eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
204 دنبال‌کننده
53 عکس
19 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @delsokhteh313
مشاهده در ایتا
دانلود
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
بسترت را جمع کن از خانه، بیماری بس است زیر چشمت گود افتاده است، پس زاری بس است از همان روزی که تو تب کرده ای تب کرده ام خوب شو خوبم کنی سه ماه بیماری بس است تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام این تبسم کردن از روی ناچاری بس است لاله، لاله، لاله، لاله، لاله، لاله .. تا به کی؟ جای خالی در لباست نیست گل کاری بس است من مرتب میکنم این خانه ات را تو فقط لحظه ای هم دست از دیوار برداری بس است *برا بی بی بلند بلند گریه کنید .. آخه تو مدینه کسی براش گریه نمیکنه .. خدا میدونه وقتی مجلس بی بی رو پر رونق میگیرید دل بچه هاش شاد میشه .. خدا رو شکر بچه شیعه ها جای ما بلند بلند گریه میکنن .. آخه بچه هاش پیراهن های عربی رو به دهان گرفته بودن آروم آروم گریه میکردن .. نمیدونم مریض بدحال داشتی یا نه !!.. طولِ درمانش وقتی زیاد میشه هی نگران میشی .. اجازه بدید زبان حال بگم: زینب صدا میزد داداشم حسین، مادرمون چرا خوب نمیشه ..* ای‌شکسته بال پس کی استراحت میکنی هر زمان که‌پا شدم دیدم‌تو بیداری، بس است این‌طرفداری از من کار دستت داده است بعد ازاین کاری مکن دیگر طرفداری بس است وقت کردی یک کفن هم بعد پیرهن بباف زندگی‌کردن برای من بس است، آری بس است باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم بسترت را جمع کن از خانه بیماری بس است شاعر : علی اکبر لطیفیان چندین بار وقت ملاقات گرفتن شیخ عباس قمی میفرماید اومدن پیش امیرالمومنین(ع)، علی(ع) برو از فاطمه(س) اجازه بگیر ما لحظاتی در خدمتش باشیم، اومد پیش فاطمه(س) بی بی اینا اجازه میخوان نگاه کرد به مولا صدا زد علی(ع) جان خانه، خانۀ تو هست منم همسرتم .. اگه تو بخوای من حرفی ندارم .. این نامردا اومدن تو خانه هر کاری کردن دیدن بی‌بی روشو برمیگردونه و نگاه بهشون نمیکنه .. میخوام بگم نانجیبا اینجا اجازه گرفتن اما مدتی قبل .. بمیرم برا اون ساعتی که بدون اجازه وارد خانه شدن .. خانه رو به آتش کشیدن .. مادر ما امد پشت در خانه اما اون حرامی چنان با لگد به در زد .. یا زهرا .. ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
ذاکرین ‌‌‌الحسین.mp3
7.26M
ناحلة الجسم یعنی نحیف و دل شکسته میری جوونی اما مادرپیری بهونه ی سفرمی گیری باکیة العین یعنی بارون غصه ها می باره چشای مادرما تاره دیگه علی شده بیچاره منحدة الرکن یعنی توون برات نمونده بانو کی قلبتو شکونده بانو کی بالتو شکونده بانو معصبة الاراس یعنی بستی سری روکه پردرده رنگ رخ تو مادر زرده توکوچه کی جسارت کرده؟ جوری لگد خوردی که نمی تونی بلند شی ازجات جای قلافه روبازو هات داری می ری کناربابات هیچ کسی ای وای من نگفت تو کوچه به اون کافر نزن زنو جلوی شوهر بمیره زینبت ای مادر ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
جون_زهرا_فدای_علی.mp3
5.82M
پُشت پا بر سند فدک زدید،،دیگه بسه زخم روی دلمو نمک زدید،،دیگه بسه گُل ششماهه ی من،محسن من،فدا شده تا همین جا که منو کتک زدید،دیگه بسه نامردما حیا کنید دست علی مو وا کنید شما رو نفرین می کنم اگه بهش جفا کنید می میرم برای علی جون زهرا فدای علی ▪▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ خونه ی منو به آتیش کشیدید،دیگه بسه منو با ضرب لگد زمین زدید،دیگه بسه فَدک و ازم گرفتید و دیگه،جای علی به کسی امیرمؤمنین نگید،دیگه بسه غدیری ها ولی کیه؟ حقیقت جَلی کیه؟ امیرمؤمنین مگر... به غیر از علی کیه؟! می سوزم تو شعله ها واسه حیدر میشم فدا می میرم برای علی جون زهرا فدای علی ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
بسترت را جمع کن از خانه، بیماری بس است زیر چشمت گود افتاده است، پس زاری بس است از همان روزی که تو تب کرده ای تب کرده ام خوب شو خوبم کنی سه ماه بیماری بس است تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام این تبسم کردن از روی ناچاری بس است لاله، لاله، لاله، لاله، لاله، لاله .. تا به کی؟ جای خالی در لباست نیست گل کاری بس است من مرتب میکنم این خانه ات را تو فقط لحظه ای هم دست از دیوار برداری بس است *برا بی بی بلند بلند گریه کنید .. آخه تو مدینه کسی براش گریه نمیکنه .. خدا میدونه وقتی مجلس بی بی رو پر رونق میگیرید دل بچه هاش شاد میشه .. خدا رو شکر بچه شیعه ها جای ما بلند بلند گریه میکنن .. آخه بچه هاش پیراهن های عربی رو به دهان گرفته بودن آروم آروم گریه میکردن .. نمیدونم مریض بدحال داشتی یا نه !!.. طولِ درمانش وقتی زیاد میشه هی نگران میشی .. اجازه بدید زبان حال بگم: زینب صدا میزد داداشم حسین، مادرمون چرا خوب نمیشه ..* ای‌شکسته بال پس کی استراحت میکنی هر زمان که‌پا شدم دیدم‌تو بیداری، بس است این‌طرفداری از من کار دستت داده است بعد ازاین کاری مکن دیگر طرفداری بس است وقت کردی یک کفن هم بعد پیرهن بباف زندگی‌کردن برای من بس است، آری بس است باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم بسترت را جمع کن از خانه بیماری بس است شاعر : علی اکبر لطیفیان چندین بار وقت ملاقات گرفتن شیخ عباس قمی میفرماید اومدن پیش امیرالمومنین(ع)، علی(ع) برو از فاطمه(س) اجازه بگیر ما لحظاتی در خدمتش باشیم، اومد پیش فاطمه(س) بی بی اینا اجازه میخوان نگاه کرد به مولا صدا زد علی(ع) جان خانه، خانۀ تو هست منم همسرتم .. اگه تو بخوای من حرفی ندارم .. این نامردا اومدن تو خانه هر کاری کردن دیدن بی‌بی روشو برمیگردونه و نگاه بهشون نمیکنه .. میخوام بگم نانجیبا اینجا اجازه گرفتن اما مدتی قبل .. بمیرم برا اون ساعتی که بدون اجازه وارد خانه شدن .. خانه رو به آتش کشیدن .. مادر ما امد پشت در خانه اما اون حرامی چنان با لگد به در زد .. یا زهرا .. ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
Shab5Fatemieh2-1402[01].mp3
11.67M
🏴 : قسم به چادر خاکی مادرت برگرد یک بلا آمده‌ست و این نوکر دیگر آن یار غیرتی تو نیست! آه، آقا! ببخش، هیچ‌کسی نگران سلامتی تو نیست مادر مهربان و بی تابت هر سحر با نگاه خسته ی خود غربتت را قنوت میگیرد با همان بازوی شکسته ی خود مادرت بین شعله گفت بیا کوچه آن روزها مقدمه بود پشت آن در فقط امید ظهور مرهم زخمهای فاطمه بود تورا بخاطر جد مطهرت برگرد قسم به چادر خاکی مادرت برگرد به لحظه ای که سلام علی جواب نداشت به آن شبی که نگاه حسین خواب نداشت تو را به غربت آن دستهای بسته قسم تو را به حرمت آن پهلوی شکسته قسم عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
#شهادت_حضرت_فاطمه_س #روضه #مداح :#حاج_مهدی_سماواتی عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aein
: "صل الله علیک یا فاطمه الزهرا یا بنت رسول‌الله و یا زوجة ولی الله" روز آخر عمر حبیبه خداست تو بستر افتاده لحظات آخر و سپری میکنه. نمیدونم امروز چه جوری کار خونه را انجام داد. همه چیزرو مرتب کرد آنگونه که خوشحال شدن اهل خانه.. همین که علی مرتضی مسجد رفت و بچه ها رفتن. گفت اسما..* آخر نگاه خویش را سویم بیفکن میخوابم اینک پرده ایی رویم بیفکن بنشین کناری ناله از دل در خفا زن بانوی خود را ساعتی دیگر صدا زن دیدی اگرخاموش به بستر خفته ام من راحت شدم نزد پیامبر رفته ام من آیند چون طفلان معصومم به خانه پرسند از مادر خبر داری تو یا نِه دیدند اگر خاموش وبی تاب است مادر آهسته بگو به آنها بگو خواب است مادر *اما اومدن مضطرب و نالان سراغ مادرو گرفتن جوابو شنیدن قانع نشدن.اومدن کنار بستر روپوش را کنار زدن. امام حسن (علیه السلام) صدا میزنه مادر.. ابی عبدالله صدا میزنه..مگه مادر جواب میده نه.. امام حسن گریه میکنه میگه مادر "کلِّمِینِی" با من حرف بزن مادر. "قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی" الهی بمیرم حسینیا ابی عبدالله صورت کف پای مادر..مادر "کلِّمِینِی" لباتو باز کن مادر من حسینم، من حسینم، من حسینم... دیدن نه ناله ها اثر نداره سراسیمه اومدن مسجد بابا بیا. مادر از دنیا رفت. علی مرتضی تا این جمله را شنید با صورت زمین افتاد..خدا میدونه چگونه به خانه آمد او هم تا رسید عبا و عمامه از سر انداخت. اومد کناربستر فاطمه صدا میزد زهرا جان، فاطمه جان، دختر پیغمبر، مادر حسنین من، مادر زینبین من،"يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ" دید فاطمه لب از لب باز نمیکنه ،چاره ساز عالم کانّه بیچاره شد. دستاشو زمین گذاشت صورت مقابل صورت فاطمه صدا زد.. زهرا جان من علیم تا به حال نشده جوابم رو ندی.. اشک چشمش به صورت فاطمه چکید کارخودشو کرد. مگه فاطمه میتونه اشک چشم علی را ببینه روح به بدن حبیبه خدا برگشت.چشماشو باز کرد صدا زد.. علی جان! "هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ‌"..* *دلا رو ببرم کربلای معلی از لحظه آخر حسینش بگم..خواهرش اومد خودشو رساند دید یه گوشه میدان شمشیرا بالا میره پایین میاد هی صدا زد.."وا محمدا، وا علیا وا حسینا" کسی اعتنا نکرد. صدا زد" یا قوم اَمافیکُم مُسلِم" مگر میان شما یه نفر مسلمان نیست. باز هم اعتنا نکردن صدا زد.."یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُوعبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟" حسین جانم حسین...* *روز شهادت مادرش فاطمه هست یه جمله هم بگم.. امان از اون لحظه ایی که دید بولهب بر صفحه قرآن نشست.. روی حنجر خنجر برّان نشست بشکند پایت شکست آیینه اش پیش من منشین به روی سینه اش این مسیحِ من نفس دارد هنوز مرغِ روح او قفس دارد هنوز با نگاهش حرفا میزد حسیـــــن پیش زینب دست و پا میزد حسیـن «صلی الله علیک یا ابا عبدالله عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh
: "السلام علیکِ یا زوجهَ مرتَضی.السلام علیکِ یا امَّ الحسن وَ الحسین.السلام علیکِ یا سیدتی و مولاتی،یا فاطمه الزهراء،لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و غاصِبي حقّك يا أُمي يا سيِّدَتي وَ مولاتي يا فاطمة الزهراء سلام‌الله علیها" *خوبا بهت سلام میدن.ما کی باشیم؟ ولی جواب سلام ما رو هم میدی...شنا فقط مادر خوبا نیستین مادر بچه بد رو هم تحمل می کنه...مادر از بچه بدش رو برنمیگردونه....خسته آمدم...گرفتار آمدم...امیدم به فاطمیه بوده...امید من رو ناامید نکن...به حق اون لحظه ای که هر چی پسرات صدات زدند،جواب ندادی،ناامید شدند،من رو ناامید برنگردون...به حق اون لحظه ای که علی خودش رو رسوند بالای پیکر بی جونت،هرچی صدات کرد،جواب ندادی...ما روضه حضرت زهرا زیاد خوندیم...روضه در و دیوار خوندیم...روضه کوچه خوندیم...به من بگن: جانسوزترین بخش روضه کجاست؟ برای من اینه:اون موقعی که بی بی رو دفن کرد...عزیزش رو به خاک سپرد..."فَلَمّا نَفَضَ یَدَهُ مِن تُرابِ القبر..."وقتی امیرالمومنین این دست ها رو به هم زد..."هاجَ به الحُزن..." غم و اندوه به قلبش هجوم آورد..."و اَرسَلُ دُموعُه علی خَدَّیه..." گریه مرد سخته...مردا تحمل گریه هم رو ندارن...هیات میری،روضه میری حال گریه نداری...تا می بینی بغل دستیت،جلوییت،مرده داره شونه هاش تکون می خوره،دلت میشکنه...برا بچه هات بمیرم...مرد وقتی جلوی بچه هاش گریه کنه،چی میشه؟! بچه دلش از جا کنده میشه،نمی تونه برا باباش کاری کنه... خلاصه من الان در خونه اتم...سرافکنده اومدم مادر...مادر...مادر...* نام تو را نوشتمو پشت جهان شكست آهسته از غم تو زمين و زمان شكست پرسيد آسمان چه نوشتي كه اين چنين گفتم كه فاطمه، كمر آسمان شكست هجده بهار ديدي و در سوگ تو دلم بعد از هزارو سيصد و چندين خزان شكست ای دل بسوز و بشكن تا باورت شود حتماً دری كه سوخته را می توان شكست بانوی نور در دلتان رنگی از خداست زيباتر است بر قد رنگين كمان شكست با هر دری كه بعدِ نگاه تو باز شد انگار در گلوی علی استخوان شكست : عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh