#به_مناسبت_نزدیک_شدن_به_۹دی
🎬پخش فیلم سینمایی " قلاده های طلا "
به کارگردانی ابوالقاسم طالبی
📌امروز جمعه
ساعت ۱۸:۳۰🕰
📺شبکه افق سیما
#افزایش_بصیرت👁
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#به_مناسبت_نزدیک_شدن_به_۹دی 🎬پخش فیلم سینمایی " قلاده های طلا " به کارگردانی ابوالقاسم طالبی 📌امرو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه0⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته وقتی پیامبر به مسجد درآمد، بلال را فراخواند و به او فرمود: - مهاجری
#جلسه1⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
وقتی اینها را پیش روی پدرت نهادند، اشک در چشمانش حلقه زد، دستهای مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد و دعا فرمود:
- خدایا! به اهل بیت من برکت عنایت کن.
و این ازدواج را برای کسانی که اکثر ظرفهایشان گلی است مبارک گردان.
خداوند بر مقام تو در نزد خویش بیفزاید فاطمه جان که برترین زنان عالم بودی و به کمترین مایحتاج از زندگی، قناعت فرمودی.
من دنیا را پیش از ازدواج، طلاق گفته بودم و سختی دنیا در مذاقم عین حلاوت بود، اما تو، دختری که در سن جوانی، در سن آرزوهای شیرین، پا به خانه من مینهادی، چگونه آن همه سختی را بر جان خویش خریدی و لب جز به مهر و دهان جز به شکر نگشودی.
زیستن با کسی که به دنیا جز با دیدهی غضب نمینگرد ساده نیست. حتما کسی چون فاطمه، چون تو باید که زیستنی اینچنین سخت و طاقت سوز را بتواند.
یادم نمیرود آن روز را که پس از دو روز، تلاش و خستگی و گرسنگی به خانه آمدم، گفتم:
- فاطمه جان! چیزی برای خوردن در خانه هست؟
تو شرمسار و مهربان گفتی:
- دو روز است که هیچ چیز در خانه برای خوردن نبوده است و کودکان دو روز است که جز گرسنگی، هیچ طعام ندیدهاند.
گفتم که:
- چرا در این دو روز هیچ نگفتهای؟
گفتی:
- تو اگر میداشتی، حتم به خانه میآوردی، من شرم میکنم از تو چیزی بخواهم که در دست و توان تو نیست.
من شرمسار آن همه شکیبایی و مهربانی شدم و از خانه درآمدم تا حتی اگر شده با قرضی، چیزی فراهم کنم و به خانه آورم.
از همسایهای یک دینار وام گرفتم و به سمت بازار رفتم تا برایتان خوراکی تهیه کنم، در راه، مقدار را دیدم.
هوا عجیب گرم بود، از خورشید، آتش میبارید و از زمین شعلههای حرارت میجوشید. از سر و روی مقداد، عرق میریخت و پیدا بود که گرسنگی رمق راه رفتن را از او گرفته است.
گفتم:
- مقداد! در این گرما، به چه کار از خانه درآمدهاتی؟ گفت:
- از من بگذرید ای ابوالحسن و از حال من نپرسید.
گفتم:
- برادرم محال است که از حال تو بیخبر بمانم و بگذرم.
باز امتناع کرد و عاقبت در مقابل الحاح من تسلیم شد و گفت:
- صدای گریهی گرسنگی زن و فرزندانم را تاب نیاوردم و از خانه بیرون زدم بدین امید که شاید خدا فرجی کند و گشایشی مرحمت فرماید.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه1⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته وقتی اینها را پیش روی پدرت نهادند، اشک در چشمانش حلقه زد، دستهای مبا
#جلسه2⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
بغضی که در گلویم نشسته بود ترکید و اشک، پنهای صورتم را گرفت. آن یک دینار را به مقداد دادم و گفتم:
- تو از من نیازمندتری.
از شرم دستهای تهی به خانه بازنگشتم، به مسجد پناه بردم، نماز را به پیامبر اقتدا کردم. پس از فراغت از نماز پیامبر دستم را گرفت و به من فرمود:
علیجان! مرا به خانهات مهمان میکنی؟
چه میگفتم؟ پیامبر خود طالب تشرف بود و ما جز گرسنگی در خانه، هیچ نداشتیم.
سکوت، تنها یاور شرمساری من بود که در آن لحظه هیچ کلام به کار نمیآمد، پیامبر سئوال خویش را مکرر فرمود و اضافه کرد:
- یا بگو که بیایم، یا بگو که نیایم، چرا سکوت میکنی؟⁉️
دل را به دریای خلق محمدی زدم و گفتم:
شرمسارم ولی بیایید.
دست در دست پیامبر روانهی خانه شدیم و من تمام راه نه از گرما که از شدت شرم، عرق میریختم.
رفته بودم که برای سفره ی خالی طعام بیاورم و اکنون مهمان میآوردم.
وقتی به خانه آمدیم قامت تو در محراب، افراشته بود و از کاسهای در کنار سجادهی تو، بخار مطبوع طعام برمیخاست. طعامی که به یقین دنیایی نبود.
تو بر پدرت و من سلام کردی و به استقبال آمدی. پیامبر تو را در آغوش گرفت، دست بر سر و رویت کشید و گفت:
- چگونهای دخترم؟⁉️
تو دو روز تمام گرسنگی کشیده بودی و شاهد گرسنگی کودکانت بودی، رنگ رویت از ضعف زرد بود و در پاهایت توان ایستادن نبود...
اما گفتی:
- خوبم پدر. بسیار خوبم پدر.
وای که تو چه صبور و مهربان بودی.
من گفتم:
- این طعام از کجاست فاطمه جان.
به جای تو پدرت پاسخ فرمود:
- این بدل آن یک دینار توست که به مقداد بخشیدی، تازه این غذای بهشتی، جزای دنیای توست، باش تا پاداش آخرت.
سپس اشک در چشمان پدرت نشست و فرمود:
- شکر خدای را که تو را به منزلهی زکریا و فاطمهام را به منزلهی مریم ساخت که برایشان از بهشت طعام میآمد.
👌تو در خانهی من اینگونه صبوری کردی و دم برنیاوردی...
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تنها راه نجات کشور....
🔸امام خامنه ای؛ زمینه را برای روی کارآمدن دولت جوان و حزباللهی فراهم کنید
🔺️ اگر شما جوانان اینجوری پیش بروید و زمینه را برای روی کار آمدن #دولت_جوان و #حزباللهی فراهم کنید، غصههای شما تمام میشود و این غصهها فقط مخصوص شما نیست. ۹۸/۳/۱
#امام_خامنه_ای🇮🇷
#مجلس_جوان_انقلابی💖
#انتخاب_درست_در_انتخابات📦
حاج_حسین_یکتا_امام_زمان_فرمانده_ه.mp3
6.03M
#رزق_معنـــــوی_امشب☁🌙☁
🔸پادگانِ حضرت مهــدی
سرباز می خواهــد ...
🎤حاج حسین یکتا
#اللهم_عجّل_الولیک_الفرج💖
#انقلابی_و_سرباز_بمانیم🇮🇷
#شبتون_مهدوی🌸
#وضو_یادتون_نره😊
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه2⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته بغضی که در گلویم نشسته بود ترکید و اشک، پنهای صورتم را گرفت. آن یک د
#جلسه3⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
من چگونه میتوانم فراق چون تو مهربانی را تحمل کنم؟
بیش از یکماه از عقدمان میگذشت و من هنوز تو را در خانه نداشتم و شرم میکردم از اینکه با پدرت در این باره سخن بگویم.
یک روز برادرم عقیل به خانهمان آمد و گفت:
- برادر! چرا فاطمه را از پدرش نمیخواهی تا زندگیتان سامان بگیرد و چشم ما و دوستان تو به وصلت شما روشنی پذیرد.
گفتم: اشتیاق من در این باره کم نیست، اما حیا میکنم که با پیامبر در میان بگذارم.
عقیل مرا سوگند داد که برخیزم و با او به خانهی شما بیایم و ترا از پدرت بخواهم.
در راه با ام یمین و امسلمه مواجه شدم، آنها گفتند:
- این کار را به ما بسپارید که زنان اموری اینچنین را بهتر کارسازی میکنند.
ما در پشت در ایستادیم و آنان پیام آوردند که پیامبر تو را فرامیخواند.
من حیادار و شرمسار، پیش رفتم و در کنار پیامبر نشستم. پیامبر، مهر آمیز فرمود:
- علی جان! میخواهی فاطمه را به تو بسپارم؟
گفتم:
- بله، سر و جان به فدایت.
