (تبعیض گران) که قبلاً درباره آنها بحث شد نازل گردیده است، آنها ۱۶ نفر بودند که به چهار گروه تقسیم شدند و هر گروه چهار نفرى بر سر راه مردم در یکى از جاده هاى مکّه در ایام حج ایستادند تا پیش از آن که مردم وارد شوند، ذهن آنها را نسبت به قرآن و اسلام بدبین سازند، و بگویند: محمّد(صلى الله علیه وآله) دین و آئین تازه اى نیاورده بلکه همان افسانه هاى دروغین پیشینیان است.
🌼🌼🌼
تفسیر:
در آیات گذشته، سخن از مستکبران بود که هرگز در برابر حق تسلیم نمى شدند، بلکه کوشش داشتند به نحوى از زیر بار آن شانه خالى کنند.
و در این آیات، منطق همیشگى این گروه بى ایمان منعکس شده است، مى گوید: هنگامى که به آنها گفته شود پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟ در پاسخ مى گویند: اینها وحى الهى نیست، همان افسانه هاى دروغین پیشینیان است (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطِیرُ الأَوَّلِینَ).
و با این تعبیر موذیانه دو مطلب را بیان مى داشتند، نخست این که سطح فکر ما از این مسائل بسیار برتر است، اینها افسانه اى بیش نیست که براى سرگرمى عوام الناس ساخته شده و از این گذشته، تازگى ندارد زیرا اولین بار نیست که انسانى چنین سخنانى را اظهار مى دارد، حتى محمّد از خود ابتکارى به خرج نداده همان اسطوره هاى گذشتگان را تکرار مى کند.
اساطیر جمع اسطوره به حکایات و داستانهاى خرافى و دروغین گفته مى شود، و این کلمه ۹ بار در قرآن از زبان کفار بى ایمان، در برابر انبیاء نقل شده است که غالباً براى توجیه مخالفت خود با دعوت رهبران الهى به این بهانه متوسل مى شدند، و عجب این که همیشه کلمه اساطیر را با اولین توصیف مى کردند، تا ثابت کنند اینها تازگى ندارد، و حتى گاه مى گفتند: اینها مهم نیست ما هم اگر بخواهیم مى توانیم مانند آن را بیاوریم.
جالب این که مستکبران امروز نیز، غالباً موذیانه براى فرار از حق و همچنین براى گمراه ساختن دیگران متوسل مى شوند، حتى در کتب جامعه شناسى شکل به اصطلاح علمى به آن داده اند و مذهب را زائیده جهل بشر و تفسیرهاى مذهبى را اسطوره ها مى نامند!.
اما اگر درست به اعماق فکر آنها نفوذ کنیم مى بینیم، مسأله چیز دیگر است، آنها با مذاهب خرافى و ساختگى، هرگز جنگ و ستیز ندارند، بلکه خود عامل پیدایش یا نشر آنند، مخالفت آنها تنها با مذاهب راستین است که افکار انسانها را بیدار مى کند و زنجیرهاى استعمار را در هم مى شکند و سد راه مستکبران و استعمارگران است.
آنها مى بینند، قبول تعلیمات مذهبى که اصول عدل و انصاف را پیشنهاد مى کند و با تبعیض و ستمگرى و هر گونه خودکامگى مى جنگد با نقشه هاى آنها مخالف است.
آنها مى بینند، پذیرش دستورات اخلاقى مذهب با هوسهاى سرکش و آزادیهائى که مورد نظر آنها است سازگار نیست، مجموع این جهات سبب مى شود: این سدّ و مانع را از سر راه خود بردارند و حتماً باید پاسخى براى مردم درست کنند، چه پاسخى از این بهتر که، آنها را به نام اسطوره و افسانه دروغین معرفى کنند.
تعلیمات پیامبران هم در زمینه اصول عقائد مذهبى و هم در زمینه مسائل عملى آن چنان با عقل و منطق هماهنگ است که جائى براى این گونه تهمتها وجود ندارد.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۴ سوره مبارکه نحل)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : آیه ای که اگر به عمل شود ...
