eitaa logo
شیفتگان تربیت
12.1هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.8هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
❌"من چیزی که می‌بینم را می‌گویم؛ اگر انتقام حاج قاسم و ابومهدی، سهل گرفته شود، آغاز اتفاقات خطرناک است." ⏪ ۱۵ دی ۱۳۹۸ | سید حسن نصرالله در مراسم بزرگداشت سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس در لبنان: 👈 عده‌ای ممکن است بگویند، من دارم بزرگ‌نمایی می‌کنم؛ اما من چیزی که می‌بینم را می‌گویم؛ اگر انتقام حاج قاسم و ابومهدی، سهل گرفته شود، آغاز اتفاقات خطرناک است؛ 👈 سر دونالد ترامپ در حد کفش قاسم سلیمانی هم نیست؛ هیچ شخصیت آمریکایی همپای شهید سردار سلیمانی و المهندس نیست تا از آنها انتقام گرفته شود؛ ترور سردار قاسم سلیمانی، مساله همه محور مقاومت است؛ کل پایگاه‌های نظامی و کشتی‌های جنگی و کل سرباز‌های آمریکا در منطقه، معادل قصاص عادلانه است؛ 👈 ارتش آمریکاست که آنان را کشته و ارتش آمریکا باید تاوان دهد؛ وقتی تابوت افسران و سربازان آمریکایی که عمودی آمده‌اند به منطقه و افقی بازگردند، ترامپ خواهد فهمید چه کرده است؛ اراده و هدف ما در محور مقاومت باید این باشد؛ پاسخ به خون قاسم سلیمانی و ابومهدی، اخراج کل نیرو‌های آمریکایی از منطقه ما باید باشد؛ آمریکا که از منطقه رفت، آزادسازی قدس در تیررس قرار خواهد گرفت. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
14.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تبیین حجت الاسلام نبویان نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی در تحلیل شهادت سیدحسن نصرالله ⏪چرا جنایت ترور شهید نصرالله رخ داد؟ ▪️چون ما قبلا پاسخ مناسب به ترور شهید سلیمانی ندادیم. چون پاسخ مناسب به ترور شهید هنیه ندادیم ▪️پاسخ ترور شهید نصرالله، به جهنم فرستادن نتانیاهو و تمام کابینه اش است! ▪️اگر امروز اقدام نکنیم، فردا دیر است و به سراغ ایران هم خواهند آمد... ▪️باید به جنگ با اسراییل برویم قبل از انکه انها وارد جنگ مستقیم با ما بشوند. ⏪حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند: هیچ قومی در مملکت خودش به انتظار جنگ با دشمن ننشست مگر آنکه شکست خورد. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔻حزب‌الله زنده است 🔹سید حسن نصرالله پس از ۶۳ سال مجاهدت و مبارزه با رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. حزب‌الله لبنان در دوران دبیر کلی شهید نصرالله توانست شکست‌های مختلفی را بر رژیم صهیونیستی تحمیل کند. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
. ۳۲ سال فرماندهی حزب‌الله نگاهی کوتاه به زندگی اثر‌گذار سید مقاومت •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ارتش رژیم صهیونیستی اطلاعات مربوط به ترور سید حسن نصرالله را در اختیار شبکه العربیه گذاشت 🔹 گزارش شبکه العربیه از جزییات ترور سید حسن نصرالله •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ» (نوح) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تکذیب‌های آنان یاری کن!» تفسیر: در آیات گذشته، بخشى از تهمت هاى ناروائى را که دشمنان نوح(علیه السلام) به او زدند خواندیم ولى، از آیات دیگر قرآن به خوبى استفاده مى شود که اذیت و آزار این قوم سرکش، تنها منحصر به این امور نبود بلکه با هر وسیله توانستند او را در فشار قرار دادند و آزار کردند، و نوح حداکثر تلاش و کوشش خود را در هدایت و نجات آنها از چنگال شرک و کفر به خرج داد. 🌺🌺🌺 هنگامى که از تلاش هاى خود مأیوس شد و جز گروه اندکى ایمان نیاوردند، از خدا تقاضاى کمک کرد چنان که در آیه مورد بحث چنین مى خوانیم: گفت: پروردگارا! مرا در برابر تکذیب هائى که کردند یارى کن (قالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ). (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۶ سوره‌ مبارکه مؤمنون) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمودند من پدر امت هستم؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شماره 6⃣ 💥باباها دوست پسر دختراتون باشید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ویدئویی از یگان رضوان حزب‌الله و هشدار به نظامیان صهیونیست در مورد عواقب ورود زمینی به لبنان •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت107 ✍ #میم_مشکات #فصل_بیست_و_پنجم: خواستگار عجیب! چه مهمان های مضحک و
* 💞﷽💞 ‍ چادرش را صاف و صوف کرد و بعد از اینکه معصومه تایید کرد از هال بیرون رفت. روی اولین مبل پدر و مادر نشسته بودند. نگاهی بهشان کرد و لبخندی زد. بعد چشمش را چرخاند روی مهمانها تا سلام علیک کند. رو به پدر داماد خواست سلام کند که ... لبخند روی لبش وا رفت. باورش نمیشد. دکتر پارسا? این اینجا چه میکرد? خواستگار محبوب پدر اقای دکتر بود? نگاهش را به چهره پدر داماد دوخت. صبر کن ببینم، چقدر قیافه اش آشناست... نگاهش بین هر دو نفر در رفت و آمد بود. پدر که فهمیده بود راحله شوکه شده با مهربانی گفت: -نمیخوای سلام کنی بابا? راحله باصدایی که از ته چاه در می آمد سلامی کرد و روی مبل نزدیکش نشست. سرش داغ شده بود و دست هایش یخ! خواب میدید? شوخی بود? نگاهی به پدر انداخت. چهره اش آرام بود. مادرش هم که کنار پدر نشسته بود همانطور ارام بود و البته کمی نگران. صدای پدر دکتر باعث شد دوباره به سمتش بچرخد. اقای پارسای بزرگ با خنده گفت: -منو یادت میاد دخترم? راحله هر چه تلاش کرد چیزی به ذهنش نرسید اما میدانست این مرد را جایی دیده: -چهره تون اشنا به نظر میاد اما نمیدونم کجا دیدمتون پدر قهقه ای زد که راحله را یاد قهقه های سیاوش می انداخت. بعد چشمانش را که همان نگاه جسور را داشت به راحله دوخت و گفت: - اون روز ، توی کلاس، من راجع به استادتون سوال کردم راحله که کم کم یادش آمد چشم هایش گرد شد: -بله..بله... اما شما که... بقیه حرفش را خورد چون یادش آمد چه تعریف بلند بالایی راجع به دکتر کرده بود. لابد پدر هم با کلی اب و تاب ان تعریف را کف دست پسرش گذاشته که پسر جان اینقدر با اعتماد به نفس به خواستگاری امده است!! سیاوش که منظور این دو نفر را نفهمیده بود متعجب رو به پدرش گفت: -شما دو نفر قبلا همو دیدین? و بعد یکدفعه یادش آمد به صحنه آن روز بعد از کلاس، که دیده بود پدرش با خانم شکیبا حرف میزدند اما پدر نگفته بود که چه حرفی زده اند. راحله سعی کرد ادب را به جا بیاورد برای همین گفت: -من نمیدونستم شما پدر استاد هستید. حال شما خوبه?خوش آمدین... پدر گفت: -ممنون دخترم. وقتی سیاوش گفت بریم خواستگاری اصلا فکر نمیکردم بیایم اینجا. البته الان فکر میکنم با اون نظری که شما راجع به سیاوش من داشتین دیگه ما بله رو گرفتیم و خندید. راحله سرخ شد و چشمان سیاوش برق زد. پدر هم لبخندی زد و میوه را تعارف کرد. راحله حرصش در آمده بود. چرا پدر و مادرش اینقدر خونسرد بودند. این آدمها با این تیپ و قیافه چه خط و ربطی به خانواده اش داشتند که حالا اینقدر خودمانی شده بودند. پدرش چرا اینجور گرم گرفته بود. مادر رفت تا چایی را بیاورد و پدر سیاوش گفت: - من اصلا فکر نمیکردم سیاوش با این تیپ و قیافه یه همچین دختری رو بپسنده. ولی معلومه طبع مادر خدا بیامرزش رو داره. راحله نگاهی به استاد کرد. خدا بیامرز?پس یعنی استاد، مادرش فوت کرده بود. سیاوش که نگاه راحله را دید لبخندی زد. راحله تعجب کرد و رو برگرداند. ...