eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸مردد شدن برای ادامه دادن روزه 🔺 رساله نماز و روزه، مسأله ۸۱۷
💠 راهکارهای زندگی موفق در جز دوازدهم قرآن
10_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
17.28M
⭕️مستند صوتی شنود ✅جلسه دهم 🛑 ماجرای فرشید و بلایی که سرش آمد 🛑 بی حجابی حق الناس است. 🛑آهی که باعث می شود، مسلمان از دنیا نروی! 🛑حمله به آرزوها، کار شیطان
شیفتگان تربیت
* #هــو_العشـــق🌹 #پـلاک_پنهــان #قسمت91 ــ حواستونو جمع کنید،نمیخوام اتفاقی بی
* 🌹 بعد از بله گفتن کمیل فضای اتاق را صلوات ها و بعد دست زدن ها در بر گرفت. بعد از امضای دفتر بزرگی که جلویش قرار گرفت که هر کدام از آن امضاها متعلق بودن بهم را برای آن ها ثابت می کرد و چه حس شیرینی بود،سمانه که از وقتی خطبه ی عقد جاری شده بود احساس زیبایی به کمیل پیدا کرده بود به او نگاه کوتاهی کرد،یاد حرف عزیز افتاد که به او گفته بود که بعد از خوندن خطبه عقد مهر زن و شوهر به دل هر دو می افتد.هر دو سخت مشغول جواب تبریک های بقیه بودند شدند، صغری حلقه ها را به طرفشان گرفت،و سریع به سمت دوربین عکاسی رفت،آقایون از اتاق خارج شدندو فقط خانم اطراف آن ها ایستادند،آرش کنارشان ماند هرچقدر محمد برایش چشم غره رفته بود قبول نکرد که برود،و آخر با مداخله ی کمیل اجازه دادند که کنارش بماند. کمیل حلقه را از جعبه بیرون آورد و دست سرد سمانه را گرفت،با احساس سرمای زیاد دستانش ،با نگرانی به او نگاه کرد و گفت: ــ حالت خوبه؟ اولین بار بود که او را بدون پسوند و سوم شخص صدا نمی کرد،سمانه آرام گفت: ــ خوبم کمیل حلقه را در انگشت سمانه گذاشت که صدای صلوات و دست های صغری و آرش در فضا پیچید،اینبار سمانه با دستان لرزان حلقه را در انگشت کمیل گذاشت و دوباره صدای صلوات و هلهله.... دست در دست و با صلوات های بلندی از محضر خارج شدند،کمیل در را برای سمانه باز کرد و بعد از اینکه سمانه سوار شد به طرف بقیه رفت،تا بعد از راهی کردن بقیه سری به امیرعلی و امیر که با فاصله ی نه چندان زیاد در ماشین مراقب اوضاع بوند،بزند. در همین مدت کوتاه احساس عجیبی به او دست داد باورش نمی شد که دلتنگ کمیل بود و ناخوداگاه نگاهش را به بیرون دوخت تا شاید کمیل را ببیند،بلاخره موفق شد و و کمیل را کنار یاسین که با صدای بلند آدرس رستورانی که قرار بود برای صرف شام بروند را میگفت. کمیل سوار ماشین شد سمانه به طرف او چرخید و به او نگاهی انداخت،کمیل سرش را چرخاند و وقتی نگاهش در نگاه کمیل گره خورد،سریع نگاهش را دزدید،کمیل خندید ، گفت: ــ اشکال نداره راحت باش من به کسی نمیگم داشتی یواشکی دید میزدی منو وسمانه حیرت زده از این همه شیطنت کمیل آرام و ناباور خندید * ادامه.دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ ۲۰سال پیش در چنین روزی آمریکا اینگونه دموکراسی‌شو به عراق اورد! 🔹 صدام حسین در ماههای پایانی عمر حکومت خود نهایت همکاری را با بازرسان سازمان ملل انجام داد و حتی موشک های الصمود و الحسینش را نابود کرد تا مانع از حمله آمریکا و سرنگونی تخت ریاستش گردد . 🔹 اما اشتباه او آنجا بود که تا توانست برای جلب رضایت غرب و جامعه بین المللی دست خود را از تسلیحات مهم و اثربخش تهی ساخت تا آمریکا با خیالی آسوده و بدون دغدغه به عراق حمله کند و دولت بعثی را واژگون سازد. 🔹 تصاویری که می بینید لحظات اولیه موشکباران بغداد به وسیله کروزهای توماهاوک را نشان میدهد که ارتش ضعیف و بی دفاع شده صدام ، قابلیت مقابله با آنها را ندارد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯تفاوت‌های قابل توجه عشق و هوس و وابستگی... 💕در عشق شرط وجود ندارد. ☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رابرت مرداک: در ایران مادر خانواده همه چیز را مدیریت می کنند، اگر مادران ایرانی را به لجن بکشیم همه چیز به لجن کشیده خواهد شد! |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پشت پرده ی نقشه های دشمن ✅ نکاتی زیبا از ۷ حیله ی جنگ نرم👌
هدایت شده از شیفتگان تربیت
📣 ثبت نام ورود به حوزه‌های علمیه 22 اسفند آغاز خواهد شد ♨️ قابل توجه داوطلبان ورود به حوزه های عملیه 🌸 به یاری خداوند متعال پذیرش حوزه های علمیه برای سال تحصیلی 1404-1403 از 22 اسفند ماه 1402 مصادف با اول ماه مبارک رمضان آغاز خواهد شد. ✅ علاقه مندان می توانند از تاریخ یاد شده با مراجعه به پایگاه اطلاع رسانی پذیرش به آدرس زیر اطلاعات لازم را نسبت به شرائط و مراحل پذیرش کسب و اقدام به ثبت نام نمایند. 📎 📎 📎 🌐 آدرس تارنما https://paziresh.ismc.ir/ 🔰 سنجش و پذیرش حوزه های علمیه برادران
جزء 13.mp3
3.9M
💠فایل صوتی: تند خوانی جزء سیزدهم قرآن کریم 🔹 با صدای استاد معتز آقایی
🔸حکم تزریق آمپول ‌ 🔺 رساله نماز و روزه، مسأله ۸۲۵
راهکارهای زندگی موفق در 🍃🌺🍃
11_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
17.09M
⭕️مستند صوتی شنود ✅جلسه یازدهم 🛑 تبعات گناه در فضای مجازی 🛑 اثر گناه، بر قلب امام زمان علیه السلام 🛑عاقبت چت های بسیار معمولی در آخرت 🛑گناهان جبران ناپذیر 🛑عاقبت کارمندی که کار اداری را عقب انداخت
شیفتگان تربیت
* #هـــو_العشــق🌹 #پــلاک_پنهـــان #قسمت92 بعد از بله گفتن کمیل فضای اتاق را صل
* 🌹 سمانه و صغری از دانشگاه خارج شدند و به سمت کمیل که به ماشین تکیه داده بود رفتند،سمانه خندید و گفت : ــ جان عزیزت بسه دیگه صغری،الان کمیل گیر میده که چقدر بلند میخندید ــ ایش ترسو سمانه چشم غره ای برایش رفت و به سمت کمیل رفتند،کمیل با دیدنشان لبخندی زد و گفت: ــ سلام خدا قوت خانوما صغری سلامی کرد و گفت: ــ خستم زود سوار شو ترسو خانم سمانه با تشر صدایش کرد ولی اون بدون هیچ توجه ای سوار ماشین شد. ــ خوبی حاج خانم سمانه به صورت خسته کمیل نگاهی انداخت و گفت: ــ خوبم حاجی شما خوبید؟ کمیل خندید سوار ماشین شدند. کمیل از صبح مشغول پرونده بود و لحظه ای استراحت نکرده بود،وقتی مادرش به او گفته بود که سمانه را برای شام دعوت کرده بود،سریع خودش را به دانشگاه رساند،تا سمانه و صغری در این تاریکی به خانه برنگردند. به خانه که رسیدند،مثل همیشه سمیه خانم دم در ورودی منتظر آن ها بود ،با دیدن سمانه لبخند عمیقی زد و به سمتش رفت ــ سلام خاله جان ــ سلام عزیز دل خاله،خوش اومدی عروس گلم سمانه لبخند شرمگینی زد و خاله اش را در آغوش گرفت،صغری بلند داد زد: ــ نو که اومد به بازار کهنه شده دل آزار کمیل دستش را دور شانه های خواهرش حلقه کرد و حسودی زیر لب گفت. سمیه خانم گونه ی سمانه را بوسید و گفت: ــ سمانه است،عروس کمیل میخوای تحویلش نگیرم لبخند دلنشینی بر لب های سمانه و کمیل نقش گرفت. با خنده و شوخی های صغری وارد خانه شدند، کمیل به اتاقش رفت ،سمانه همراه سمیه خانم به آشپزخانه رفت،سمیه خانم لیوان ابمیوه را در سینی گذاشت و به سمانه داد ــ ببر برا کمیل ــ خاله غذا اماده است؟ ــ نه عزیزم یه ساعت دیگه اماده میشه ــ پس به کمیل میگم بخوابه آخه خسته است ــ قربونت برم،باشه فدات سمانه لیوان شربت را برداشت و به طرف اتاق کمیل رفت ،در زد و وارد اتاق شد،با دیدن کمیل که روی تخت دراز کشیده بود،لبخندی زد و روی تخت نشست،کمیل می خواست از جایش بلند شودکه سمانه مانع شد. ــ راحت باش ــ نه دیگه بریم شام سمانه لیوان را به طرفش گرفت ــ اینو بخور،هنوز شام آماده نشده تا وقتی که آماده بشه تو بخواب ــ نه بابا بریم تو حیاط بشینیم هوا خوبه سمانه اخمی کرد و گفت: ــ کمیل با من بحث نکن ،تو این یک هفته خیلی خوب شناختمت،الان اینقدر خوابت میاد ولی فکر میکنی چون من اینجام باید کنارم باشی کمیل لبخند خسته ای زد ــ خب دیگه من میرم کمک خاله تو هم بخواب ــ چشم خانومی ــ چشمت روشن سمانه به طرف در رفت و قبل از اینکه بیرون برود گفت: ــ یادت نره ابمیوه اتو بخوری. کمیل خیره به سمانه که از اتاق بیرون رفت بود،حس خوبی داشت از اینکه کسی اینگونه حواسش به او هست و نگرانش باشد. * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠غرور کاذب چیست؟ 🟣 غرور نیست. و در زندگی زناشویی 🔰زن در مدیریت در جریان باشه بهتره. 🎙
شیفتگان تربیت
• #مســــابقه‌ کتابخوانی از کتاب " زندگی با آیه ها " جوایز نقدی ویژه نفرات برتر 💎 بزن رو زندگی با
۲۰ فروردین این برگزار می شود،لطفا اطلاع رسانی فرمائید،متن را لمس کنید تا به پی دی اف دسترسی پیدا فرمائید