فرمود:
- با همهی میل و اشتیاقم علی جان! هم امشب یک میهمانی مختصر بگیر و همسرت را ببر.
سعد، گوسفندی هدیه کرد، تنی چند از صحابی ذرت آوردند، من هم با ده درهمی که پیامبر به من داده بود روغن و خرما و کشک خریدم و سفرهای گسترده شد.
پیامبر فرمود:
- برو و هر که را که میخواهی دعوت کن، بگو خانه کوچک است، بگو که ده نفر- ده نفر بیایند غذا بخورند و جایشان را به دیگران بدهند.
من به مسجد رفتم و هر که را که دیدم، دعوت کردم، بزودی خبر به دیگران رسید و جمعیت از گوشه و کنار مدینه راهی ضیافت شد.
پیامبر در کنار ظرف غذا نشسته بود و با دستهای مبارکش برای میهمانان غذا میکشید، صدها نفر آمدند و خوردند و رفتند و غذا به برکت دستهای پیامبر، هیچ کم نیامد.
بعد برای من و تو غذایی کشید و کنار نهاد.
وقتی میهمانان، همه رفتند، تو را و مرا فراخواند، دستهایمان را اول بر سینهاش نهاد و بعد در دستهای هم. میان چشمهای هر دومان را بوسه داد و به من فرمود:
- علی جان! همسرت خوب همسری است.
به تو فرمود:
- فاطمه جان! شوهرت، خوب شوهری است.
- دخترم مبادا نگران باشی ازفقر شوهرت. فقر برای من و اهل بیت من مایهی افتخار است.
- دخترم من تو را به بهترین مرد روی زمین شوهر دادهام، همسرت بزرگ دنیا و آخرت است.
- دخترم مباد که از شویت نافرمانی کنی، شوهرت، مسلمانترین، عالمترین و حلیمترین خلق روی زمین است.
- دخترم ذخایر دنیا و آخرت را بر پدرت عرضه کردند، بیآنکه هیچ از مقامش در نزد خداوند بکاهند، اما من نپذیرفتم و تن به مال و ثروت ندادم.
- دخترم! قدر علی را بدان
مرا به خلوت برد و فرمود:
- علی جان! با فاطمهام مهربان باش. با او نیکی کن. به او محبت کن که او پارهی تن من است و من به ملالت او ملول میشوم و به شادیاش مسرور.
شما دو تن را به خدا میسپارم و او را بر شما خلیفه میگردانم.
ما را تنها گذاشت، در را بست و از پشت در نیز ما را دعا فرمود:
- خداوند شما و نسل شما را پاکیزه گرداند، من دوستم با دوستان شما و دشمنم با دشمنان شما. و به خدایتان میسپارم.
👌من که در زندگی از تو جز مهر و لطف و وفا ندیدم خدا کند که دل تو نیز از من ناخشنود نباشد.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 این فیلم را با دقت ببینید تا متوجه شوید دولت چه 💰بودجه خطرناکی را برای سال ۹۹ تدوین کرده است.
#درست_انتخاب_کنیم📦
#مجلس_جوان_انقلابی🇮🇷
#افزایش_بصیرت👁
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
🎬 این فیلم را با دقت ببینید تا متوجه شوید دولت چه 💰بودجه خطرناکی را برای سال ۹۹ تدوین کرده است. #در
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️معیار انتخاب نماینده صالح از منظر رهبر انقلاب
#انتخابات_مجلس📦
#امام_خامنه_ای❤️
#درست_انتخاب_کنیم🇮🇷
@shohaadaae_80
🔻 #دهه_هشتادی به گوشی؟ 🔺
این طرف خط چشم ما و امید ما به توئه!
به گوشی؟
چند سالِ قبل فهمیده ها در میدان بودند و حالا تو در وسط میدان رزمی، رزمنده!
و قرار است تو و رفقای دهه هشتادیت آینده کشور را بسازید!
و بعد ها در تاریخ ایران از شما مجاهدانِ حقیقی به عنوان یک الگو یاد کنند.
مگر چه فرقیست بین تو و فهمیده ها؟
حرف من نیست، آقایمان فرمودند که "آن جوان ها مثل شما ها بودند."
آن زمان اسلحهشان از جنس ژ_۳ و کلاشینکف بود و گلولهشان فلزی.
اما در این رزم و جهاد بزرگ تو با هر گامی که برای ارتقای علمی و عملی و اخلاقی خود بر داری، گویا گلولهای به سمت دشمن شلیک میکنی!
هر صبح که از خواب بلند میشوی، لباس مدرسه را با بسم الله و به نیت لباس رزم به تن کن، که تو به دنبالِ مهم ترین کار خود و عبادت به مدرسه میروی، رزمنده!
صفای دلت را ببر به شب های شلمچه در سال های جنگ،
همت محکم و کار تلاشت را ببر به چزابه و آدم های آن روز هایش.
در لحظه به لحظه ات یک رزمنده باش، با تمامِ حال و هوای آن روز ها ...
زندگیت بشود برای مهدیِ فاطمه (عج).
در این "فرصت طلایی" که در آن هستی، وجودت را جوری کن که وقتی امام زمان (عج) به تو مینگرند تمام وجودشان بشود نشاط.
به خودت گوشزد کن "امام زمان (عج) چه سربازی میخواهند؟"
فرماندهمان، حضرت آقا، میخواهند که "به عنوان یک نوجوان شاداب، فعال، کاری، مثبت حضور خودت را در جامعه موثر قرار دهی."
در کنار خوب درس خواندنت، فعالیت های انقلابیت را فراموش نکن. حواست باشد بعضی ها از کسانی که در جنگ و انقلاب موثر بودند، درست هم سن و سال تو بودند.
وجودت را لبریز از آمادگی کن و خودت و
همسن و سالانت را بساز و بساز و بساز
شما میراث داران چمران ها، صیاد ها و بابایی هایید،
من میشوم رسولِ حاج همت که گفت:
"از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است، بپا خیزید و اسلام خود را دریابید."
و برای روز موعود، آمادهترین باش!
چه فرقی میکند که در دوکوهه باشد یا در خیابان های تهران یا حتی در روستایی دور،
دهه شصت باشد یا نود، دلت که صاف شد، شهیدانه که زندگی کردی، تو را انتخاب خواهند کرد!
شک نکن که شرط شهادت، شهیدانه زیستن است.
راستی رزمنده!
در شب بیداری هایِ عبادتگونه درس خواندنت،
که مرا یادِ بیداری شب های عملیات،
شاید هم زمزمه های عارفانه رزمندگان در دل شب در دوکوهه میاندازد،
ما را هم از دعای خیر بی بهره نساز!
#جهاد_علمی
#جهادگران_علم
#راه_روشن
#نخواهیم_گذاشت_عَلَم_عِلم_بر_زمین_بماند
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
🔻 #دهه_هشتادی به گوشی؟ 🔺 این طرف خط چشم ما و امید ما به توئه! به گوشی؟ چند سالِ قبل فهمیده ها در می
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه3⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته من چگونه میتوانم فراق چون تو مهربانی را تحمل کنم؟ بیش از یکماه از
#جلسه4⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
من که در زندگی از تو جز مهر و لطف و وفا ندیدم خدا کند که دل تو نیز از من ناخشنود نباشد.
تو را از آنجا که مادر پدر بودی، پیامبر میخواست که نزدیک خویش ببیند میخواست که خانهای در نزدیکی او داشته باشیم تا هر روز چشمش به دیدار تو روشن شود و چشم من به زیارت او
حارثه بن نعمان چند خانه در مدینه داشت، همه را در طبق اخلاص نهاد و نزدیکترینش را پیامبر برای ما برگزید و او را دعا فرمود.
و ما به خانهای در جوار پیامبر فرود آمدیم.
سنت نبوی کارها را میان و من و تو تقسیم کرد و مرز این تقسیم را درب خانه قرار داد.
کارهای داخل خانه بر دوش تو قرار گرفت و کارهای بیرون بر عهدهی من.
اما آنهمه کار، وجود نازکت را میآزرد.
رفت و روی خانه، شستشوی لباس، پختن نان و غذا، آسیا کردن گندم و... وقتی در کنار روزههای پی در پی و عبادتهای شبانه تو قرار میگرفت، توانت را میربود و خستهات میکرد.
وقتی چشمم به تاول دستهای تو افتاد، دلم آتش گرفت، گفتم:
- بیا به نزد پیامبر برویم و از او خدمتکاری تقاضا کنیم.
رفتیم، اما دست پیامبر از ما تنگتر بود، ولی انگار «نه» گفتن به تقاضا در قاموس پیامبر نبود، به تو تسبیحی آموخت که پس از ان کارها سهل مینمود و گرهها گشاده:
«پس از هر نماز سیو چهار بار اللهاکبر بگویید و خدا را به بزرگی یاد کنید، سیو سه بار الحمدالله بگویید و سپاس او را بگذارید و سیو سه مرتبه خدا را تنزیه کنید و سبحانالله بگویید.»
👌و پس از آن، این گونه تسبیح به نام تو شهرت یافت که تو بانی این فیض و مجرای آن به سوی خلایق شدی.
واللَّه که خانهی تو، خانه سکینه و آرامش بود و من هر گاه به خانه درمیآمدم، یک نگاه تو، تمامی غمها و غصهها را از دلم میزدود.
کولهبار جهادها به دست تو بسته میشد، جراحت سنگین جنگها به دست تو التیام مییافت و حتی خون شمشیرهای من و پیامبر با دستهای مبارک تو شستشو میگشت.
و من کلام پیامبر را در زندگی با تو، بیشتر و بهتر از هر کس دیگر دریافتم که فرمود:
👌«جهاد زن، خوب همسرداری است.»
چه کسی میتواند نقش تو را در استحکام گامهای من و قوت بازوهای من و صلابت شمشیرهای من انکار کند
تو اگر نبودی من با چه کسی میتوانستم زندگی کنم؟
جز دل آسمانی تو کدام آشیان دلی میتوانست روح مرا در خویش جای دهد؟
و جز من چه کسی میتواند قدر و منزلت تو را بشناسد که نه سال تمام با تو زندگی کردهام و جز صفات الهی و خلق و خوی محمدی هیچ از تو ندیدهام؟⁉️
👌روح تو آنقدر بزرگ بود که در ازدواج، شفاعت پیروانت را به کابین طلبیدی و خداوند بر این مهر صحه گذاشت.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه4⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته من که در زندگی از تو جز مهر و لطف و وفا ندیدم خدا کند که دل تو نیز ا
#جلسه5⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
کلام تو وحی محض بود و رفتار تو عین سنت.
تو خود، ملاک و ضابطه بودی. تو با هیچ معیاری سنجیده نمیشدی. تو خود محکم بودی، شاهین سنجش بودی.
عفت، از تو نشات میگرفت، حیا، وام دار تو بود، تقوی آن بود که تو داشتی، روزه آن بود که تو میگرفتی، نماز آن بود که تو میخواندی، عمل صالح آن بود که تو میکردی.
چشم نجابت به تو بود و نگاه پاکدامنی، خیره به رفتار تو. زنانگی پای درس تو مینشست و خانمی از تو سرمشق میگرفت.
یادم نمیرود آن روز را که رسول خدا در مسجد و در میان اصحاب، از ما سئوال کرد:
- برترین چیز برای زن چیست؟⁉️
و ما همه ماندیم. حتی من که متصل به منزل وحی بودم ماندم، آمدم از تو سئوال کردم و پاسخ ترا پیش پیامبر بردم.
- بهترین چیز برای زن آن است که نه مردی او را ببیند و نه او مردی را.
پیامبر با فراست دریافت که این کشف، کشف من نیست، کشف فاطمی است.
گفت:
- این پاسخ از آن کیست؟
گفتم:
- دخترتان فاطمه.
با تبسمی ملیح فرمود:
- حقا که پارهی تن من است.
فاطمه جان! آنچه از دست من رفته است، پارهی تن رسولالله است. حضور تو مرهمی بود بر جراحت فقدان رسول.
اما... اکنون من اینهمه تنهایی را به کجا ببرم؟
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80
🚨گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است
💠 #رهبر_انقلاب :بعضیها در فضای فتنه، این جملهی «کن فی الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب» را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتی #فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود...گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستی روشنگری کنند؛ همه بایستی #بصیرت داشته باشند.۱۳۸۸/۰۷/۰۲
📚نهجالبلاغه| کلمات قصار
#امام_خامنه_ای🇮🇷
#افزایش_بصیرت👁
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
🚨گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است 💠 #رهبر_انقلاب :بعضیها در فضای فتنه،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا