شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت50 ✍ #میم_مشکات #فصل_یازدهم: قضاوت راحله روز بعد، داغ ترین خبر بین دخ
* 💞﷽💞
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#بادبرمیخیزد
#قسمت51
✍ #میم_مشکات
سیاوش در اتاق خودش نشسته بود و در حال سرو کله زدن با یکی از معماهای هوش مجله ریاضی بود که صدای در بلند شد. همان طور که غرق در مکاشفه ریاضی بود با حواس پرتی اجازه ورود داد ولی اصلا سرش را بلند نکرد. شخص تازه وارد با صدایی مهربان سلام کرد. سیاوش همانطور که تند تند مشغول نوشتن ارقام و اعداد بود جواب سلام را داد و شخص تازه وارد با لبخند گفت:
-درست مثل بچگی هات! تو هیچ تغیری نکردی! فقط قد کشیدی و ریش و سبیل در آوردی
سیاوش که داشت دستش روی برگه میلغزید ، چند لحظه مکث کرد و یکدفعه سرش را بالا آورد و با دیدن مرد سن مند روبرویش به قدری غافلگیر شد که مداد از دستش افتاد و نیشش تا بناگوش باز شد.
مرد با همان لحن مهربانش ادامه داد:
-نمیخوای بغلم کنی?
و یکی از ابروهایش را برد. سیاوش که انگار تازه به خودش آمده باشد یکدفعه از جا بلند شد، از پشت میز بیرون آمد و مرد را در آغوش گرفت، محکم...پدرش را...
چند دقیقه بعد، در اتاقش را قفل کرد، اطلاعیه تعطیلی کلاس آن روز را برای شاگردهایش فوروارد کرد و دو تایی سوار بر ماشین رفتند تا ناهاری جانانه بخورند. ناهاری دو نفره! پدر و پسر
پدر با نگاهی که معلوم بود سرشار از علاقه ای عشق گونه بود پسرش را خیره نگاه میکرد و همان طور که پسر رانندگی میکرد قند در دل پدر از داشتن چنین پسری آب میشد.
حرفها طبق معمول با این جمله شروع شد:
-چه خبرا! تدریس خوبه?
- ای ... به قشنگی اسمش نیست. هه!
این خلق و خوی طنز شاهرخ بود که همیشه آخر حرفهایش به خنده کوتاهی ختم میشد چرا که جواب هایش هم خالی از شوخی نبود. پدر که با این روحیه آشنا بود لبخندی زد و سرس تکان داد و گفت:
-همممم... یکی دو سال که اینجا باشی میارمت تهران.. چند تا اشنا هم پیدا کردم فقط باید یکی دو سال صبر کنی تا یه سابقه ای پیدا کنی
-اینجا هم خوبه! شهر بدی نیست...البته مشکلش اینه که از شما دوره وگرنه حداقلش اینه که هواش خیلی بهتره
- خب همین دوری ش دیگه. منم اونجا تنهام. باید بیای اونجا که اقلا تا وقتی زن نگرفتی پیش هم باشیم
ّسیاوش فرمان را چرخاند، خنده ای کرد و گفت:
-آها پس بگو مشکل کجاست. میترسی اینجا زن بگیرم موندگار بشم
پدر قهقه ای زد و سیاوش ادامه دهد:
-نترس...از اینجام زن بگیرم میارمش تهران
پدری سری تکان داد و گفت:
-مگه نشنیدی به یارو میگن کجایی هستی?میگه هنوز زن نگرفتم.. تو هنوز این جماعت اناث رو نشناختی پسر
سیاوش خندید و گفت:
-من نمیفهمم شما که اینقدر از این جماعت اناث بدت میاد چرا زن گرفتی پدر من?
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
message-1712899812-39.mp3
2.42M
غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف #عادیشده
#امامزمانکمداریم
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ»
اگر تو را تکذیب کنند، (امر تازهای نیست؛) پیش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود (پیامبرانشان را) تکذیب کردند.
تفسیر:
از آنجا که در آیات گذشته، سخن از مشکلات طاقت فرسائى بود که دشمنان اسلام براى مؤمنان فراهم ساخته بودند، آنها را اذیت و آزار مى کردند و از خانه و کاشانه شان ـ به جرم یکتاپرستى ـ آواره مى ساختند، لذا دستور جهاد در برابر آنها صادر شد.
در آیات بعد، از یکسو به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان دلدارى مىدهد و از سوى دیگر، عاقبت شوم کافران را روشن مىسازد.
🌺🌺🌺
نخست، مى گوید: اگر تو را تکذیب کنند، غمگین مباش! چرا که پیش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود، پیامبرانشان را تکذیب کردند (وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوح وَ عادٌ وَ ثَمُودُ).
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۴۲ سوره مبارکه حج)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : استغفار برای هر فردی اثر خاصی دارد
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ گوشی همسرم را می توانم چک کنم؟
✨#دکتر_سعید_عزیزی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #المپیک جای کشورهاست نه گروهکهای تبهکاری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #بادبرمیخیزد #قسمت51 ✍ #میم_مشکات سیاوش در اتاق خودش نشسته بود و در حال سرو کله
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت52
✍ #میم_مشکات
پدر انگار یکدفعه از فضایی که درونش بود جدا شده باشد با حسرتی وصف ناپذیر گفت:
-مادرت زن نبود، فرشته بود.. حیف که زود ...
اما دلش نیامد بقیه حرفش را بزند. سیاوش که پشت چراغ قرمز ایستاده بود لحظاتی به چهره پدر خیره شد. میدانست که پدرش چقدر عاشق زنش بود و الحق که در مقام عمل هم خوب از عهده این عشق برآمد.
وقتی پنج سال بعد از فوت مادر، دخترها به او گفتند که باید کاری کند که از تنهایی در بیاید و زنی بگیرد پدر با وجودی که میدانست بچه ها از سر علاقه این حرف را میزنند رنجید و گفت:
مگه من تنهام? هنوزم دارم با مه رو زندگی میکنم. اون هنوزم پیش منه
مه رو، زنی که شاید مانند اسمش زیبایی چهره آنچنانی نداشت اما طوری سرشار از مهر و آرامش بود بود که هر چشمی را شیفته نگاه آرام و لبخند گرم خودش میکرد. پدر همان طور مثل 35 سال پیش هنوز عاشق بود. عاشق مه رو...
سیاوش گذاشت پدر در حال خودش باشد تا اینکه ماشینش را پارک کرد.
-بابا?پیاده نمیشین?رسیدیم
پدر از خیالات بیرون آمد، لبخندی زد تا خودش را سرحال نشان دهد و پیاده شد.
صبح روز بعد، قبل از اینکه سیاوش از خانه خارج شود گفت:
- دوتا کلاس دارم، سعی میکنم خودم رو برای ناهار برسونم... صادق هم رفته بیمارستان... شما راحت بخواب
پدر حوله ای را که دست و صورتش را با آن خشک کرده بود روی شانه سیاوش انداخت و گفت:
-یعنی نمیخوای منو ببری دانشگاه و کلاست رو ببینم? میخوام ببینم چطوری تدریس میکنی استاااااد!
و خندید. این استاد را طوری طعنه دار ادا کرد که کاملا معلوم بود منظورش بیشتر مربی مهد بود تا استاد.
سیاوش هم که طعنه پدر را گرفت خندید، حوله را از روی دوشش برداشت و گفت:
-یعنی میخواین بیاین سر کلاس?حوصلتون سر میره
-اگر سر رفت اجازه میگیرم میرم بیرون استااااد
سیاوش همانطور که کتش را میپوشید گفت:
- خب ساعت ده کلاس شروع میشه، شما هنوز صبونه نخوردین...من میرم، برای کلاس ساعت ده بیاین... همون ساختمان شماره دو،کلاس 102
پدر که معلوم بود هنوز گیج خواب است گفت:
-اره، فکر خوبیه... تو برو دیرت نشه
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست به دست کنید
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آغاز شمارش معکوس برای خونخواهی
▪️#وعده_صادق دیگری در راه است به اذن الله تعالی
#اسماعیل_هنیه | #شهید_القدس
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ»
و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط؛
«وَ أَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَىَ فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ»
و اصحاب مدین (قوم شعیب)؛ و نیز موسی (از سوی فرعونیان) تکذیب شد؛ امّا من به کافران مهلت دادم، سپس آنها را مجازات کردم. دیدی چگونه (عمل آنها را) انکار نمودم (و چگونه به آنان پاسخ گفتم)؟!
تفسیر:
و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط، این دو پیامبر بزرگ را تکذیب نمودند (وَ قَوْمُ إِبْراهِیمَ وَ قَوْمُ لُوط).
🌺🌺🌺
و نیز مردم سرزمین مدین، به تکذیب شعیب برخاستند، و موسى از سوى فرعون و فرعونیان تکذیب شد (وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسى).
همان گونه که این مخالفتها و تکذیبها موجب سستى این پیامبران بزرگ در دعوتشان به سوى توحید و حق و عدالت نگشت، مسلماً در روح پاک و پر استقامت تو نیز اثر نخواهد گذارد.
ولى این کافران کور دل تصور نکنند براى همیشه مى توانند به این برنامه هاى ننگین ادامه دهند. من در گذشته به کافران مهلت دادم، تا امتحان خود را کاملاً بدهند، و بر آنها اتمام حجت شود، و غرق ناز و نعمت گردند، سپس آنها را زیر ضربات مجازات گرفتم (فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ).
دیدى چگونه من شدیدا عملشان را انکار کردم و زشتى آن را نشان دادم؟
(فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ).
نعمتهاى آنها را گرفتم و نقمت و بدبختى به آنها دادم، حیاتشان را گرفتم و مرگ در عوض آن دادم.
*نَکِیرِ به معنى انکار و در اینجا اشاره به مجازات است.*
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۴۳_۴۴ سوره مبارکه حج)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : اگر بدون محاسبه زندگی کنیم...
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مقام پیشین موساد: در جنگ پیشرو با ایران تلفات بالایی خواهیم داد...
#اسماعیل_هنیه | #خونخواهی_هنیه_عزیز
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت52 ✍ #میم_مشکات پدر انگار یکدفعه از فضایی که درونش بود جدا شده باشد با ح
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت53
✍ #میم_مشکات
هنوز چند دقیقه ای به ده مانده بود که پدر وارد کلاس شد. سیاوش هنوز در اتاقش بود و استراحت بین دو کلاس را میگذراند. دانشجوها بابت امتحان میان ترم دوره اش کرده بودند برای همین وقت نکرد زنگی به پدر بزند. از طرفی فکر کرد شاید پدر خواب باشد و اصلا نیاید برای همین ترجیح داد مزاحمش نشود.
پدر به یاد دوران جوانی اش، رفت و پشت یکی از صندلی های کلاس نشست. نشستن پشت صندلی جادویی داشت که یکباره آدم را سالها جوان میکرد. پدر هم از این قاعده مستثنی نبود. غرق در خیالات و یاد اوری شیطنت های دوران دانشجویی خودش بود که در باز شد و اولین دانشجو وارد کلاس شد. دختر با دیدن مرد مسن که آن گوشه نشسته بود هرچند کمی تعجب کرد اما فکر کرد با استاد ساعت قبلی روبرو شده برای همین سلامی کرد و سر جای خودش نشست. پدر هم که حدس زد این سلام از چه بابت بوده با خوشرویی جواب داد. چند لحظه ای گذشت که :
-ببخشید خانم... استاد پارسا چطور استادی هستند?
شاگرد برگشت و در حالیکه منظور گوینده را درک نکرده بود ساکت و خیره به پرسشگر باقی ماند. با خودش فکر کرد:
-یعنی چه? این چه سوالی بود?نکنه از حراست باشه?
و تنها جوابی که داد این بود:
-از چه لحاظ?
و جوابی که شنید تعجبش را بیشتر کرد:
-از همه لحاظ... اخلاق، برخوردش با دانشجوها?
انگار اب سرد روی سرش ریخته باشند. راحله را میگویم. لحظه ای با خودش فکر کرد نکند سر قضیه دعوای او با پارسا کسی خبرشان کرده باشد? نکند کسی موش دوانده باشد?
اما این دلهره چند ثانیه بیشتر طول نکشید چون مرد اضافه کرد:
-درس دادنش چی?راضی هستن شاگردها?
و راحله نفس راحتی کشید. اگر از حراست بود کاری به تدریس نداشت. ظاهرش هم طوری نبود که بخواهد زیر زبان بکشد. شاید هم خیلی حرفه ای بود! راحله سعی کرد ارام باشد:
-استاد خوبی هستند. از نظر علمی که واقعا سوادشون بالاست.
مرد که به نکته ای در حرف دخترک پی برده بود گفت:
-و از نظر اخلاقی چی?
راحله که سعی میکرد پر رو به نظر نرسد گفت:
-خب هرکسی اخلاق خودش رو داره. مهم اینه که توانایی تدریسشون خوبه، قضاوت در مورد اخلاقشون هم با من نیست
پدر که این گفتگو برایش جالب شده بود و دوست داشت بداند چه چیز پنهانی پشت این نظر وجود دارد گفت:
-درسته ولی خب شما فرض کنین بنده بخوام برای ازدواج در مورد ایشون تحقیق کنم!!
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکومت از #حجاب چه سودی میبرد؟
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#کتاب " انسان #دویستوپنجاهساله " بیانات و نوشته های مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای د
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عماد مغنیه دوم که بود؟
🔹️فواد شکر ملقب به حاج محسن، نخسین فرمانده مقاومت است که توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسید، رسانه های عبری اقدام برای ترور فواد شکر را در سطح ترور عماد مغنیه تحلیل کردند.
#اسماعیل_هنیه | #خونخواهی_هنیه_عزیز
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #موشن_گرافیک | دروغ پردازی نیویورک تایمز درباره عملیات ترور شهید هنیه
#اسماعیل_هنیه | #خونخواهی_هنیه_عزیز
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
📝 بنویسید برای تاریخ ...
🔻اسرائیلی که دنبال #تفرقه بین شیعه و سنی بود،
با دست #خود کاری کرد،
🔸که نماز یک مجاهد برجسته #سنی را
🔹یک ولی فقیه مجاهد #شیعی بخواند.
🔸و دنیا با تمام چشم هایش آن را دید.
🔺این #سکانس زیبای حقیقی از #وحدت اسلامی را فقط خداوند میتواند #کارگردانی کند.
#اسماعیل_هنیه | #خونخواهی_هنیه_عزیز
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
هدایت شده از شیفتگان تربیت
#شیفتگانتربیت.pdf
3.17M
#کتاب " انسان #دویستوپنجاهساله "
بیانات و نوشته های مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای درباره سیره سیاسی مبارزاتی امامان معصوم
#منبع_مسابقه
#منبع_مسابقه بعدی ما
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىَ عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ»
چه بسیار شهرها و آبادیهایی که آنها را نابود و هلاک کردیم در حالی که (مردمش) ستمگر بودند، به گونهای که بر سقفهای خود فروریخت! (نخست سقفها ویران گشت؛ و بعد دیوارها بر روی سقفها!) و چه بسیار چاه پر آب که بیصاحب ماند؛ و چه بسیار قصرهای محکم و مرتفع!
تفسیر:
در آیه مورد بحث، چگونگى مجازات خدا را که در جمله قبل سر بسته بود، به طور گسترده بیان شده است، مى فرماید: چه بسیار شهرها و آبادى ها که ما آنها را هلاک کردیم در حالى که ظالم و ستمگر بودند (فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَة أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَةٌ).
آنها بر سقف هاى خود فرو ریختند (فَهِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها).
یعنى شدت حادثه به قدرى بود که نخست سقف ها فرو ریختند و بعد دیوارها به روى سقف ها!.
و چه بسیار چاه هاى پر آبى که صاحبانش نابود و آب هایش در زمین فرو رفته بود، معطل و بى مصرف ماندند، نه کسى از آنها آبى مى کشد و نه تشنه اى از آن سیراب مى گردد (وَ بِئْر مُعَطَّلَة).
و چه بسیار قصرهاى پرشکوه و کاخ هاى سر به آسمان کشیده و به صورت زیبا گچکارى شده، ویران گشتند و صاحبانش به دیار عدم شتافتند (وَ قَصْر مَشِید).
و به این ترتیب، هم مساکن پر زرق و برق و مستحکم آنها بى صاحب ماند و هم آبهایى که مایه آبادى زمینهایشان بود.
🌺🌺🌺
مَشِید از ماده شید (بر وزن صید) به دو معنى آمده است: نخست، به معنى ارتفاع، و دیگرى به معنى گچ، در صورت اول، مشید به معنى قصرهاى مرتفع و سر به آسمان کشیده است، و در صورت دوم، به معنى قصرهایى است که بسیار محکم بنا مى شود تا از حوادث روزگار مصون بماند; زیرا در آن زمان بیشتر خانه ها از گِل ساخته مى شده است، و خانه هایى که با گچ مى ساختند نسبت به خانه هاى گلی بسیار محکم تر بود.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۴۵ سوره مبارکه حج)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : با استغفار از آتش خارج میشویم
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌آسیب های زندگی عروس و داماد با خانواده ی همسر
#دکتر_سعید_عزیزی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat