💠 شرح کوتاهی از #حماسه_پاوه
روز ۱۱ ماه رمضان سال ۱۳۵۸؛ ضد انقلاب برنامه حمله به پاوه را طرح ریزی کرد و گروهای ضد انقلاب؛ هم قسم شدند که با تصرف شهر پاوه به انقلاب نوپای ما لطمه بزنند. روز چهارشنبه ۲۱ ماه رمضان مصادف با ۲۴ مرداد سال ۱۳۵۸ و در سالروز شهادت امام علی(ع) حمله آغاز شد.
نیرویی بین دو تا هشت هزار نفر ضد انقلاب به مردم بی دفاع پاوه حمله کرد. ابتدا جاده های ارتباطی را بستند و بعد؛ مخابرات پاوه را از کار انداختند و سپس سراغ منبع آب آشامیدنی شهر پاوه رفتند و تلمبه خانه را از کار انداختند. آب آشامیدنی شهر قطع شد.
روز پنجشنبه ۲۲ ماه رمضان سال ۱۳۵۸ ارتفاعات مشرف به شهر پاوه را گرفتند و وارد شهر پاوه شدند و شهر را تصرف نمودند.
در ساعات اولیه روز ۲۵ مرداد مصادف با ۲۲ ماه رمضان؛ #شهید_محمد_نوژه با هواپیمای اف 4 برای مرعوب نمودن و شکستن دیوار صوتی بر فراز شهر پاوه رسید.
روز ۲۲ ماه رمضان #شهید_چمران به همراه #شهید_فلاحی با هلیکوپتر در زیر آتشباری دشمن وارد شهر پاوه شد.
فقط مرکز ژاندارمری و سپاه محل مقاومت مدافعین شهر پاوه بود.
روز جمعه ۲۳ ماه رمضان و ۲۶ مرداد ۱۳۵۸ که مصادف با اولین #روز_قدس بود؛ هلکوپتری به پاوه رسید که قدری مهمات و آذوقه آورد و شهید فلاحی برای هماهنگی و پشتیبانی از مدافعان پاوه به کرمانشاه رفت.
ساعت ۴ بعد از ظهر هلیکوپتری آمد که آذوقه و مهمات برساند و مجروح به عقب تخلیه کند که با آتش ضد انقلاب در مسر برگشت با تعدادی مجروح به کوه برخورد کرد و سرنگون شد.
روز جمعه ۲۳ ماه رمضان ضد انقلاب به بیمارستان پاوه رسید و مجروحان و پاسداران را سربرید و تیرباران نمود.
خبر جنایت ضد انقلاب و محاصره پاوه به #امام رسید و روز شنبه ۲۴ ماه رمضان مصادف با ۲۷ مرداد؛ امام پیام داد که نیروهای مسلح برای مقابله با ضد انقلاب اقدام عاجل بنمایند و اگر ظرف ۲۴ ساعت ضد انقلاب سرکوب نشود اقدام انقلابی می نماید که بعد از این پیام ورق برگشت و #شهر_مظلوم پاوه آزاد شد.
این روایت مظلومی حماسه سازان شهید پاوه بود که ۱۴ قهرمان این حماسه در گلزار شهدای تهران در خاک آرمیده اند.
#حزب_کومله
#دفــاع_مقدس
#قهرمـــانان_وطن
#مقـــاومت_مردمی
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🟢 #جنگال؛ رمز جنگ
2⃣ قسمت دوم
قبل از این که خدمت حضرت امام برسیم ابتدا آقا محسن را دیدیم. آقا محسن این بحث را داشت که حالا که هماهنگ شده و شما میخواهید خدمت حضرت امام بروید به ایشان صریح و روشن بگویید "واقعیت چیست! و چه اتفاقی افتاده!" چون حضرت امام هنوز نمیپذیرد که #بنی_صدر کمک نمیکند. خلاصه من هم با دو عصایی که دستم بود با دوستان به جماران رفتم. با هم هماهنگ کرده بودیم که مثلاً شهید جهانآرا چه بگوید! و آقای رشیدی و آقای جوادی چه بگویند! قرار بود هرکدام از ما ۵ دقیقه حرف بزنیم و وضعیت آبادان و شرایط واقعی منطقه را به حضرت امام(ره) گزارش بدهیم. من هم با عصا رفتم اما وقتی وارد اتاق ملاقات شدم حضرت امام فرمودند: "یک صندلی برای ایشان بیاورید." ولی من زمین نشستم. بعد هم جلسه شروع شد و ما شرایط را خدمت امام توضیح دادیم. فکر میکنم بیشتر از نیم ساعت طول نکشید. حضرت امام هیچ چیزی نگفت؛ فقط فرمودند: "شما برید و فردا دوباره بیایید." هیچ چیز دیگری نفرمودند. دوستان بلند شدند و یکییکی حضرت امام را بوسیدند و من هم رفتم و دست حضرت امام را بوسیدم و جلسه تمام شد. وقتی از اتاق ملاقات با امام بیرون آمدیم چند لحظه بعد #سید_احمد_آقا آمد و پرسید "شما به حضرت امام چه گفتید که حضرت امام دستور دادند؛ جلسه شورای عالی دفاع باید فردا تشکیل شود؟"
