eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
شیفتگان تربیت
﷽ #مســــابقه‌ از کتاب #انسان۲۵۰ساله هدیه نقدی برای افراد برگزیده 😍🎁🎁🎁🎁 👈وقت کامل برای مطالعه اس
بنا به پیشنهاد و اصرار اکثر مخاطبین گرانقدر ۷ و ۸ مهر ماه برگزار می گردد،لطفا اطلاع رسانی فرمائید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 🌙 حلول مبارک🌺 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ» خداوند از فرشتگان رسولانی برمی‌گزیند، و همچنین از مردم؛ خداوند شنوا و بیناست! تفسیر: شأن نزول: به طورى که جمعى از مفسران، نقل کرده اند، بعضى از مشرکان مانند ولید بن مغیره (که مغز متفکر آنان محسوب مى شد) به هنگام مبعوث شدن پیامبر(صلى الله علیه وآله)با تعجب و انکار مى گفتند: أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنا: آیا از میان همه ما وحى الهى بر محمّد (این یتیم فقیر و تهیدست) نازل شده است؟ آیه‌ی فوق نازل شد و به آن‌ها پاسخ گفت (که انتخاب انبیاء و فرشتگان براى رسالت، روى معیار شایستگى و معیار معنویت آن‌ها بوده است). 🌺🌺🌺 تفسیر: پنج دستور سازنده و مهم با توجه به این که در آیات گذشته سخن از توحید و شرک و معبودهاى پندارى مشرکان در میان بود، و با توجه به این که جمعى از مردم، فرشتگان یا بعضى از پیامبران را براى عبادت برگزیدند، قرآن در آیات بعد مى گوید: همه رسولان الهى، بندگان سر بر فرمان او هستند خداوند از فرشتگان، رسولانى بر مى گزیند و همچنین از انسان ها (اَللّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النّاسِ). از فرشتگان رسولانى همچون جبرئیل ، و از انسان ها فرستادگانى همچون پیامبران بزرگ الهى و تعبیر به مِن که در اینجا تبعیضیه است، نشان مى دهد: همه فرشتگان الهى، رسولان او به سوى بشر نبودند، بلکه گروهى از آن‌ها این سمت را داشتند. این تعبیر، منافات با آیه اول سوره فاطر که مى گوید: جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً: خدا فرشتگان را رسولان قرار داده است ندارد; چرا که منظور این آیه نیز بیان جنس است، نه بیان عمومیت افراد. و در پایان آیه اضافه مى کند: خداوند شنوا و بینا است (إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ). یعنى چنان نیست که خداوند مانند انسان ها از کار رسولانش در غیابشان بى خبر باشد، بلکه در هر لحظه، از وضع آن‌ها با خبر است، سخنانشان را مى شنود و اعمالشان را مى بیند. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۷۵ سوره‌ مبارکه حج) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : کدام عمل خوب و کدام خوب تر؟ 👤 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠غرور کاذب چیست؟ 🟣 غرور نیست. ❌ و در زندگی زناشویی دکتر_سعید_عزیزی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏 مبطلات وضو به زبان ساده •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت86 ✍ #میم_مشکات #فصل_هجدهم: در خانه شکیبا بشنویم از حال و روز راحله.
* 💞﷽💞 ‍ راحله پشت میزش داشت درس میخواند...مثلا! این روز ها همه کارهایش مثلا بود... ظاهرش کار بود و باطنش فکر اشفته، درهم و خیالات... راحله، دختری که همیشه در عین آرامی شاد و سرزنده بود، این روزها همه اش در فکر فرو میرفت و ساکت شده بود. صبوری را از مادرش به ارث برده بود و منطقی بودن را از پدر... اما با وجود همه اینها دخترکی جوان بود و هنوز تجربه چندانی از ناملایمات نداشت. دختری که در خانواده ای محجوب و خوددار بزرگ شده بود و هرچه دیده بود پاکی و صداقت و مهر بود. این ضربه برایش آنقدر دردناک بود که تا مدتها جایش درد بگیرد. تقه ای به در خورد. -بفرمایید مادر داخل شد و لبه تخت نشست. -خوبی دخترم? -بهتر از بدترم! درس میخونم مادر لبخند زیرکانه ای زد و گفت: -چیزی هم میفهمی? راحله پوزخندی زد و گفت: -اصلا... ذهنم متمرکز نمیشه -خب پس بهتره بیای اینجا بشینی کنار من راحله کتابش را بست و روی تخت نشست. -میدونم خیلی ناراحتی دخترم اما اینم یه بخشی از زندگیه.. آدم وقتی جوونه، مشکلی که پیش میاد فکر میکنه دیگه بدتر از اون وجود نداره اما یکم که سنت بیشتر بشه میفهمی همه مشکلات به مرور زمان حل میشن، اگرم حل نشن بی اهمیت میشن کمی چرخید و از پشت در بغل مادرش دراز کشید و سرش را روی سینه مادر گذاشت. دوست نداشت اشکی را که موقع حرف زدن در چشمش حلقه میزد مادر ببیند. مادر هم مشغول نوازش موهای کوتاه و مواج راحله شد. -اما مادر خیلی سخته...آخه چرا باید اینجوری بشه? من که با کسی کاری نداشتم -همه اتفاق هایی که توی زندگی می افتته تقصیر ما نیست... ی جاهایی کاری از دست ما برنمیاد. نحوه برخورد با اتفاقات زندگی، چه خوب چه بد، از خود اتفاقات مهم تره. اگر یاد بگیری خودت رو مدیریت کنی دیگه برات مهم نیست که چه اتفاقی می افته و یا کی مسبب اون اتفاقه این مشکلی که پیش اومده مساله کمی نبود اما خداروشکر قبل از اینکه اوضاع بدتر بشه همه چیز مشخص شد. پس بهتره شاکر باشیم و خوشحال... خدا خیر استادت بده... به میان آمدن اسم استاد کافی بود تا راحله یاد پارسا بیفتد.. چرا باید استاد همچین فداکاری در حق او کرده باشد? یعنی سیاوش با نیما همدست بوده ولی لحظه اخر پشیمان شده? خیلی دلیل موجهی به نظر نمی آمد. از طرفی هنوز نگاه های پر از خشم پارسا و جریان شیرینی نامزدی را فراموش نکرده بود. چقدر همه چیز درهم و برهم بود. با صدای مادرش به فضای اتاق برگشت، از بغل مادرش بیرون آمد، به چهره اش خیره شد : -جانم مامان? -من باید برم... یادت نره چی گفتم... سعی کن گذشته رو هرچی بوده فراموش کنی...نیمه پر لیوان رو ببین. به قول حضرت امیر: اگه به ناملایمات زندگی چشم نبندی هیچ وقت خوشحال نخواهی بود وقتی مادرش رفت پتو را دورش پیچید و نشست روی تخت و به ابرهای آسمان خیره شد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | «شب از جان گذشتن ... » ✅ روایتی تصویری از داستان لَیلَةُ المَبیت و توطئه‌ای که با معجزه الهی و فداکاری و از جان‌گذشتگی امیرالمومنین علی علیه السلام خنثی شد ... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌عاقبت شوخی با نامحرم 🎤شیخ حسین انصاریان •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ❤️ حلول ماه بر شما مبارک باد . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
⚠️چنگیز خان همه آن ها را قتل عام کرد! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اصلا چه فایده‌ای برای جمهوری اسلامی دارد که آنقدر روی آن پافشاری می‌کند؟! 🎙 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هدایت شده از شیفتگان تربیت
کانال ما در روبیکا را دنبال کنید https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» ای کسانی که ایمان آورده‌اید! رکوع کنید و سجود به جا آورید، و پروردگارتان را عبادت کنید، و کار نیک انجام دهید، شاید رستگار شوید! تفسیر: در دو آیه بعد، که آیات پایان سوره حج است، روى سخن را به افراد با ایمان کرده، یک سلسله دستورات کلى و جامع را که حافظ دین، دنیا و پیروزى آن‌ها در تمام صحنه ها است بیان مى دارد و با این حسن ختام، سوره حج پایان مى گیرد. نخست، به چهار دستور مهم اشاره کرده، مى گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید، رکوع کنید، و سجده به جا آورید، و پروردگارتان را عبادت کنید، و کار نیک انجام دهید، تا رستگار شوید (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ). 🌺🌺🌺 بیان دو رکن رکوع و سجود، از میان تمام ارکان نماز، به خاطر اهمیت فوق العاده آن‌ها در این عبادت بزرگ است. دستور عبودیت به طور مطلق، که بعد از این دو بیان آمده، هر گونه عبادت و بندگى خدا را شامل مى شود. تعبیر به رَبَّکُم (پروردگار شما) در حقیقت، اشاره اى است به شایستگى او براى عبودیت و عدم شایستگى غیر او; زیرا تنها مالک و صاحب و تربیت کننده او است. دستور به فعل خیرات هر گونه کار نیکى را ـ بدون هیچ قید و شرط ـ شامل مى شود، و این که از ابن عباس نقل شده؛ منظور، صله رحم و مکارم اخلاق است در حقیقت، بیان مصداق زنده اى از این مفهوم عام مى باشد. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۷۷ سوره‌ مبارکه حج) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : امکانات و توانایی‌ها امانت است •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلمی جدید از محل سقوط هلیکوپتر شهید رئیسی و همراهانش •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت87 ✍ #میم_مشکات راحله پشت میزش داشت درس میخواند...مثلا! این روز ها همه
* 💞﷽💞 ‍ آن یک هفته سیاوش دل و دماغ درست وحسابی نداشت. نه خبری از راحله داشت و نه میتوانست از کسی خبر بگیرد. هرچند بخاطر آن خوشحالی پنهانی که گفتیم و اینکه میدانست راحله برای کنار آمدن با موضوع به زمان نیاز دارد، خودش را قانع کرد که هفته بعد حتما تغییری رخ خواهد داد. خانم شکیبا که نمیتوانست تمام کلاس هایش را غیبت کند! به هر ترتیب آن یک هفته گذشت. شنبه صبح، سیاوش برخلاف همیشه زودتر از ساعت وارد کلاس شد اما هرچه میگذشت نا امید تر میشد. تقریبا همه آمدند الا راحله... سیاوش نگاهی به ساعت کرد. بلند شد تا درس را شروع کند. چند دقیقه ای از درس گذشته بود که در باز شد. شادی تمام وجودش را گرفت اما خودش را کنترل کرد و با خونسردی نگاهی به در انداخت. یکی از پسرها بود که دیر رسیده بود. سیاوش آنچنان دمغ شد که حتی جواب سلامش را هم نداد. کلاس تمام شد. دیگر نمیتوانست بی خبر بماند. یک هفته بلاتکلیفی کافی بود. دیده بود که راحله بیشتر وقتها با آن دختره تپل و بور کرمانی دمخور است برای همین وقتی دانشجو ها از کلاس خارج شدند، سیاوش که داشت کاغذ هایش را مرتب میکرد وقتی دید سپیده نزدیک میز رسیده صدایش زد: -خانم فتوحی? سپیده برگشت: -بله استاد? سیاوش خودش را مشغول وارسی کیفش نشان داد و صبر کرد کلاس خالی شود. بعد پرسید: -شما از خانم شکیبا خبری ندارید? سپیده که از این سوال تعجب کرده بود گفت: -چطور استاد? سیاوش هول شد. فکر اینجایش را نکرده بود... خوشبختانه ذهنش به دادش رسید و برای اینکه لو نرود چهره ای جدی و تا حدودی اخمو به خود گرفت و گفت: -تعداد غیبت هاشون زیاد شده. ممکنه حذف بشن سپیده که گویا با شنیدن اسم راحله سایه ای از غم چهره اش را پوشانده بود با لحنی گرفته گفت: - اگر امکان داره فعلا حذفشون نکنین تا خودشون بیان و توضیح بدن. یه مشکلی براشون پیش اومده سیاوش هرچند سعی میکرد خونسرد باشد اما چشم هایش لویش میداد. پرسید: -چه مشکلی?کسالتی پیش اومده? می ترسید بلایی سر راحله امده باشد. خوشبختانه سپیده دختر سر به زیری بود برای همین چشمان نگران سیاوش را ندید و فقط گفت: -نه خداروشکر..مشکل چیز دیگه ای هست..حتما خودشون باهاتون صحبت میکنن سیاوش نفس راحتی کشید. و زیر لب گفت: -خداروشکر این بار سپیده از لحن سیاوش تعجب کرد و سر بلند کرد. سیاوش فهمید دارد خراب میکند. خودش را گرفت و با لحنی خشک ادامه داد: -بله، متوجه ام... باشه. به هرحال بهشون بگین و زیر نگاه پرسشگر سپیده از کلاس بیرون رفت. به سمت در خروحی وسط سالن کلاس ها میرفت که با شنیدن صدای سپیده که از کلاس بیرون آمده بود گوش هایش تیز شد: -وااای، سلام راحله جونم... خوبی?اومدی بالاخره? برای لحظه ای ایستاد. خیلی دوست داشت برگردد اما نمیشد برای همین تمام توانش را به گوش هایش داد و تنها چیزی که شنید صدای ضعیفی بود که خیلی کوتاه جواب سلام سپیده را داد. موقع خروج از در سالن تنها فرصت بود. سر کج کرد و نیم نگاهی به سالن انداخت. سپیده پشت به او بود و راحله در تیر رس نگاهش. برای ثانیه ای چشم در چشم شدند. خدای من! چقدر این دختر زرد و پژمرده شده بود. آن نگاه گرم جایش را به نگاهی سرد و خسته داده بود. چشمان صبورش را غم گرفته بود* و لبخندی محزون بر لب داشت. سیاوش کمی جا خورد و بعد با یاد آوری آنچه اتفاق افتاده بود دوباره آتش غضبش شعله ور شد، اخم هایش در هم رفت و مشتش را گره کرد. هردو سری به نشانه سلام و اشنایی تکان دادند و بعد سیاوش سر چرخاند و از در خارج شد. راحله با دیدن این اخم و غضب، گیج و سردرگم از این رفتار پارسا، کنار دوستش راه افتاد. پ.ن: از کتاب زنان کوچک، نوشته لوییزا می الکت ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه عمر اینا رو از دفتر آوردیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت88 ✍ #میم_مشکات آن یک هفته سیاوش دل و دماغ درست وحسابی نداشت. نه خبری
* 💞﷽💞 ‍ : تشکر یک ماهی گذشت تا آبها از آسیاب بیفتد. راحله سعی میکرد حتی المقدور در دانشگاه آفتابی نشود. فقط کلاس ها را می آمد و خیلی سریع بعد از کلاس غیبش میزد. نه دوست داشت با پارسا روبرو شود و نه دلش میخواست نیما را ببیند. به نظر می آمد نیما مترصد فرصت است تا با راحله حرف بزند. چیزی که راحله از آن وحشت داشت. در واقع خود راحله نبود که برایش اهمیت داشت. او میخواست دلیل برهم خوردن مراسم را بداند، زیرا میترسید مبادا کسی بویی از کارهایش ببرد و موی دماغش شود. باید از همه چیز سر در می آورد. از طرفی، این پس زده شدن خیلی برای غرورش گران تمام شده بود. آن روز بعد از ظهر، در فاصله بین دو کلاس، کنار در دانشکده راحله را گیر انداخت: -سلام راحله برگشت و با دیدن نیما اخم هایش در هم رفت. -برو کنار -آخه چرا راحله?من هنوزم نمیفهمم تو چرا این کارو کردی. ازم نخواه اون دلایل مسخره رو باور کنم. چرا راستش رو نمیگی? -دیگه فرقی نداره..همه چیز تموم شده. هرچند تو لیاقت راستی و صداقت رو نداری... -تا نگی چی شده هیچ جا نمیرم راحله که گویا عصبانیتش آتش زیر خاکستری بود که نیما شعله ورش کرده بود با عصبانیت گفت: -خیلی دوست داری بدونی چی شده?فکر کردی همیشه همه چیز مخفی میمونه?نخیر آقای محسنی، یه روزی همه میفهمن زیر این قیافه به ظاهر معصوم چه گرگی خوابیده. برو خداروشکر کن به خانواده ت نگفتم چه جور ادمی هستی...هرچند این نگفتن بخاطر تو نبود. پس کاری نکن که از تصمیمم پشیمون بشم و جلو خانواده ت دستت رو رو کنم -از چی حرف میزنی? کدوم گرگ?مگه من چکار کردم? راحله بی اختیار گفت: - دیگه نمیخواد فیلم بازی کنی. من از تمام پارتی ها و رفیق بازی هات خبر دارم..حالا برو کنار... نیما که هاج و واج مانده بود کنار رفت. چه کسی به راحله خبر داده بود? در کسری از ثانیه همه اتفاقات در ذهنش مرور شد. تنها کسی که میتوانست این کار را کرده باشد پارسا بود. رفاقت ناگهانی اش با او، نشانه هایی که باغبان از مهمان ناخوانده داده بود... بله، قطعا کار، کار سیاوش بود... راحله که هنوز اعصابش بابت این دیدار غیر مترقبه به هم ریخته بود، روی یکی از صندلی های حیاط دانشکده نشست و سعی کرد با نفس های عمیق کمی خودش را ارام کند. احساس کرد حرف درستی نزده است. پشیمان بود. چرا نمیتوانست خشمش را کنترل کند? نکند نیما بفهمد چه کسی او را لو داده?اگر اتفاقی برای پارسا بیفتد چه? دلشوره اش بیشتر شد. اما دید توان فکر کردن به این موضوعات را ندارد برای همین ترجیح داد فعلا مغزش را تعطیل کند و به هیچ چیز فکر نکند. در همین فکر بود که صدایی شنید: -خانم شکیبا? چشم هایش را باز کرد .ای بابا! نخیر! قرار نبود امروز به خیر بگذرد! پارسا با همان قد بلند و هیبت اتو کشیده اش و آن عینک دودی کذایی روبرویش ایستاده بود... ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | بر عمق مسلط شوید •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥  | "دلایل عقلانی " 🔻ما را به دیگران معرفی کنید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَىَ وَنِعْمَ النَّصِيرُ» و در راه خدا جهاد کنید، و حقّ جهادش را ادا نمایید! او شما را برگزید، و در دین (اسلام) کار سنگین و سختی بر شما قرار نداد. از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید؛ خداوند شما را در کتاب‌های پیشین و در این کتاب آسمانی «مسلمان» نامید، تا پیامبر گواه بر شما باشد، و شما گواهان بر مردم! پس نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و به خدا تمسّک جویید، که او مولا و سرپرست شماست! چه مولای خوب، و چه یاور شایسته‌ای!