『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه8⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته گویی تقدیر چنین بوده است که حضور دو روزهی من در دنیا با غم و اندوه عج
#جلسه9⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
گاه اندوه من آنزمان بود که بر زمین نازل شدم، آغاز دورهی غم باز من آنگاه بود که نه چون آدم علیهالسلام به اجبار و از سر گناه بلکه چون پدرم محمد (ص) به اختیار و از سر لطف و رحمت پروردگار، از بهشت هبوط کردم.
مهبطم اگر چه مهبط وحی بود و منزلم اگر چه منزل جبرئیل و قرارگاهم اگر چه قرار گاه عزیزترین بندهی خدا و خاتم پیامبران او.
اگر چه آن دستها که به استقبالم آمده بود، دستهای برترین زنان عالم امکان بود، اگر چه اولین جامههایی که در زمین بر تن کردم، جامههای بهشتی بود.
اگر چه به اولین آبی که تن سپردم، زلال بیهمانند کوثر بود، اگر چه... اما...
اما محنت و مظلومیت نیز، از بدو تولد با من زاده شد، با من رشد کرد و در من تبلور یافت.
من هنوز اولین روزهای همنشینی با گهواره را تجربه میکردم که آمد و رفت تازه مسلمانان زجر کشیده اما صبور و مقاوم به خانهمان آغاز شد.
رفت و آمدی مومنانه اما هراسناک عاشقانه اما بیم زده، خالص و صمیمی و شورانگیز اما ترسان و گریزان و مراقب.
خدنگ اولین خبرهایی که از ورای گهواره میگذشت و بر گوش جگر من مینشست، شکنجه و آزار و اذیت مومنان نخستین بود.
یک روز خبر سمیه میآمد، آن پیرزن زجر دیدهای که عمری در عطش باران توحید زیسته بود و با چشیدن اولین قطرات آن از ابردستهای پیامبر، همه چیز خویش را فدا کرد و جان خود را سپر ایمان خالص خود ساخت.
آن ییرزن مومنی که سختترین شکنجهها را بر تن رنجور و نحیف خویش هموار ساخت تا ندای حق پیامبر بیلبیک نماند.
روز دیگر خبر یاسر میآمد؛ «یاسر را مشرکان در بیابان سوزان و تفتیده حجاز خواباندهاند و سنگهای سخت و گران بر اندام او نهادهاند تا او دست از توحید بردارد و در مقابل بتها سر بساید.»
یک روز خبر بلال میآمد، روز دیگر عمار، روز دیگر...
و من به وضوح میدیدم که شکنجهها و آسیبها و لطمهها نه فقط بر نو مسلمانان ایثارگر که بر پدرم رسول خدا وارد میشود و او چه میتواند بکند جز این که هر روز بر این مومنان محبوس بگذرد و آنان را به صبر و استواری بیشتر دعوت کند.
✨صبْراً یا آلِ یاسِر، صَبْراً یا بِلال...
و... بغضها و اشکها و گریههای خویش را به خانه بیاورد.
در تب و تاب شکنجهی پیروان مومن و معدود بسوزد اما توان هیچ ممانعت و دفاعی نداشته باشد.
خدا بیامرزد ابوطالب را و غریق رحمت کند حمزه را که اگر این دو حامی با صلابت و قدرتمند نبودند، آنکه در بیابان سوزان، سنگ بر شکمش مینشست پیامبر بود و آن بدن که آماج عمودها و نیزهها قرار میگرفت، بدن مبارک پیامبر بود، همچنانکه با وجود این دو حامی موحد و استوار نیز آنکه شکنبهی شتر بر سرش فرود میآمد پیامبر بود و آنکه پایش به سنگ جهالت دشمنان میآزرد، پیامبر بود- سلام خدا بر او-.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 به قلم سید مهدی شجاعی
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
بچه بسیجی حیفه بمیره ها...!