آن شب هم همه بچههایی که از آبادان آمده بودند به منزل ما آمدند و فردا صبح دوباره به جماران رفتیم. ما در دفتر امام نشسته بودیم که گفتند: "دیروزیها بیایند داخل." دوباره رفتیم خدمت امام و مجدداً حرفهای دیروز را در همان نیم ساعت توضیح دادیم. وقتی هم که ما وارد شدیم حضرت امام نشسته بودند؛ بنیصدر هم کنار حضرت امام روی کاناپه نشسته بود؛ حضرت آیتالله خامنهای هم تشریف داشتند؛ #آقای_هاشمی_رفسنجانی؛ #شهید_رجایی؛ #شهید_فلاحی و #مرحوم_ظهیر_نژاد هم بودند؛ یعنی اعضای شورای عالی دفاع همه بودند. جلسه ساکت بود تا ما وارد شدیم و نشستیم و دوباره حرفهای دیروزمان را زدیم. تا حرفهای ما تمام شد؛ حضرت امام جلوی ما از اعضای شورای عالی دفاع توضیحی نخواستند؛ وقتی صحبتهای ما تمام شد؛ امام دوباره فرمودند "شما بروید." ما از جلسه خارج شدیم و در دفتر ایشان منتظر نشستیم. مدتی طول کشید که گفتند "جلسه تمام شد." جلسه که تمام شد ما به دنبال این بودیم که بپرسیم "بالاخره چه کار کنیم؟ آیا به آبادان برویم؟" اما تا به درب کوچک بیت حضرت امام(ره) رسیدیم؛ دیدیم بنیصدر و بقیه رفتهاند و فقط آقای هاشمی در چهارچوب درب داشت بیرون میآمد. به آقای هاشمی گفتیم "چه شد؟" آقای هاشمی گفت "خوب شد که شما آمدید و مطالب را گفتید. حالا شما بروید." گفتیم "کجا برویم؟ بالاخره حضرت امام یک پیامی بدهد که ما به مردم چه بگوییم؟ به ما بفرمایند که مردم تخلیه کنند یا نکنند. ما الآن به مردم چه بگوییم؟ بگوییم نظر حضرت امام چه هست؟" گفت: "نه؛ این که نمیشود. حضرت امام که اینطور پیام نمیدهد. کار شما خوب بوده و اثر کرده و آقایان قول دادهاند که اجازه ندهند حصر آبادان کامل شود و کمک کنند که این اتفاق رخ ندهد."
اما ما دست برنداشتیم و مصمم بودیم پیام مردم آبادان و خرمشهر به گوش مسئولان برسانیم. شهید جهانآرا خیلی اصرار کرد که ما نمیتوانیم همینطور برویم و شما باید یک جوابی به ما بدهید؛ آقای هاشمی گفت: "پس امشب به محل شورای عالی دفاع بیایید تا آنجا یک جوابی به شما بدهیم. " این را که گفت ما تقریباً قانع شدیم و منتظر شدیم تا عصر که به مقر شورای عالی دفاع که آن زمان در سید خندان بود؛ رفتیم. وقتی به آنجا رفتیم؛ ابتدا راهمان نمیدادند و میگفتند "شما برای چه آمدید؟" تا این که باز اصرار کردیم تا به دژبانی تلفن کردند و گفتند "آبادانی ها بیایند داخل." در اتاق انتظار نشستیم؛ گفتند: "#آقای_میر_سلیم رئیس شهربانی وقت؛ پیش آقای بنیصدر است و قرار بود که بلافاصله جلسهی شورای عالی دفاع بعد از آن؛ جلسه دو نفره آنها تشکیل شود." به ما گفتند: "وقتی جلسه تشکیل شد شما هم بیایید توی جلسه." ما که رفتیم تا مستقر شدیم دیدیم اعضای شورای عالی دفاع یعنی مقام معظم رهبری؛ آقای هاشمی و فلاحی و مرحوم ظهیرنژاد و اگر اشتباه نکنم #آقای_آذین که فرمانده هوانیروز بود و #آقای_غرضی آمدند. فردای آن روز کیهان یک عکسی از شورای عالی دفاع چاپ کرد که ما هم نشسته بودیم و آن عکس هنوز هم هست. در آن جلسه که مستقر شدیم؛ آقای بنیصدر که یک لباس نظامی هم پوشیده بود با یک تکبّری گفت: "شما امروز در خدمت حضرت امام ۱۶ مورد دروغ گفتید." ما تعجب کردیم و همه از کوره در رفتند. گفتیم "ما دروغ گفتیم؟" گفت "بله." با این برخورد آقای بنیصدر دعوا را شروع شد.
ادامه👇👇