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_فرحزاد
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_شصت_و_هفتم بحث می رود سر بند و بساط عروسی. قرار شده که خيلی طول نکشد. دارند طرح بنّ
#رنج_مقدس
#قسمت_شصت_و_هشتم
با بچه ها قرار داشتيم و علی من و ريحانه را رساند به پارک. مادر هم شيرينی پخته بود و همراهمان کرده بود. توی گوشی، عکس هايی را که مبينا برايم فرستاده بود، نشان بچه ها می دادم. يکی از بچه ها گفت:
- واقعاً دستشويی شون شير آب نداره؟
صورت های بچه ها دو حالت داشت: يا از تعجب باز شده بود، يا از تصور آلودگی شان جمع شده بود.
- اين طور که مبينا می گفت فقط دستمال مرطوب استفاده می کنن.
جيغ هم زمان چند نفرشان می رود بالا که:
- ای چندش! کثيف! اه اه حالم بد شد.
ريحانه می پرسد:
- بو نمی دن؟ يعنی منظورم اينه که خب...
از تصويرسازی که ذهنم می کند خنده ام می گيرد.
تصويرسازی ها به بچه ها هم سرايت می کند. «صدسال تنهايی» گابريل گارسيا مارکز را برای بچه ها تعريف می کنم، جيغشان در می آيد. دو سه نفری خوانده اند. باهم صحنه های دستشويی کردن توی باغچه و گل و گوشه خانه، مارمولک خوردن شان، بچه دار شدن شان. آدم کشتن شان، تنهايی هايشان را تعريف می کنيم. حانيه می گويد:
- يعنی هرچی که ما هزار و چهارصد سال پيش ترک کرديم، اينا تا همين دويست سال پيش هنوز داشتن.
پلاستيک ميوه را می کشم طرف خودم. بچه ها دارند نظر می دهند:
کنارم گلبهار و عطيه نشسته اند. بچه ها دارند دوتايی صحبت می کنند.
- داره بی شعور بازی در می آره. نه به اون ظاهرسازيش، نه به اين افکار و اخلاق بدش.
- تو هم داری شلوغش ميکنی.
- اه ببين چه جوری پيام داده.
مشغول خواندن پيام ها که می شوند، دوباره می توانم حرف های بچه ها را بشنوم که هنوز دارند درباره داشته نداشته آن ها بحث می کنند. ياد کتاب های ارنست همينگوی می افتم. آخر داستان ها همه اش به هيچ می رسند؛ يعنی مبارزه ای که منفعتی ندارد.
عطيه می گويد:
- بچه ها رمان «دزيره» معشوقة ناپلئون رو می خوندم، تاريخ همين يکی دو قرن اخيره. سالی يکی دو بار بيشتر حموم نمی رفتن.
ريحانه گوشی ام را خاموش می کند و می گذارد توی کيفم و می گويد:
- ولی خيلی عجيبه ها اينکه اين قدر توی داشته ها و دانسته های درست از ما عقب بودن.
گلبهار می گويد:
- خودش هم خيلی مغروره. همه چيز رو برای خودش می خواد. مگه من ماشينم که مالکم باشه؟
سعی می کنم حواسم را از گلبهار دور کنم. می گويم:
- ما هم اگر جنگ خارجی، تفرقه، تحريم، ترور، تهاجم فرهنگی سرمون هوار نمی شد از طرف همين کشورهای بی دستشويی حالا جلوتر بوديم. تازه خودشون می گن اگه تو کشوری انقلاب بشه، پنجاه سال زمان می بره تا اون کشور سرپا شه. اگه جنگی بشه، بايد بيست و پنج سال تلاش کنه تا برگرده به وضعيت درست. ما هر دو تاشو داشتيم، بازم خودشون توی آمارشون ما رو از نظر علمی جزو ده کشور اول نام می برن. برين تو اينترنت بزنيد دستاوردهای ايران.
سارا که هميشه معترض است ميگويد:
- ليلا اينا راسته؟ يعنی دروغ نيس؟ شبکه های ماهواره ای که می گن ايران که از پيشرفت هاش تعريف می کنه دروغ می گه. همش تو سر ما می زنن. مسخره مون می کنن.
گلبهار به عطيه می گويد:
- اونم همين طوره. مدام تو سرم می زنه. مسخره ام می کنه. هر کاری که من می کنم اما و اگر و چرا می آره. کارای خودشو بزرگ و درست می دونه. جديداً دروغ هم می گه.
- يکي عين خودت. چرا ناراحت می شی؟
- الآن تو طرفدار منی يا اون؟
#ادامه_دارد
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_شصت_و_هشتم با بچه ها قرار داشتيم و علی من و ريحانه را رساند به پارک. مادر هم شيرينی
#رنج_مقدس
#قسمت_شصت_و_نهم
عطيه سکوت می کند، چون دارد تکه پرتقالی را که دستش داده ام، می خورد.
سارا رو می کند به من و می گويد:
- آره راست می گه. آدم حس می کنه چه قدر عقب هستيم. اونا چه قدر توی آسايش و رفاه هستن و احساس خوشبختی می کنن. همش آرزومه با يکی ازدواج کنم بزنم از ايران برم.
- می گم سارا جون وقت داری؟ يه برنامه دوست داشتنی برات دارم.
- وای جذاب باشه، رمانتيک باشد. صد ساعت هم وقت دارم.
- می گم پس برو يه رمان جذاب آمريکايی هست بخون.
- واقعاً؟ من عاشق ادبيات آمريکام.
سميه می پرسد:
- اسمشو بگو شايد خونده باشيم.
- آخرين پدرخوانده.
- حالا خلاصشو بگو تا بخريم.
- مال يه نويسنده آمريکاييه و خيلی ريز و جزئی نوشته.
سارا می پرد وسط حرفم:
- من عاشق جزئياتم هميشه.
صدای خنده بچه ها بلند می شود و عطيه يک خفه شو بی شعور حواله اش می کند.
- بعدش هم داستان تو قالب يک خانواده که چند تا پسر همه چيز تموم داره شروع می شه، اينا ثروت و قدرت براشون حرف اول رو می زنه. برای نگهداری خودشون از خريدن سناتور، کارمند اداره پليس و رشوه دادن، تا مثل آب خوردن آدم کشتن ابايی ندارند. کل قمار امريکا دستشونه و يک بساط عجيبی راه انداختند. هاليوود رو هم با سياستشون نشون می ده.
- اين فقط به درد استعداد خاص سارا می خوره.
همه می خندند. عطيه می گويد:
- بابا هيچ جای دنيا خبر جديدی نيست. فقط بس که از خودشون تعريف می کنند و ما خودمون مدام تو سر خودمون می زنيم فکر می کنيم اون جاها چه خبره؟ يه وسيله می خوای بخری می گن ايرانی نخر، خارجيش بهتره. الآن که ديگه می خوای بری بميری هم می گن مثل کابوی شجاع بمير.
ريحانه می گويد:
- شما تا به حال جنس خارجی نداشتين که خراب بشه؟
بچه ها می گويند:
- چرا داشتيم.
مثال ها سرازير می شود... نااميدی کلمه نيست. يک درد وحشتناک است. يک حالت روانی که اگر شديد بشود روح را به تنگنا و نابودی می کشاند. تا کنون شايد بارها شده بود که ناراحت شده بودم. اين قدر که ساعت ها نتوانم کار مفيدی انجام بدهم. حوصله ام پر کشيده بود و رفته بود روی شاخه درخت بی ثمر نشسته بود. اينجا با اين بحث و افکار بچه ها، دوباره اين حس به سراغم می آيد.
گلبهار می گويد:
- اولش خيلی عشق و عاشقی بود، حالا پشت و رو شده...
عطيه می گويد:
- خودت خرابش کردی، حداقل خرابترش نکن.
- خب چه کار کنيم؟
ريحانه می گويد:
- مردم ژاپن اگه جنسی توليد خودشون نباشه، اين قدر سراغ خارجی اون جنس نمی رن تا توليد کنن.
- مشکلمون همين بی عقلی مونه ديگه...
علی زنگ می زند. با بچه ها خداحافظی می کنم. احساس بدی پيدا کرده ام. بروم با فردوسی مذاکره کنم، يک توليد شاهنامه جديد داشته باشد برای خودباوری ايرانی ها. بد، خود را باخته اند. بايد تمام رستم و اسفنديار و ايل و تبار سپاه را بياورد وسط تا بتواند افکار مردم را بازسازی کند.
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 امیرعبداللهیان نه دست داد، نه دست زد!
🔺امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران، با استقبال همتای خود لیبراتو مولامولا، وارد دودوما پایتخت تانزانیا شد. یک عکس از این استقبال در شبکه های اجتماعی خبرساز شده بود که با این ویدئو غلط از آب در آمد.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم🖤
ای بهترین #قرارِ دلِ بی قرارِ ما
ای آبروی خلقِ دو عالم #نگارِ ما
ای ماه پشت ابر بیا یابن فاطمه
آقا #فدای_تو همه ایل و تبار ما
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آیت_الله_ناصری:
مقام معظم رهبری تماما امیدشان #امام_زمان هستند. از هیچ چیزی هم پروا ندارند.
مرجعشان ایشان هست...
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
🌴 مُشک را گفتند: ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ.
🌱 ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ که هستم، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ که هستم.
« فيه ما فيه ، مولانا »
🌹مومنین هم باید مثل همین مُشک باشند که باید بیش از دیگران، عِطر و بوی علم و تقوا و دین و خدایی بودن از آنها منتشر شود و در ارتباط با آنها این عِطر دل انگیز استشمام شود
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منافقین چگونه با پخش شایعات، اذهان مردم رو هدف قرار میدن؟
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
🔆 پندانه
✍ دو زکات و دو داستان و یک انسان!
🔹زرگری نزد شیخ دانایی رفت و گفت:
میخواهم زکات مال خود را بپردازم، به چه کسی بدهم؟
🔸شیخ گفت:
برو و اولین نیازمندی که در شهر دیدی، زکات مال خود را به او ده.
🔹زرگر آمد و پیر نابینایی در کنار خرابات دید که بر زمین نشسته بود. کیسهای از زر زکات مال خود به او داد و نابینا خوشحال شد.
🔸روز بعد رفت و دید نابینای دیگری کنار اوست که نابینای زکات بگیر به او میگوید:
خدا خیر بدهد. دیروز زرگری آمد و کیسهای زر به من داد و من در عشرتکده شهر رفتم و تا صبح مستی و با کنیزکان جوان عشقبازی کردم.
🔹زرگر تا این سخن شنید، برآشفت و پیش شیخ آمد و گفت:
من از تو خواستم راهی نشان دهی که بتوانم زکات مال خود بپردازم. این چه راهی بود که حرف تو را گوش کردم و مال را یکباره به یک عشرتگر دادم!
🔸شیخ دیناری به او داد و گفت:
حال این یک دینار را ببر و به اولین فقیری که دیدی ببخش.
🔹زرگر در راه مردی دید که چهرهای شکسته داشت. دینار در کف دست او نهاد. مرد سید علوی بود. شادمان شد و همانجا سجده شکری کرد.
🔸زرگر بهدنبال آن مرد علوی راه افتاد. دید در خرابهای رفت و از زیر لباس خود کبوتری مرده را به خرابه انداخت. برگشت و زرگر را دید.
🔹زرگر پرسید:
این چه بود؟
🔸مرد گفت:
فرزندانم سه روز است که گرسنهاند و تاب گرسنگی نداشتند. این کبوتر مرده را برای آنها میبردم تا بخورند که خدا تو را نزد من حواله کرد و کبوتر را در خرابه انداختم. خدا را هزارانمرتبه شکر.
🔹زرگر با چشمانی اشکبار نزد شیخ بازگشت و داستان را تعریف کرد.
🔸شیخ گفت:
دو زکات بود و دو داستان و یک انسان!
🔹هرگز در کار خداوند تردید مکن. وقتی میخواهی بدانی مالت چقدر حلال است، کافیست نگاه کنی که به دست چه کسی میرسد و در چه راهی مصرف میشود.
📚 تذکرة الأولیاء
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 متاسفانه پشت هر زن بی عفت و بی حجابی یه مرد بی غیرت هست...
🖇نشر دهیم
#حجاب
#منصف_باشیم
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ۲۱ روز مانده به اربعین حسینی
#استوری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | #ذکر_روز
🗓 شنبه
📿 صد مرتبه «یا رَبِّ الْعالَمِین»
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری 🎞
ز اشتیاق تو جانم به لب رسید … 🚶💔
کاش این شنبه بیایی
🥺🤍
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
۹ مهارتی که باید یاد بگیریم و در زندگی به دردمون میخوره
🔸امروزه مهارتهای زیادی وجود داره که میتونیم اونها رو یاد بگیریم. اما بعضی از این مهارتها ممکنه برای دورهای از زندگی ما به کارمون بیان، اما بعضی از مهارتها هستن که در تمام طول زندگی به درد ما میخورن و میتونن توی زندگیمون (شخصی و حرفهای) تأثیر بذارن. مثل این مهارتها:
1️⃣ چگونه یاد گرفتن
2️⃣ با خود صادق بودن
3️⃣ مدیریت زمان
4️⃣ توانایی در لحظه زندگی کردن
5️⃣ گوش دادن و یاد گرفتن از دیگران
6️⃣ روبهرو شدن با ترسهای خود
7️⃣ درک دیگران و همدلی با اونها
8️⃣ انضباط و تداوم داشتن در انجام کارها
9️⃣ بیان و انتقال افکار و احساساتتون
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥#موشن_گرافیک | فرزند امروز، آتیه فردا
🔵قسمت اول
#فرزند_آوری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟥 در مورد #نفوذ که میگیم یعنی این! 😏
🔺این شخص یهودی اقرار میکند با تظاهر به مسلمانی ۱۴ سال رئیس اتحادیه بنکداران پارچه در بازار تهران بوده است!!
🔺او با افتخار،از نفوذ هموطنهای یهودیاش در شاهراههای حیاتی و عرصه های مهم میگوید!!
🔺پ.ن؛ با این وجود هنوز برخی نفوذ را توهم توطعه می دانند!!
🟥 در حال حاضر نفوذ سرطان #پانترکیسم اگر بزودی خشک نشود... باید شاهد چنین اقراری از سران نفوذ باشیم 😏
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
14.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚱️قلک هایی که نذر اربعین شدند
💠همخوانی کودکان با نماهنگ نمره عالی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری
فانی امام زمان عجلاللهفرجه
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۲۳ قرآن کریم ( آیات ۹۰ تا ۹۵ سوره مبارکه مائده) 🍃🌹🍃 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۲۴ قرآن کریم ( آیات ۹۶ تا ۱۰۳ سوره مبارکه مائده)
🍃🌹🍃
🌺 امام علی (ع) میفرمایند: «اِنَّ القُرآنَ ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیقٌ» ظاهر قرآن شگفتانگیز و زیبا و باطنش ژرف و عمیق است. (اصول کافی ۲/۵۹۹)
🎙 استاد: مرحوم منشاوی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۙ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ»
آنها باید روز قیامت، بار گناهان خود را بطور کامل بر دوش کشند. و همچنین سهمى از گناهان کسانى که بخاطر جهل، گمراهشان مى سازند. بدانید آنها بار سنگین بدى بر دوش مى کشند!
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۲۵)
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
❇ تفســــــیر *
آیه بعد نتیجه اعمال این کوردلان را چنین بیان مى کند: اینها باید روز رستاخیز هم بار گناهان خود را به طور کامل بر دوش بکشند و هم سهمى از گناهان کسانى را که به خاطر جهل گمراه کرده اند! (لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْم).
بدانید آنها بدترین مسئولیت را بر دوش مى کشند (أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ).
چرا که، گاهى گفتار آنها سبب گمراهى هزاران نفر مى شود، چقدر دشوار است انسان، هم بار گناهان خود را بر دوش کشد و هم بار گناهان هزاران نفر دیگر را.
و هر گاه سخنان گمراه کننده آنها باقى بماند و سرچشمه گمراهى نسلها شود بار آنها نیز بر دوششان سنگینى مى کند!
🌼🌼🌼
جمله لِیَحْمِلُوا (باید این بار را بر دوش کشند) به صورت امر است، مفهومش بیان نتیجه و عاقبت کار است، درست همانند این که به کسى مى گوئیم اکنون که این عمل خلاف را انجام دادى باید نتیجه آن را تحمل کنى و تلخى آن را بچشى (بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند که لام لِیَحْمِلُوا لام عاقبت باشد).
أَوْزار جمع وِزر به معنى بار سنگین و نیز به معنى گناه آمده است و این که به وزیر، وزیر گفته مى شود، براى این است که مسئولیت سنگینى به دوش مى کشد.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۵ سوره مبارکه نحل)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : صدقه و آثار آن در روز قیامت
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
هر روز تفسیر یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَ
#رنج_مقدس
#قسمت_هفتاد_ام
تنهايی بشر تمامی ندارد. بيشترين دوست را داشته باشد، باز هم لحظه هايی دارد که هيچکس را ندارد. اين بد است يا خوب؟ ذهنم دوباره می خواهد حرف بزند و يکی به دو کند. حوصله اش را ندارم. خودم تندتند اعتراف می کنم که گاه گاهی خوب است. شلوغی زياد دور و بر آدم غفلت می آورد. خودت را گم می کنی. غريبه می شوی با روح و فکرت.
زندگی هم که هميشه بر يک مدار دائمی و ثابت نمی چرخد. گاهی چنان شادی که نمی دانی چه کنی و گاهی درهم و فشرده ای؛ و من الآن از رفتن پدر مکدّر و بی تابم!
پدر دوباره می رود و به قول علی صدباره می رود. خانه حجم سکوتی به خود می گيرد، سنگين. علی سر کار است. مامان سرماخورده و خوابيده و من گيرداده ام به اين پيازها که سوپش کنم. اشکم از تکه تکه شدن پيازها نيست، دلم گرفته است. هوا که ابری شده است خانه هم ساکت، مامان هم مريض و من حس خاصی پيدا کرده ام. پيازها را می ريزم داخل قابلمه و با قاشق زير و رو می کنم. در قابلمه را می گذارم و شروع می کنم به خورد کردن سبزی.
تلفن که به صدا درمی آيد، يادم می افتد همراهم را خاموش کرده ام. دستم را می شويم و خودم را به تلفن می رسانم. حال و احوال و شوخی های عمّه صديقه حالم را بهتر می کند و می گويد که می آيد. آمدنش را دوست دارم. تا بخواهد برسد، يک خورشت هم بار می گذارم و برنج هم خيس می کنم. با ثنا می آيند، خوشحال تر می شوم.
- اگه می دونستم اين قدر ذوق می کنی، نمی اومدم.
بغلش می کنم و همديگر را می بوسيم.
- بدجنس نشو، خودت از من خوشحال تری. شوهرت خوبه؟ کجا قالش گذاشتی؟
- وای ليلا! مامانش بهِش گفته وقت کردی يه سر به ما هم بزن. امروز رفته خونشون.
مامان همان طور که روی مبل دراز کشيده و پتو را تا زير چانه اش بالا کشيده، می گويد:
- خوبه عقد بسته ايد.
ثنا چادرش را تا می زند. عمه صديقه می گويد:
- کلا در آسمون سير می کنند. يه حرف که بهشون می زنم دو روز بعد جواب می دن. تازه اگه بشنون.
ثنا معترض می شود و من می خندم.
- تازه وقتايی که پيش هم نيستن، گوشی دست می گيرن و بغ بغوشون پشت گوشی ادامه پيدا می کنه.
چای و ميوه می آورم. تا مادرها با هم مشغولند با ثنا می رويم توی اتاق. همراهش را پرت می کند روی تخت و می نشيند. با تعجب نگاهش می کنم:
- چه خشن. ثنا خوبی؟!
ابرو را بالا می اندازد و گل سرش را باز می کند از ديدن آبشار مشکی موهايش ذوق می کنم، شانه را بر می دارم و کنارش می نشينم. موهايش را شانه می کشم تا صاف شود و ببافمش. می پرسم:
- ثنا! خوشی و لذت زندگی مشترک چه رنگيه؟
دستم را می گيرد و می چرخد طرفم. چشمانش پر از اشک است. نگاهش را برنمی دارد:
- اگه بفهمه چی می شه؟
دستم را بيرون می کشم و دوباره برش می گردانم. پشيمان می شوم از بافتن موهايش نمی خواهم با اين خيال او همراهی کنم.
- به نظرم که هيچ اتفاقی نمی افته، همان طور که تا حالا نيفتاده.
موهايش را گل می کنم پشت سرش و با چند گيره محکمش می کنم. صدای فين فينش را که می شنوم، بلند می شوم و مقابلش می نشينم. چقدر خوب که صورتش مثل من سفيد نيست. چند قطره اشک که می ريزم دورچشمانم قرمز می شود و صورتم گل می اندازد. حرفش مشخص است تا حالا چند بار با هم درباره اين موضوع صحبت کرده ايم. نمی دانم چرا دوباره اين طور مضطرب می شود.
#ادامه_دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: سراغ سحر و جادو نرو !
🔸احکامی که باید بدانیم
#آموزش_احکام
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_هفتاد_ام تنهايی بشر تمامی ندارد. بيشترين دوست را داشته باشد، باز هم لحظه هايی دارد
#رنج_مقدس
#قسمت_هفتاد_و_یکم
- من دوستش دارم ليلا. اونم دوستم داره. می میره برام. همش هم می پرسه که چرا گاهی اين طوری به هم می ريزم؛ اما من همش می ترسم بفهمه ليلا.
دستانش را از صورتم بر می دارم. جعبه دستمال کاغذی را مقابلش می گيرم و می گويم:
- بيا احساس رو بذاريم کنار و عاقلانه حرف بزنيم. خب؟
سرش را انداخته است پايين. اشک هايش چکه چکه می افتد. من اين صحنه را خيلی دوست دارم. صحنه غصه خوردن را نمی گويم. صحنه چکه چکه، قطره قطره افتادن اشک از چشم را. اگر روی خاک بيفتد خاک نم برمی دارد، اين خيلی زيباست؛ اما الآن که ثنا دارد غصه می خورد نه. قيد لذت بردن را می زنم بلند می شوم و از توی کمدم بسته ای آدامس را در می آورم. برای چه آدامس برداشتم؟ به ثنا تعارف می کنم برمی دارد و می گذارد کنارش. بسته آدامس را روی ميز می گذارم. يادم می آيد روزی که ثنا گريان آمد تا غصه اش را بگويد همين بسته آدامس دستم بود!
- ليلا من خيلی می ترسم. کاش...
ديگر نمی گذارم حرفش را ادامه بدهد، باپرخاش می گويم:
- کاش رو کاشتن، چون زير سایه خدا نبود در نيومد. دختر خوب! خدا مثل من و تو نيست. امروز و فردا هم براش نداره. وقتی چيزی را پيشش گرو بگذاری، می مونه. بی انصاف تا حالا هم که هيچ اتفاقی نيفتاده.
چانه اش می لرزد:
- می ترسم ليلا!
روی صندلی می نشينم و با بسته آدامس بازی می کنم:
- ثنا يه خورده بايد بزرگ بشيم، ديشب يه برنامه نشون می داد. دوربين که فاصله می رفت از زمين آدم ها می شدند اندازه يک نقطه. خونه ها هم اندازه قوطی کبريت بعد که بالاتر می رفت کلا محو شدن. فکر می کردم چقدر کوچولو ام. از ديشب تا حالا اگه بهم بگی خودت رو نقاشی کن يه نقطه می ذارم. همين.