_حاج حسین یکتا |🌹
#بَسیجیِ_شَهید
#التماس_دعای_شهادت🌹
#هدیه_یلدایی🎁🎈
برای فعالسازی بسته ۶۰ دقیقه مکالمه رایگان
به مناسبت یلدا
*98*4#
رو شماره گیری کنید😊
#یلداتون_مبارک🍉
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه9⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته گاه اندوه من آنزمان بود که بر زمین نازل شدم، آغاز دورهی غم باز من آنگ
#جلسه0⃣1⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
گاه اندوه من آنزمان بود که بر زمین نازل شدم، آغاز دورهی غم باز من آنگاه بود که نه چون آدم علیهالسلام به اجبار و از سر گناه بلکه چون پدرم محمد (ص) به اختیار و از سر لطف و رحمت پروردگار، از بهشت هبوط کردم.
مهبطم اگر چه مهبط وحی بود و منزلم اگر چه منزل جبرئیل و قرارگاهم اگر چه قرار گاه عزیزترین بندهی خدا و خاتم پیامبران او.
اگر چه آن دستها که به استقبالم آمده بود، دستهای برترین زنان عالم امکان بود، اگر چه اولین جامههایی که در زمین بر تن کردم، جامههای بهشتی بود.
اگر چه به اولین آبی که تن سپردم، زلال بیهمانند کوثر بود، اگر چه... اما...
اما محنت و مظلومیت نیز، از بدو تولد با من زاده شد، با من رشد کرد و در من تبلور یافت.
من هنوز اولین روزهای همنشینی با گهواره را تجربه میکردم که آمد و رفت تازه مسلمانان زجر کشیده اما صبور و مقاوم به خانهمان آغاز شد.
رفت و آمدی مومنانه اما هراسناک عاشقانه اما بیم زده، خالص و صمیمی و شورانگیز اما ترسان و گریزان و مراقب.
خدنگ اولین خبرهایی که از ورای گهواره میگذشت و بر گوش جگر من مینشست، شکنجه و آزار و اذیت مومنان نخستین بود.
یک روز خبر سمیه میآمد، آن پیرزن زجر دیدهای که عمری در عطش باران توحید زیسته بود و با چشیدن اولین قطرات آن از ابردستهای پیامبر، همه چیز خویش را فدا کرد و جان خود را سپر ایمان خالص خود ساخت.
آن ییرزن مومنی که سختترین شکنجهها را بر تن رنجور و نحیف خویش هموار ساخت تا ندای حق پیامبر بیلبیک نماند.
روز دیگر خبر یاسر میآمد؛ «یاسر را مشرکان در بیابان سوزان و تفتیده حجاز خواباندهاند و سنگهای سخت و گران بر اندام او نهادهاند تا او دست از توحید بردارد و در مقابل بتها سر بساید.»
یک روز خبر بلال میآمد، روز دیگر عمار، روز دیگر...
و من به وضوح میدیدم که شکنجهها و آسیبها و لطمهها نه فقط بر نو مسلمانان ایثارگر که بر پدرم رسول خدا وارد میشود و او چه میتواند بکند جز این که هر روز بر این مومنان محبوس بگذرد و آنان را به صبر و استواری بیشتر دعوت کند.
✨صبْراً یا آلِ یاسِر، صَبْراً یا بِلال...
و... بغضها و اشکها و گریههای خویش را به خانه بیاورد.
در تب و تاب شکنجهی پیروان مومن و معدود بسوزد اما توان هیچ ممانعت و دفاعی نداشته باشد.
خدا بیامرزد ابوطالب را و غریق رحمت کند حمزه را که اگر این دو حامی با صلابت و قدرتمند نبودند، آنکه در بیابان سوزان، سنگ بر شکمش مینشست پیامبر بود و آن بدن که آماج عمودها و نیزهها قرار میگرفت، بدن مبارک پیامبر بود، همچنانکه با وجود این دو حامی موحد و استوار نیز آنکه شکنبهی شتر بر سرش فرود میآمد پیامبر بود و آنکه پایش به سنگ جهالت دشمنان میآزرد، پیامبر بود- سلام خدا بر او-.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 به قلم سید مهدی شجاعی
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
شب یلدا 🍉
از دل زندگی مجازی بیایم بیرون
بریم در دل خانه😉🍁🍂🍁
شب یلداتون شاد شاد☺️ ❄❄
#از_دعای_فرج_غافل_نشید🌹
#یلدای_مهدوی🍉
#تلنگر_روزانه🔎
از #آیتاللهبهجت پرسیدند؛
آیا آدم #گنهکــــار هم می تواند
امام زمانش را ببیند...؟!
✏️جواب دادند ↓
شمر هم امام زمانش را دید!!
امـــا نشناختــــ.....
#اللهمعرفنیحجتک✨
#خدایا_امام_زمانم_را_به_من_بشناسون
#التماس_تفکر...🤔
#روزتون_مهدوی🌹
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
💠 #رهبرانقلاب: جوانان عزیز ما این کشور را خواهند ساخت؛ بهتر از آن چیزی که در ذهنهای نسل ما قبلیهاست. ۹۷/۱/۱
#امام_خامنه_ای
#بصیرت_در_انتخابات🇮🇷
#مجلس_جوان🌸
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه0⃣1⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته گاه اندوه من آنزمان بود که بر زمین نازل شدم، آغاز دورهی غم باز من آ
#جلسه1⃣1⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
خبر رحلت مادر، برای من بسیار دردناک بود بخصوص که زخم شعب ابیطالب هنوز التیام نیافته بود و اندوه تنهایی پدرم کاستی نپذیرفته بود.
من وقتی به یکباره جای مادرم را در خانه، خالی یافتم سرآسیمه و آشفته موی به دامن پدر آویختم که:
- مادرم کجاست؟!
پدرم غم آلوده و مضطرب به من مینگریست و هیچ نمیگفت، شاید هیچ لحنی که بتواند آن خبر جانسوز را در آن بریزد نمییافت.
جبرئیل از پس این استیصال فرود آمد و به پدرم از جانب خدا پیام داد که:
«سلام مرا به فاطمهام برسان و بگو که مادر تو را در قصری از قصرهای بهشت جای دادیم که از طلا و یاقوت سرخ فراهم آمده است و او را با مریم دختر عمران و آسیه هم خانه ساختیم.»
من به یمن این پیام خداوند، آرامش یافتم، خداوند، جل و علا را تقدیس و تنزیه کردم و گفتم که سلامها و سلامتیها همه از اوست و تحیتها همه به او بازمیگردد.
کلام خدا اگر چه تسلای دل من شد اما فقدان خدیجه در کوران حوادث، چیزی نبود که برای پیامبر و من تحمل کردنی و تاب آوردنی باشد.
دلداری خدیجه نبود اما تیرهای تهمت و افترا و آسیب و ابتلای پیامبر همچنان به شدت و قوت خود باقی بود.
یک روز دیوانهاش میخواندند، یک روز ساحرش لقب میدادند. یک روز دروغگو و لاف زن و عقب ماندهاش مینامیدند و هر روز به وسیلهای دل مبارک او را میآزردند.
البته اصل و ریشه پیامبر استوارتر و شاخه و برگش در آسمان گستردهتر از آن بود که عصیانها و کفرانها و تهمتها و اذیتها بتواند خدشه و خللی در دعوت او پدید بیاورد یا ملول و خستهاش کند و از پایش درآورد.
او تا بدانجا در دعوت به هدایت ثبات میورزید و از دل و جان مایه میگذاشت که گاهی خدا به او فرمان توقف میداد و او را به مواظبت از جسم و جانش ملزم مینمود.
آنچه دل پیامبر را میآزرد، نه آزار دشمنان که جهالتشان بود، پیامبر نه از آنان، که بر آنان غمگین میشد که چرا تا بدان پایه بر جهالت خویش، پای میفشرند، و پا از حصار کفر و شرک بیرون نمیگذارند، چرا در فضای حیات بخش توحید تنفس نمیکنند، چرا حلاوت و شیرینی عبودیت را نمیچشند.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
⭕️ #انتخابات سرنوشت یک ملت را تعیین میکند.
یعنی آحاد ملت سرنوشت زندگیشان در دنیا و آخرت منوط به این انتخابات است.
امام خمینی (ره) | ۹ اسفند ۱۳۶۲
#بصیرت_در_انتخابات🇮🇷
#مجلس_انقلابی🌹
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله
🔷#زمستان بهار مؤمن است،از شب های طولانی اش برای شب زنده داری،و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد.
وسائل الشیعه،ج7،ص302
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ مهم استاد رائفی پور
🔮 « برای انتخابات مجلس به چه کسی رای بدهیم؟؟ »
🔺ببینید و منتشر کنید
🎤سخنرانی: حقوق بشر آمریکایی
#مجلس_انقلابی🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه1⃣1⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته خبر رحلت مادر، برای من بسیار دردناک بود بخصوص که زخم شعب ابیطالب هن
#جلسه2⃣1⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
در این غمخواری، مشارکتی که ابوطالب موحد و خدیجهی مهربان با او میکردند از دست و دل هیچ ایثارگری جز همین دوخ بر نمیآمد.
وقتی ابوطالب و خدیجه رفتند، وقتی ابوطالب و خدیجه، هر دو در یکسال با پیامبر وداع کردند، پیامبر بسیار بیش از آنچه تصور میکرد، تنها شد.
و من اگر میخواستم فقط دختر او باشم، باری از دوش تنهایی از برنمیداشتم. پدرم با آنهمه مصیبت و سختی، نیاز به مادر داشت، مادری که پروانهوار گرد شمع وجود او بگردد و با بالهای محبت و ایثار، اشکهایش را بسترد
و من تلاش کردم که برای پدرم- محبوبترین خلق جهان- مادری کنم و موفق شدم.
پدرم مرد به مادری قبول کرد و به لقب «اُمّ اَبیها» مفتخرم ساخت.
و این شاید یکی از شیرینترین لقبهایی بود که خدا و پیامبرش به من داده بودند.
این لقب البته آسان به دست نیامد. پشت این لقب، خون دلها خفته بود و تیمارها نهفته.
هیچ کس نمیتواند عمق جراحت دل مرا بفهمد آنزمانی که من پدرم را پریشان حال و آشفته موی بر در گاه خانه مییافتم یا آزرده پای و آلوده لباس در آغوشش میفشردم، یا مجروح و زخم خورده، تیمارش میداشتم.
هر سنگ نه بر پای او که بر چشم من فرود میآمد و هر زخم نه بر اندام او که بر جگر من مینشست.
با این تفاوت عمیق که دل او، دل پیامبر بود، عظیم و استوار و نلرزیدنی ودل من دل فاطمه بود، نازک و لطیف و شکستنی.
شرایط آنقدر سخت و سختتر شد که خداوند پیامبرش را دستور هجرت داد.
مردمی که به خورشید با نفرت مینگرند، شایسته شباند. مردمی که به سوی آفتاب، کلوخ پرتاب میکنند، لایق ظلمتاند.
خورشید، طلوع کردنی است. ابرهای سیاه حتی اگر در آغاز مشرق کمین کنند، خورشید، متین و بزرگوار از کنارشان خواهد گذشت و روشنیاش را به ارمغان جهانیان خواهد برد.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
YEKNET.IR - zamine - 98.09.21 - narimani.mp3
7.62M
#رزق_معنوی_امشب☁🌙☁
🍃میباره چشمام
🍃بارون بارون
🎤سید رضا نریمانی
#التماس_دعای_فرج🌸
#شبتون_مهدوی🌹
#وضو_یادتون_نره😊
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
#آخونداچیکارمیکنن‼️
✏️رهبر معظم انقلاب اسلامی:
حضور طلاب در خدماترسانی به مردم، مدرسهسازی، بیمارستانسازی، کمک به مردم هنگام حوادث و دیگر عرصهها، نیروهای مردمی را نیز به صحنه میآورد و منشأ خدمات خواهد شد.
#امام_خامنه_ای🇮🇷
#صدای_انقلاب👊
#اهواز⛲
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه2⃣1⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته در این غمخواری، مشارکتی که ابوطالب موحد و خدیجهی مهربان با او میکر
#جلسه3⃣1⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
پیامبر شبانه میبایست از مکه هجرت میکرد، در آن زمان که چهل کافر قداره بند دور تا دور خانهی او را در محاصره داشتند و چهل شمشیر خون آشام لحظه میشمردند تا خون او را به تساوی میان خویش، تقسیم کنند.
پیامبر، ایثارگری میطلبید تا در جای خویش بخواباند و کفار را ناکام بگذارد.
آن ایثار منش هیچکس جز پدر شما، علی بن ابیطالب نمیتواسنت باشد، وقتی پیامبر به او اشارت فرمود و از او نظر خواست.
او نپرسید: من چه میشوم؟
عرضه داشت:
- شما به سلامت میمانید؟
پیامبر فرمود: آری، پسر عموی گرامیام.
و وقتی دل ما، از هول و اضطراب، قرار نداشت، علی شیرینترین خواب عمرش را آنشب به رختخواب پیامبر، هدیه کرد و شان نزول آیتی دیگر از قرآن را بر افتخارات خویش افزود. ملائکه حیرت کردند و خدا مباهات ورزید:
✨و منَ النّاس مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاء مَرْضاتِ اللَّه، وَاللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعباد (سوره بقره/207)
و میان مردم کسی هست که جانش را با رضای خدا، تاخت میزند و خدا دوستدار (اینگونه) بندگان است.
پیامبر بر دوش سلمان از میان کفار چشم و دل کور عبور کرد و آنان نفهمیدند.
پرسیدند: چیست بر دوش تو؟
سلمان راستگو گفت: پیامبر.
آنان خندیدند و نفهمیدند و به بستر پیامبر هجوم بردند.
آنچه میخواستند در رختخواب بود اما نمیدانستند.
آنان جان پیامبر را میخواستند و علی، جان پیامبر بود.
👌علی آینهی تمام نمای پیامبر بود، «انفسنا و انفسکم» در آن مباهلهی تاریخ ساز، شان علی بود اما آنها که درکشان بدین پایه نمیرسید و فقط جسم پیامبر را میشناختند، خود را ناکام یافتند و خشمگین و زخم خورده بازگشتند، صدای سایش دندان های کینه جویشان در گوش شب طنین میافکند اما دستشان از جهان کوتاه بود که جهان در غار ثور، رحل اقامتی سه روزه افکنده بود.
دل مسلمانان از خلاصی پیامبر قرار و آرام یافت اما جسم و جان و خانمانشان نه. کفار و مشرکینی که پیامبر را دور از دسترس مییافتند زهر خود را به جان مومنان و بستگان او میریختند.
#ادامه_دارد ان شاء الله ...
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
▫گفتم: خدایا
اینهمه ❌گناه❌ کردم
کدومش رو میبخشی!؟
*گفت:
اِنَ اللَّهَ یَغفِرُ الذُنوبَ جَمیعاٰ....
🔸"همش رو می بخشم"🔸
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه3⃣1⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته پیامبر شبانه میبایست از مکه هجرت میکرد، در آن زمان که چهل کافر قد
#جلسه4⃣1⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
پیامبر صلی الله علیه واله به مدینه وارد نشد. در قباء استقرار یافت و هر چه مومنین مدینه پای فشردند، یک کلام فرمود: من به مدینه وارد نمیشوم مگر به همراه دو عزیزم علی و فاطمه.
و از آنجا به علی بن ابیطالب پیام داد که به همراهی فاطمهها به مدینه بیا، من همچنان چشم انتظار و استقبال، گشودهی شما میدارم.
علی بن ابیطالب بلافاصله از ما، سه فاطمه، من، فاطمهی بنت اسد و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب و تنی چند از زنان و ضعیفان کاروانی ساخت پس از اعلامی عمومی به سوی مدینه حرکت کرد.
شبها را در منازل بین راه به نماز و تهجد و عبادت میپرداختیم و روزها را راه میرفتیم.
کفار و مشرکین که ازکف دادن پیامبر برایشان سنگین و گران تمام شده بود، بدشان نمیآمد که از میانهی راه بازمان گردانند و به گروگانمان بگیرند.
هنوز تا مدینه بسیار مانده بود که اسوه غلام ابوسفیان راه را بر ما گرفت و گفت:
- من فرستادهی ابوسفیانم و مامورم که راه را بر شماببندم تا او خود، سر رسد.
بدنهای زنان کاروان چون بید میلرزید و نگرانی و اضطراب بر دلهایشان چنگ میانداخت، اما دل من به علی و خدای علی محکم بود.
علی مرتضی به صلابت کوه ایستاد و فریاد کشید:
- ما باید به مدینه برویم، در راه رفتن به مدینه، من هر مانعی را از سر راه بر خواهم داشت، حتی اگر این مانع، اسود، غلام ابوسفیان باشد، جان خود را بردار و راه خود را پیش گیر.
اسود تمکین نکرد، علی مرتضی دوباره هشدار داد، موثر نیفتاد، سه باره او را بر جان خویش ترساند، سخت سری کرد.
حضرت، شمشیر از نیام برکشید.- در پی جنگی سخت- جسد او را بر جای گذاشت و کاروان را دوباره حرکت داد.
هنوز راه چندانی نپیموده بودیم که ابوسفیان، بر سر راه سبز شد. جسد اسود را در میان راه دیده بود و چون ماری زخم خورده به خود میپیچید، نعره زد:
- ای علی! که غلام مرا کشتهای! به چه اجازهای زنان خویشاوند مرا به مدینه میبری؟
علی مرتضی، خونسرد، متین و استوار پاسخ فرمود:
- با اجازه آنکس که اجازهی من به دست اوست. تو هم از سرنوشت غلامت عبرت بگیر و جانت را بردار و بگریز.
ابوسفیان شمشیر کشید و علی مرتضی آنقدر با او شمشیر زد که او حیاتش را در مخاطره دید، مغموم و شکست خورده جانش را برداشت و گریخت.
✨لاسَیْفَ إلّا ذَوالفَقار وَلافَتی إلّا عَلی
👌مردی به مردانگی علی آفریده نشده است و شمشیری به کارسازی شمشیر او. خدا فقط میداند که در خلقت او چه کرده است.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻 به قلم سید مهدی شجاعی
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازنشر
امام خامنه ای : مردم سرسری به مسئلهی انتخابات نگاه نکنند و از روی فکر رأی بدهند.
اگر بیدقت انتخاب كرديم، هم پيش خدا و هم پيش خودمان مسئوليم!
#امام_خامنه_ای🌹
#مجلس_انقلابی🇮🇷
#بصیرت_در_انتخابات📦
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a
4_5764698473261696879.mp3
5.28M
#رزق_معنوی_امشب☁🌙☁
🎼 #زمـیـنہ_بسیار_جـانسـوز
🎧 حـسـن جــــان...
🎤 کربلایی مهدی رعنایی
#دوشنبہ_ها_امام_حسنے💚
#شبتون_حسنی🌹
#وضو_یادتون_نره😊
http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a