eitaa logo
شهدای آرادان
255 دنبال‌کننده
966 عکس
614 ویدیو
5 فایل
ارتباط با مدیر @Bsaboori
مشاهده در ایتا
دانلود
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رجزخوانی قابل تحسین حسین طاهری در حضور رهبر انقلاب. همین الان/واقعا" دیدنی است. دیروز پدرها همه رفتند به میدان امروز پسرها همه در خط شهیدان 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 🤲 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @shohadayeAradan1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز خود را با یاد مهدی فاطمه(س) آغاز کنیم 💎دعا برای سلامتی یادگار نبوت و ولایت صاحب الزمان (عج)💎 ✨"بسم الله الرحمن الرحیم"✨ 💗"اَللّـهُمَّ" كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَة وَفي كُلِّّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا برحمتک یا "ارحم الراحمین"💗 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💎"اللهم" صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💎 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 🤲 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @shohadayeAradan1402 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
🔰 | دفاع از جمهوری اسلامی 🔸رهبر معظم انقلاب: در دفاع مقدّس از انقلاب اسلامی، از جمهوری اسلامی که محصول دفاع انقلاب اسلامی بود، و از تمامیّت ارضی کشور دفاع می‌شد؛ ۱۴۰۲/۶/۲۹ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 🤲 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @shohadayeAradan1402 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
📆 🔆 امروز ۱ مهر ماه ۱۴۰۲ مصادف است با ۷ ربیع الاول 📿شنبه: یا رَبَّ الْعالَمین: ای پروردگار جهانیان ✅ذکر روز شنبه به اسم رسول خدا (ص) است و خواندنش موجب بی‌نیازی می‌شود. 🌷 سالروز ولادت شهید یوسف نوروزی 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌹 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 🤲 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @shohadayeAradan1402 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
🕊درسالروز ولادت شهید این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... شهید ولادت یکم مهرماه ۱۳۴۷ شهادت ۲۹ مردادماه ۱۳۶۶ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 🤲 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @shohadayeAradan1402 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
گفتگو با خانواده شهید یوسف نوروزی از شهدای دوران دفاع مقدس👇👇👇 حس مادرانه‌ام می‌گفت یوسفم دیگر برنمی‌گردد!🖤💔🖤💔
دست‌پرورده رزق حلال مادری مهربان و پدری کشاورز بود. رزقی که بی‌شک در تربیت و عاقبت به‌خیری‌اش تأثیر داشت. کمی بعد که قد کشید، شد نان‌آور خانه و خیلی زود این مادر بود که دردانه‌اش را از زیر آب و آیینه و قرآن رد می‌کرد تا درس رزمندگی را در مکتب جبهه و جنگ تلمذ کند. مادر در آخرین وداع دلش را دخیل نگاهی کرد که می‌دانست بازگشتی برایش نیست. کمی بعد شهید یوسف نوروزی در ۲۹ مرداد ۶۶ در عملیات نصر ۷ مزد مجاهدت‌های خالصانه‌اش را با شهادت گرفت و آسمانی شد. متن پیش رو ماحصل همکلامی ما با مادر شهید یوسف نوروزی است. خواندنش خالی از لطف نیست. روستای قالیباف پسرم یوسف متولد اول مهر ۴۷ روستای قالیباف از توابع آرادان است. بچه‌ها در خانواده‌ای مذهبی و متدین رشد کردند. من پنج پسر و سه دختر داشتم که همسرم از طریق کشاورزی و دامداری خانواده پرجمعیت‌مان را اداره می‌کرد. وقتی یوسف هفت ساله شد، به دلیل نداشتن مدرسه در روستا و طولانی بودن مسیر شهر به همراه برادرش به قائمشهر رفت. او در این شهر به دبستان رفت و تا پنجم ابتدایی را در مدرسه مهدیه مشغول تحصیل شد، اما به دلیل فقر مالی ادامه تحصیل نداد و برای تأمین مخارج زندگی به شغل بنایی رو آورد. 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 🤲 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @shohadayeAradan1402 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
وقتی از آب و گل درآمد، به همراه چند نفر دیگر از بچه‌های محلّه‌اش که در قائمشهر بودند، اتاق جداگانه‌ای اجاره کردند تا سربار برادرش نباشد. وقتی با هم قائمشهر بودند، یک روز یوسف به برادرش گفته بود داداش! امروز برویم تفریح. برادرش گفته بود باشد، فکر خوبی است. تنوع هم می‌شود. چند نفر دیگر هم با آن‌ها بودند. رفته بودند جنگل؛ جایی که رودخانه داشت. برادرش تعریف می‌کرد وقتی به آنجا رسیدیم، دیدیم آب رودخانه زیاد است. شلوار‌ها را بالا زدیم و از آب رد شدیم. یوسف از روی سنگ سر خورد و افتاد داخل آب. لباسش خیس شده بود. با دیدن سر و وضع یوسف، سر به سرش گذاشتیم و خندیدیم. بعد از آن به کلبه‌ای که وسط جنگل بود رفتیم و آتش روشن کردیم تا لباس یوسف خشک شود. خنده‌های آن روز یوسف از ذهنم خارج نمی‌شود. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @shohadayeAradan1402 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
آخرین وداع 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 تا قبل از رفتن به خدمت در قائمشهر بود. وقتی به سن خدمت رسید، به گرمسار رفت و از طریق جهاد با عضویت سرباز به منطقه سردشت اعزام شد. سرش خم بود و داشت بند پوتینش را می‌بست. بوسیدمش و ساک را به دستش دادم و قرآن در دست، پشت سرش راه افتادم. سه بار از زیر قرآن ردّش کردم. بار آخر که از زیر قرآن رد شد، دوباره برگشت و پشت سرش را نگاه کرد؛ با همان نگاه ملتمسانه گفت مادر! مرا ببخش و حلالم کن. برای دلداری‌اش لبخند زدم و گفتم مادر به قربانت! این چه حرفی است؟ ساک را از این دست به آن دست گرفت و گفت جنگ است. معلوم نیست که چه پیش می‌آید. گفتم به خدا سپردمت! خودش کمکت می‌کند، اما یک حس غریبی در درونم فریاد می‌زد: «یوسفت دیگر برنمی‌گردد.»
_یوسف_نوروزی ⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬ قبل از اینکه خبر شهادتش را برایم بیاورند خواب عجیبی دیدم؛ در خواب دیدم که جلو ایوان امامزاده عبدالله روستای قالیباف ایستاده‌ام. مردی با محاسن مشکی و قامت بلند گفت این را از من بگیر! از ترس زبانم بند آمده بود، با ترس گفتم: «ش... شما؟» به امامزاده اشاره کرد و گفت: «صاحب این...» گفتم آقا! این چی هست؟ جواب داد برای شماست. با ترس یک قدم پیش گذاشتم. دستم را به طرفش دراز کردم. روسری و چادر بود که از او گرفتم. آن‌ها را پوشیدم و چادر و روسری خودم را روی چوب‌رختی که در ایوان امامزاده بود آویزان کردم. بعد از چند لحظه باز هم او ظاهر شد و به یک نقطه اشاره کرد و گفت اینجا جایگاه همیشگی توست. وقتی از خواب بیدار شدم، از وحشت خیس عرق بودم. دلم هزار راه رفت. دو روز بعد خوابم تعبیر شد. آن جایگاهی که در خواب به من نشان داده بودند، قبر یوسف شد. یوسف پس از دو ماه خدمت در جبهه، سرانجام در ۲۹ مرداد ۱۳۶۶ در عملیات نصر ۷، با اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر پاک و مطهرش را در گلزار شهدای امامزاده عبدالله به خاک سپردیم. 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 🤲 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @shohadayeAradan1402 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