صدای جا به جا شدن قوطی روی اعصابم است می گذارمش کنار ميز و برمی گردم سمت ثنا:
- مشکل منم ترسمه ليلا! باشه، قبول. آبرومو گذاشتم پيش خدا امانت. تا حالا هم خوب آبروداری کرده. من هم واقعا توبه کردم، اما عذاب وجدان داره ديوونم می کنه. وقتی می بينم اين قدر با تمام وجودش مهربون و آروم با من برخورد می کنه و بهم اعتماد داره، از خودم بدم می آد.
- ثنا، آدم ممکن الخطاست. خيلی امکانش هست که پاش بلغزه؛ اما مهم اين بوده که تو تونستی مقابل اشتباهت قد علم کنی. متوجهی؟
بی حال دراز می کشد روی تختم و چشمانش را می بندد. از گوشه چشمش قطره اشکی آرام بيرون می آيد و روی صورتش می لغزد. ثنا دو سال پيش درگير پسری شد. چند وقتی ارتباطشان مجازی بود و بعد هم ثنای عاشق پيشه بود که حاضر شد هر تيپ و کاری بکند، اما او را همراه خودش داشته باشد. عمّه شک کرده بود، ثنا وقتی برای من تعريف کرد که چندين بار همديگر را توی پارک و سينما ديده بودند.
اين ارتباط ها يک بی سر و سامانی فکری و روانی وحشتناکی نصيب انسان می کند. نه تنها آرامش ندارد که تنهايی ها و بی صداقتی ها هم می شود نتيجه اش. مبينا برايم نوشته بود آنجا يک معضل بزرگ، تنهايی زن هاست و بچه هايی که تک والدينی هستند.
چقدر التماسش کرديم و برايش استدلال آورديم، اما ثنا، من و مبينا را دگم و بسته می دانست.
اولين محبت عميق يک دختر می شود اولين اميد و آخرين آرزو که به بن بست رسيدنش وحشتناک است. عقل ثنا فقط وقتی جواب داد که چهره پليد پسر، او را به افسرگی کشاند. کناره گيری شديدی کرد تا آرام بشود.
چشمانش را باز می کند. لبخند می زنم که بداند بايد اندوهش را تمام کند.
- ثنا جان ديدی تو سوره فيل چه اتفاقی می افته؟ يک فيل گنده با يه سنگ ريزه از پا درمی آد. باور کن مشکل تو هر چقدر هم که بزرگ باشه خدا براش کاری نداره خرجش يه سنگه. مهم اينه که تو تمام گذشته رو گذاشتی ميون آتيش و سوزونديش.
به پشت می خوابد و دستانش را زير سرش حلقه می کند:
- حالا که دارم اين طور زندگی می کنم می بينم يه سال عمرم رو دنبال چی دويدم.
- خُب پس چه مرگته عزيز من؟
- باور کن ليلا، الآن که با شوهرم هستم، خيلی آرامش دارم. اون موقع ظاهراً کيف می کردم. همش منتظر زنگ و پيامش بودم و به زحمت برنامه می چيدم تا ببينمش؛ اما همش لذت کوچکی بود. انگار که برای خودم نبود. به قول مامان، به جونم نمی نشست؛ اما الآن يه اطمينان و آرامشی دارم که نگو. می دونم محبتش اختصاصيه منه و می مونه. منم همه زندگيم رو براش گذاشتم. فقط ليلا! اين خيانت نيست.
عصبی می شوم:
- احمق نشو ثنا، تو يه سال قبل از ازدواجت همه چيز رو ريختی دور. خودت بودی و خدا. می گن شاه می بخشه و تو نمی بخشی. الآن هم که اين قدر لذت می بری از زندگيت به خاطر اينه که ميل و کشش کوچيک و کم ارزش رو گذاشتی کنار. هرکی نمی تونه اين کار و بکنه. اتفاقاً تو خيلی قوی هستی.
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat