eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
Omiddel_332402.mp3
6.99M
🍃 [ناخوش احوالم از این عهد شکستن‌هایم تـوبــه‌ام تـوبـه نـشـد، بی‌ثمرم، پاکـم کن]❤️ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
970318-Panahian-Mosala-AzmBarayeZohoor-18k.mp3
6.15M
استاد پناهیان 💠 موضوع 💠 ✍️ شب قدر شب عزم برای ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 ♨️داستان تکان دهنده بهلول قبر کن 🕊هرچه قدر گناه کردی از رحمت خدا نا امید نباش 👌بسیار شنیدنی 📡 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
از همه شما مخاطبین گرانقدر و بزرگوار استدعا داریم ما را هم دعا فرمائید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شب‌ قدر این‌گونه توبه کن! 🎙 حجت الاسلام و المسلمین فاطمی‌نیا |
45.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠تند خوانی جزء بیست‌وسوم قرآن کریم 🔹 با صدای استاد معتز آقایی
جزء 23.mp3
4.04M
💠فایل صوتی: تند خوانی جزء بیست‌وسوم قرآن کریم 🔹 با صدای استاد معتز آقایی
💠 راهکارهای زندگی موفق در جز بیست و سوم قرآن
شیفتگان تربیت
* #هـــو_العشـــق🌹 #پلاک_پنهان #قسمت100 سمانه لبخندی به صورت نگران سمیه خانم و ص
* 🌹 ــ بزار حرف بزنم سمانه عصبی صدایش را بالا برد و گفت: ــ دایی چه حرفی آخه ؟پیام دادی بیام اینجا الانم نمیگی چی شده؟دارم از نگرانی میمیرم،کمیل از صبح پیداش نیست ،چیزی شده بگید توروخدا صدای خسته و مملوء از درد کمیل از اتاق به گوش رسید: ــ سمانه بیا اینجا سمانه لحظی مکث کرد،اول فکر میکرد این صدای خسته و بادرد برای کمیل نیست اما وقتی با چشمان آماده بارش به محمد گفت: ــ کمیله محمد ناراحت سری تکان داد،سمانه شتاب زده به سمت اتاق دوید،در را باز کرد و با دیدن کمیل با کتف باندپیچی شده و بلوز خونی ،همانجا وا رفت،اگر به موقع در را با دست نمیگرفت ،بر روی زمین می افتاد. کمیل با وجود درد ،نگران سمانه بود،سعی کرد بلند شود،اما با نیمخیز شدن ،صورتش از درد جمع شد،سمانه با دیدن صورت مچاله شدنش از درد به سمتش رفت و کمکش کرد دوباره روی تخت دراز بکشد‌،اختیار اشک هایش را نداشت،درد بدی در قلبش احساس می کرد،نمی توانست نگاهش را از بلوز خونی و بازوی زخمی کمیل دور کند. کمیل که متوجه اذیت شدن او شد،آرام صدایش کرد،با گره خوردن نگاه هایشان در هم،از آن همه احساس در چشمان سمانه شوکه شد،نمی توانست درڪ کند دقیقا در چشمانش چه می دید.درد،ترس،اضطراب،خواهش،و.... لبخند پر دردی زد و گفت: ــ نمیخوای چیزی بگی؟ اما سمانه لبانش را محکم بر هم فشار داد تا حرفی نزند،چون می دانست اولین حرفی که بزند اشک هایش روانه می شدند،کمیل دستانش را در دست گرفت و به آرامی ادامه داد: ــ من حالم خوبه سمانه،نگران نباش چیزی نیست ،تو ماموریت زخمی شدم ،زخمش سطحیه امیدوار بود با این توضیح کمی از نگرانی های او را کم کند،با صدای بغض دار سمانه ،چشمانش را روی هم فشرد و باز کرد. ــ سطحیه ?نگران نباشم؟من بچم کمیل؟ ــ سمانه جان منـ... ــ جواب منو بده کمیل بچم؟فک کردی با این حرفا باورم میشه،فک میکنی نمیدونم این خونریزی برای یه زخم سطحی نیست و این زخمت چندتا بخیه خورد کمیل وقتی بی قراری سمانه را دید ،سر او را روی شانه اش گذاشت،با اینکه درد شدیدی تمام وجودش را فرا گرفت،اما آرام کردن سمانه الان برای کمیل در اولویت بود،صدای هق هق سمانه او را آزار می داد و خود را لعنت کرد که سمانه را به این حال و روز انداخته بود بوسه ای بر سرش نشاند و آرام زمزمه کرد: ــ آروم باش، میگم ،آره تیر خوردم تا سمانه می خواست سرش را بالا بیاورد کمیل جلویش را گرفت،و آرام روی سرش را نوازش کرد. ــ ولی خداروشکر تیر زخمیم کرد و تو بدنم نرفت،پنج تا بخیه خوردم،الانم حالم خوبه باور کن راست میگم ــ کی اینطور شدی؟چطور ــ صبح ،تو ماموریت سمانه از ترس اینکه روزی برسد و کمیل را از دست بدهد،دست کمیل را محکم فشرد و آرام گریه کرد * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷«أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ وَیجْعَلُکمْ خُلَفاءَ الأَرْضِ»: «یا کیست (جز خداوند) آنکه دعای مضطرّ را به اجابت رساند و رنج و غم را برطرف سازد وشما را جانشینان زمین قرار دهد» •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاخره مشخص شد نفر دوم در این پیاده روی معروف در جنگ ۳۳ روزه همرا شهید حاج عماد مغنیه چه کسی است؛ حاج ابو مهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسان قرار نیست تاوان نامردی و بی‌اعتمادی افراد دیگر را بدهد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتقاد فوآد ایزدی به بیانیه ایران در شورای امنیت 🔸چرا درخواست ما از شورای امنیت محکوم کردن اسرائیل است؟ 🔹ما باید بخواهیم اسرائیل به ذیل فصل هفت برود. |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ما اگر فضای مجازی را در خانه کنترل نکنیم، خیلی از تلاش‌های تربیتی ما برای فرزندان بی‌ثمر می‌ماند... 🎙 استاد محسن |
هدایت شده از شیفتگان تربیت
‏ ﷽ ⭕️ ‏ ⭕️ 📢 نوبت مسابقه کانال هست که در نظر داریم از کتاب مسابقه ای برگزار کنیم. 🎁به ۲۰ نفر از نفرات برتر به قید قرعه هدیه ۴،۰۰۰،۰۰۰ ریالی نقدی تقدیم می گردد 📣📣📣🎁🎁🎁 جمعا ۸۰،۰۰۰،۰۰۰ میلیون ریال 📆 ۲۰ فروردین ماه ۱۴۰۳/۰۱/۲۰ ۱۴ظهر 🕓 الی ۲۴ شب🕗 برگزار خواهد شد. 👈منبع👉مسابقه🌹👌 لمس👆فرمائید تا پی دی اف را مشاهده فرمائید شرکت برای عموم آزاد می باشد✌🏻 لطفا به همه فرمائید🙏🙏 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا :کانال شیفتگان تربیت 🍃@ShifteganeTarbiat 🌹👇🌹👇🌹👇🌹👇🌹 🌱https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
44.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠تند خوانی جزء بیست‌وچهارم قرآن کریم 🔹 با صدای استاد معتز آقایی
جزء 24.mp3
3.95M
💠فایل صوتی: تند خوانی جزء بیست‌وچهارم قرآن کریم 🔹 با صدای استاد معتز آقایی
راهکارهای 😍 در 👈جزء " بیست و چهارم" قرآن کریم 👆👆👆 التماس دعا🤲 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* #هـــو_العشـــق🌹 #پـلاک_پنهــان #قسمت101 ــ بزار حرف بزنم سمانه عصبی صدایش را
* 🌹 سمانه در آشپزخانه کوچک در حال آماده کردن سوپی بود که محمد مواد لازمش را آورده بود،زیر گاز را کم کرد و دستان خیسش را با مانتویش خشک کرد،نگاهی به خانه انداخت هال متوسطی با یک آشپزخانه کوچک و دوتا اتاق و سرویس بهداشتی و حمام،حدس می زد اینجا کسی زندگی میکند ،چون همه جا مرتب و یخچال پر است. کمیل و محمد مشغول صحبت کردن بودند،و او دوست نداشت مزاحم صحبت های همسرش و دایی اش شود،روی مبل نشست و به تلویزیون خاموش خیره شد،با یادآوری مادرش سریع گوشی اش را درآورد و برایش پیامک فرستاد که همراه کمیل است و ممکن است دیر کند،وقتی پیام ارسال شد ،گوشی اش را دوباره در جیب مانتویش گذاشت. نگاهی به ساعت انداخت،وقت خوردن داروهای کمیل بود،دوست نداشت مزاحم صحبت هایشان شود،اما محمد گفته بود که دکتر تاکید کرده بود که با داروهایش را به موقع بخورد. به سمت در رفت،دستش را بلند کرد تا در را بزند اما با صدای عصبی کمیل دستش در هوا خشک شد،صدای کمیل عصبی بود و سعی می کرد آن را پایین نگه دارد،سمانه اخم هایش را درهم جمع کرد و به حرفایشان گوش سپرد،نمی خواست فالگوش بایستد اما عصبانیت کمیل اورا کنجکاو کرده بود. ـــ این چه کاری بود دایی ــ کمیل آروم باش عصبانیت برا زخمت خوب نیست ــ چطور عصبانی نشم،دایی من گفتم که نمیخوام پای سمانه وسط کشیده بشه بعد تو بهش زنگ زدی بیاد اینجا ـ نمیتونستم تنهات بزارم از اینورم باید میرفتم ــ زنگ میزدی به امیرعلی یا به هر کس دیگه ای جز سمانه سمانه عصبی به در خیره ماند،نمی دانست چرا کمیل نمی خواست او اینجا باشد الان دلیل اخم های گهگاهش را به محمد دانست. صدای تحلیل رفته کمیل و حرف هایش آنچنان شوکی به سمانه وارد کرد که حتی نفس کشیدن را برای چند لحظه فراموش کرد. ـــ وقتی اومدید و گفتید به خاطر انتقام از من ،سمانه رو وارد این بازی کردند،از خودم متنفر شدم،بعدش هم گفتید به خاطر اینکه مواظب سمانه باشم تا آسیبی بهش نزنن و از قضیه دور بمونه بهاش ازدواج کنم،الان اوردینش اینجا،اینجایی که ممکنه لو رفته باشه سمانه از شوک حرف کمیل قدمی عقب رفت که با گلدان برخورد کرد و با افتادنش صدای بدی ایجاد شد،در با شتاب باز شد،و تصویر محمد وکمیل که روی تخت نشسته بود و با نگرانی به سمانه خیره شده بود ،نمایان شد. سمانه با چشمان اشکی به کمیل خیره شده بود،و آرام زمزمه کرد: ــ تو، تو ، به خاطر مواظبت ،با من،ازدواج کردی کمیل با درد از جایش بلند شود و گفت: ــ سمانه اشتباه برداشت کردی،بزار برات توضیح بدم اما سمانه سریع چادر و کیفش را برداشت و به ست در دوید،صدای فریاد کمیل را شنید که میخواست صبر کند و این موقع شب بیرون نرود ،اما اهمیتی نداد،و با سرعت از پله ها پایین رفت و آخرین صداها،فریاد کمیل بود که از محمد می خواست به دنبال او برود * ادامه.دارد.... *
38.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔮شناخت نوجوانان ❌نوجوانی سن حساسیه 🔍ممکنه یک مسئله ای برای نوجوان انقدد در مهمه که برای هیچکس مهم نیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
㉔ دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان بخشنده به نیازمندان 🎙 با نوای قاسم موسوی قهار (عج) @ShifteganeTarbiat