4.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیرزن ایرانی اینگونه است.
مثل بی بی مریم
مثل خانم امامی
روسفیدمون کردی خواهر.
خدا حفظت کند برای فرزندانت مامان خانم.
#سحر_امامی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
شکوه زن شیعهای
#سیده_الهام_موسوی
نه، هر شکوهی پایان ندارد؛
شکوهی هست که ریشه در آتش دارد، در صبر، در ایستادگی...
شکوهِ حضرت زینب (سلاماللهعلیها)،
همان نوریست که در دل دختران شیعه میتپد؛
دخترانی از تبار حیا و مقاومت،
گاه در صف اول جهاد تبیین،
گاه در هیاهوی میدانهای فرهنگی،
گاه در سکوت سنگر خانه،
گاه در هیجان راهپیماییها و فریادهای انقلابی
و مجری صدا سیمایی باشد...
هرجا که پرچم ولایت افراشته باشد،
او هست؛
با چادرش، با نگاهش، با قلمش، با ایستادگیاش.
نامش شاید فاطمه باشد یا زهرا یا نرگس،
اما در دلش زینب ایستاده است...
#خانم_امامی
#جهاد_روایت
#جهاد_نوشتن
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
«جبههی من»
✍ #سیده_الهام_موسوی
جبهه من، همین کلمات است.
پرواز در میان آتش و خون، در هیاهوی دود و فریاد... آسان است؛ اگر اهل عمل باشی.
میخواهی پرواز کنی؟ پس بسمالله.
آرزو که کاری ندارد. نوشتن خواستهها هم ساده است.
اما رسیدن؟
رسیدن، همت میخواهد.
صبر، ایمان، ایستادن.
حالا که قلم در دستم است،
نباید بنویسم برای بازی با واژهها.
نباید بنویسم برای دلخوشی اهل ظاهر.
باید بنویسم، چون اگر پرواز میخواهم،
اول باید برخیزم.
اینجا جبههی من است.
نه با خاکریز و نه با سیمخاردار،
بلکه با سطرهایی از حقیقت.
سنگرم، همین کاغذ است.
اسلحهام، همین قلم است.
گلولههایم، همین کلماتاند؛
کلماتی که باید در صف حق بایستند،
نه در خدمت ناحق.
باید حق بنویسم.
چون امروز جهاد فقط در میدانهای خاکی نیست.
گاه جهاد همین است:
صفآرایی واژهها در دل تاریکی،
دفاع از روشنی در میان مه.
شهید آوینی پرسید: «چه میجویی؟»
و من نجوایش را نه با گوش،
که با جان شنیدم.
جواب ندادم.
فقط قلم را برداشتم،
و ایستادم در صف کلمات؛
آنجا که واژه، سنگر است
و سکوت، فریاد ایمان.
خط مقدم همینجاست.
در ذهنها، در معنا.
و من باید بنویسم.
آنطور که واژهها گلوله شوند
در برابر هجوم کلام ناحق.
#نثر
#جهاد_روایت
#جهاد_تبیین
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
«أنا علی العهد»
✍ #سیده_الهام_موسوی
عبارت «علیالعهد» را از سال گذشته زیاد شنیدیم؛ بارها تکرار کردیم. اما برخی تکرارها بیدلیل نیستند؛ ساده و سطحی نیستند. پشت این کلمات، پیامی نهفته است، هدفی، نشانهای.
همانگونه که «سلام فرمانده» برای مدتی ورد زبانها شد و در دلها ریشه دواند، حالا نوبت «أنا علی العهد» است؛ جملهای که از لبنان برخاست و این روزها در ایران هم طنینانداز شده. آیا این، آغازیست بر یک حرکت تازه؟ یا پایانیست بر یک انتظار طولانی؟
اکنون که در برههی آخرالزمان ایستادهایم، چقدر با نایب امام زمانت بر سر عهدی؟ چقدر برای ظهور آماده شدهای؟ و چقدر در برابر خواستههای نفست، تسلیم امر ولایت بودهای؟
مدتیست با شهید حزبالله، ابراهیم عقیل، آشنا شدهام. کلامش را که میخوانم یا میشنوم، حس میکنم از جنس زمین نیست؛ حرفهایش بوی آسمان میدهند...
و امروز، وقتی به شهدای دانشمند و سردارانمان مینگرم، میبینم اگرچه از خاک بودند، اما نگاهشان، دغدغهشان، جهادشان همه از جنس آسمان بود.
این، ویژگی مشترک همهی شهداست؛ آنان که به وعدهی «عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون» رسیدند، غریبه نمیمانند؛ آشنا میشوند؛ نه فقط برای خانوادهشان، بلکه برای دلهایی که شاید هیچگاه دیدار زمینی نداشتهاند.
آنان بیعهد نبودند؛ در مسیر حق ایستادند، با نفس خود جهاد کردند، با دشمن جنگیدند؛ با سلاح، با قلم، با علم، و از همه مهمتر، با مکتبی که صدای حق بود.
اکنون که وقت تنگ است و نشانهها یکییکی از نزدیکی ظهور میگویند، سؤال اینجاست: تو کجای این مسیر ایستادهای؟ اهل تکرار شعارها بودهای؟ یا مردِ میدان عمل هم بودهای؟
#شهادت
#علی_العهدِ
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
@ShugheParvaz
شوق پرواز🕊🇮🇷
نیست، اما نفس روضه هنوز بوی حضورش رو میده. #محرم @ShugheParvaz
«خادمالحسین»
✍ #سیده_الهام_موسوی
سالها، صدایش آرامشی غریب در دل من مینشاند؛ صدایی که انگار از عمق روضهها میآمد و هنوز هم در سکوت شبهای محرم در گوشم میپیچد. اما امسال… نبودنش، نه فقط در خانهاش، که در دلم، بیش از همیشه احساس میشود.
جای خالیاش را در تکتک لحظههای این روزها میبینم؛ وقتی صدای روضه بلند میشود، وقتی چای را در همان استکانهای باریک میریزم، وقتی چشمم بیاختیار به دنبال کسی میگردد که دیگر نیست…
پارسال همین روزها، به خانهاش رفتم. تنها نشسته بود، روبهروی استکانی چای، زیر لب روضهای میخواند؛ آرام و شمرده، با لحنی پر از سوز و مهربانی. کنارش نشستم. چند بیت خواند که روحم را تسخیر کرد. وقتی تمام شد، لبخندی زد و گفت: «محرم که میرسد… باید هر لحظهاش، ذکر مصیبت باشد.» انگار رسالتی بر دوشش بود که تا آخرین نفس زمین نگذاشت.
عشق به امام حسین، در تار و پود وجودش تنیده بود؛ عشقی که در رگهای من هم جاریست، ارثی از نسلی که با روضه قد کشیدهاند. او بذر محبت اهل بیت را بیصدا، در دلها میپاشید…
محرم امسال کنار ما نیست… اما هست؛ در روضهها، در اشکها، در عشق به حسین، در سینهای که هنوز با یادش میلرزد. در نسلی که خادمی را از او آموخت؛ نه با شعار، بلکه با زیستن راهش، مثل شمعی که خاموش شد… اما تا دم آخر، روشنی داد.
و همین کافیست… برای ماندن.
#پدربزرگم
#محرم
#خادم_الحسین
#جهاد_روایت
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
«خاکریز بیصدا»
✍ #سیده_الهام_موسوی
ما آن روزها نبودیم، اما این سالها هستیم...
شاید ما در آن هشت سال دفاع مقدس حضور نداشتیم،
اما در سالهای اخیر، در دل جنگهای بیصدا و بیامان بودهایم:
در خاکریز فتنهها،
در میدانهای جنگ نرم،
در معرکهی کلمات و هجمهی رسانهها،
در تریبونهای پرهیاهوی صفحات مجازی.
ما، شاهدان خاموش این نبردهای نوظهوریم.
اینجا زخم ما، ایمان ماست؛ تقوای ماست.
زخم، گاهی لغزش است؛ پلهپله سقوط...
و شهادت اینجاست، یعنی زخمی نشدن.
همانجا که حاج حسین گفت:
«برای ورود به خاکریز جنگ نرم، با وضو وارد شوید.»
آن وضو، یعنی سپر ما، یعنی پاکی نیت، یعنی حصار دل.
و ما... بارها در همین فضای مجازی،
سقوط بسیاری را به چشم دیدیم؛
آنان که بیسپر ایمان، وارد میدان شدند.
و حالا باید بدانیم و باور کنیم:
جنگ تمام نشد... فقط شکلش عوض شد.
و آنچنان که شهید آوینی گفت:
«جنگ ما یک گنج بود... هنوز هم هست، اگر چشمها ببیند.»
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
«دورهمی های پر برکت»
✍ #سیده_الهام_موسوی
چند شب بهیادماندنی بود... بعد از روضه، در خانه پدربزرگ دور هم مینشستیم. کتاب احکام را باز میکردیم، سؤالات شرعی میپرسیدیم و پاسخ میشنیدیم. یا بهقولی، مباحثه میکردیم. این همان معنای واقعی جلسات حسینی بود؛ فقط اشک نبود، فهم و معرفت هم بود.
آن سالها حالوهوای دیگری داشت. شبهای تابستان با حفظ قرآن، یادگیری احکام و گفتوگوهای دینی میگذشت. اما حالا، چرا آن جلسات ادامه نیافت؟ شاید بهخاطر آمدن اینترنت، گوشیها و حواسپرتیهای این روزها...
با این حال، آن سالها بیثمر نبود. برکاتش هنوز در دل و ذهن ما زنده است. انتقال معارف دینی به نسل جوان، صمیمیت خانوادگی، تقویت روح پرسشگری، آرامش درونی و آشنایی با سبک زندگی اهلبیت، تنها بخشی از ثمرات آن دورهمیهای ساده بود.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
«تَزاوَروا و تَذاكَّروا أمرَنا؛ فإنَّ حديثَنا يُحيِي القُلوبَ»
با هم دیدار کنید و درباره معارف ما گفتوگو نمایید؛ چرا که سخنان ما دلها را زنده میکند.
(بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۵۲)
شهید مطهری میگوید:
«اگر دین از خانواده شروع شود، در دل فرزند ریشه میدواند، نه فقط در ذهن او.»
و هنوز هم میشود دوباره ساخت. میشود یک شب در هفته را برای نشستن دور هم انتخاب کرد. صفحهای قرآن خواند، حدیثی ساده مرور کرد، گوشیها را برای چند دقیقه خاموش کرد و در فضایی بیتکلف و صمیمی حرف دل زد و از دین آموخت.
ای کاش دوباره بشود...
همان جلسات ساده، صمیمی و پربرکت را زنده کرد.
#جهاد_روایت
#جهاد_تبیین
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
«انسانیت»
✍ #سیده_الهام_موسوی
نمیدانم از کجا شروع کنم و چگونه بنویسم...
چند روزیست میل به غذا کم شده، خجالتزدهام.
در برههای از زمانهای زندگی میکنیم که همه چیز در حال امتحان است:
شرافت، غیرت، مسلمانی... و انسانیت.
گفتم "انسانیت"... چند میلیارد مسلمان در جهان هستیم، اما فقط نظارهگر اوضاع غزه ماندهایم.
هیچ کاری نکردهایم. تنها به ابراز همدردی و همبستگی بسنده کردهایم.
اکنون که غزه در گرسنگیِ مرگبار گرفتار شده، باز همان احساسات تکراری را مرور میکنیم.
میترسم از روزی که خشم خدا، دامن همهی بشریت را بگیرد؛
از این سکوت سنگینِ مسلمانان میترسم.
نمیدانم چه بگویم یا چه بنویسم.
اما از خود میپرسم:
«انسانیت را چگونه فهمیدیم؟»
که شبهایمان با خیالی آسوده روز میشود،
در حالی که شاهد رنج بیوقفهی مردم مظلوم غزهایم...
"وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ..."
شما را چه شده که در راه خدا و برای نجات مردان و زنان و کودکانی که ستمدیدهاند، نمیجنگید؟
آنان که میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ستمگرند بیرون ببر، و از سوی خود برای ما سرپرستی بگمار، و از جانب خود یاوری برای ما قرار ده.»آیه ۷۵ سوره نساء
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#غزه
#جهاد_روایت
#جهاد_تبیین
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
«صلحی برای بیداری، قیامی برای عزت»
✍🏻 #سیده_الهام_موسوی
وقتی نام امام حسن مجتبی (ع) به میان میآید، بسیاری تنها به «صلح» او میاندیشند؛ اما صلح او فراتر از یک توافق سیاسی ساده بود. امام حسن (ع) در زمانهای که شمشیر و خون حرف اول را میزد، هنر بزرگتری را به نمایش گذاشت: «صلح به مثابه مقاومت».
این صلح نه صرفاً برای آرامش موقت، بلکه راهبردی عمیق برای حفظ دین، جان مسلمانان، و بقای اصالت اهلبیت بود. امام حسن (ع) نشان داد که مقاومت، تنها در میدان نبرد معنا ندارد؛ گاهی باید سکوت کرد تا حقیقت، در گذر زمان با قدرت بیشتری بدرخشد.
او با صلح خویش، بنایی مستحکم ساخت که قیام امام حسین (ع) بر آن استوار شد. خون کربلا بر پایهی خرد صلح حسن بن علی (ع) جاری شد؛ این یعنی هر حرکت بزرگ، نیازمند بستری محکم و زمانبندی هوشمندانه است.
شاید در نگاه نخست، امام حسن (ع) صلحطلب به نظر آید؛ اما در حقیقت، حکیمترین استراتژیست تاریخ اسلام است. او شعلههای جنگ را خاموش نگاه داشت، نه از ترس، بلکه برای اینکه آتش روشنگری و آگاهی در دلها شعلهور شود.
امروز، در دنیایی که صبر و تدبیر جای خود را به هیجان و شتاب داده، امام حسن (ع) به ما میآموزد که صلح، اگر در زمان درست و با نیت درست باشد، قدرتمندترین شکل ایستادگی است؛ ایستادگیای که نه با خشونت، بلکه با حفظ ارزشها، وحدت و امید معنا مییابد.
اما صلح و قیام، هر دو وابسته به زمان و شرایطاند. امام حسن (ع) در دورانی زندگی میکرد که جامعه اسلامی، خسته، فرسوده و بیانگیزه از جنگهای داخلی بود. در آن زمان، صلح او بهترین و تنها راه برای حفظ اصل اسلام و جلوگیری از فروپاشی جامعه بود.
اما امروز، در عصر سلطه استکبار جهانی، در روزگاری که رژیم صهیونیستی، آمریکا و قدرتهای جهانی، ستم را به شکل سازمانیافته بر ملتها تحمیل میکنند، دیگر صلح خاموش و سکوت، در حکم خیانت به ارزشهاست. امروز وقت آن است که همچون امام حسین (ع) بایستیم و فریاد برآوریم: «هیهات منّا الذلّة»؛ ما اهل سازش با ظلم نیستیم.
صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین (ع) دو چهره از یک حقیقتاند: مقاومت در برابر انحراف، در زمان مناسب با روش مناسب. امروز، مسئولیت ما روشن است: ادامهی راه ایستادگی، هوشیاری در برابر فریب، و حفظ عزت اسلام و انسانیت در برابر ستم مدرن.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#امام_حسن ع
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
«اربعین؛ چلهی وفاداری»
#سیده_الهام_موسوی
اربعین یعنی چهل؛ چلهای که برای حضرت زینب (سلاماللهعلیها) پر از درد، داغ، غربت و اسارت بود. اما او علیوار ایستاد، سخن گفت، افشاگری کرد، روشنگری کرد و حقیقت کربلا را به گوش تاریخ رساند.
حضرت زینب، در این چهل روز، هارون بود برای موسی زمانش و زهرا شد برای علیِ زمانش. او نه تنها با امام حسین (ع) بود، بلکه بعد از عاشورا، عصای راه امام سجاد (ع) شد. در این چهل روز، زینب فقط یک پیامرسان نبود؛ او یار و یاور امام زمانش بود.
اما حالا، حکایت من و تو چیست؟ در این چهل روز بیقراری، یا در راه رفتن به کربلاییم یا در حسرت جاماندگی. اما سؤال اصلی اینجاست: از این چلهی وفاداری چه آموختیم؟ برای امامِ زمانِ عج خود چه کردهایم؟
این اشتیاق رفتن، زیباست؛ نشانهای از پاکی دل توست. اما اشتباه نکن! اگر رفتی و برگشتی و در تو هیچ تغییری حاصل نشد، چه؟ اگر همانی ماندی که بودی، اربعینت بیثمر است!
اربعین، یعنی تولد دوبارهی روح، ایمان، اقتدار و پایبندی به عهد. یعنی بگویی: «یا صاحبالزمان عج، من هستم! بر من هم حساب باز کن.»
این روزها، روزهای غربال است. به هوش باش! هدف، فقط رسیدن فیزیکی به کربلا نیست. در این مسیر، خیمههایی هم هست که نام خادم دارند، اما در راه حق نیستند! پس خادم بودن کافی نیست، باید در مسیر حق بود.
و مسیر حق چیست؟ راهی که به امام زمانت ختم شود... راهی که قدمی در مسیر ظهور باشد، نه فقط پیادهروی جسم، بلکه پیادهروی روح، دل، و وفاداری.
اربعین را دریاب! نه فقط برای رفتن، بلکه برای بازگشت به خویشتن. اربعین یعنی چلهی یاری، برای امام حاضر، برای جبههی حق، برای ایستادن.
#اربعین
#جهاد_روایت
#جهاد_تبیین
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
« امتحان واقعی، همینجاست…»
✍ #سیده_الهام_موسوی
وقتی برق قطع شد و گرمای سنگین بر من چیره شد، نفس کشیدنم هم دشوار شد. همان لحظه یاد کسانی افتادم که روزها و ماههاست در چنین وضعیتی زندگی میکنند؛ نه یک ساعت و دو ساعت، بلکه شب و روز.
آنان نه برق دارند، نه آب کافی، نه غذای درست و حسابی. با این حال، لبهایشان به ذکر خدا باز است و دلشان هنوز روشن.
اما ما چه؟!
ما میدانیم بعد از یک ساعت و نیم برق برمیگردد، امیدی در دل داریم، و باز هم بیتاب میشویم. همینجا بود که از ناتوانی خودم خجالت کشیدم.
امتحان واقعی همینجاست؛ جایی که پای ادعاهایمان به میان میآید.
چقدر پای حرفمان هستیم؟ چقدر طاقت داریم؟
هنوز مثل مردم غزه با جان، عزیزان و سرزمینمان امتحان نشدیم، اما باید از خود بپرسیم: تحمل ما تا کجاست؟
«وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ ٱلْخَوفْ وَٱلْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ ٱلْأَمْوَٰلِ وَٱلأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِ ۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ»
(و قطعاً شما را به چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش اموال و جانها و میوهها میآزماییم؛ و بشارت ده به شکیبایان.)
سوره بقره، آیه 155
خدایا…
در این غربال آخرالزمان به ما رحم کن.
ما را با امتحانی نیازمون که از مسیرت دور شویم.
یا أرحم الراحمین
پیامبر اکرم ﷺ فرمودند:
«أشدُّ الناس بلاءً الأنبياءُ ثمّ الأمثلُ فالأمثلُ»
(سختترین بلاها برای پیامبران است، سپس برای کسانی که در ایمان برترند، و بعد به ترتیب برای دیگران.)
بحارالأنوار، ج 67، ص 237
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#غزه
#امتحان_الهی
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
«یک اقدام کوچک مهدوی»
✍ #سیده_الهام_موسوی
چند روز پیش، مغازهای نزدیک مسجد را دیدم که بسته مانده بود. از دختران کوچک مسجد شنیدم صاحب مغازه گفته بود: «اگر دوباره بیایید خرید کنید، یک چیپس یا پفک مجانی میدهم.» همان لحظه ایدهای در ذهنم جرقه زد: چرا روی کاغذی ننویسم «اللهم بارک لمولانا الإمام صاحب الزمان (عج)» و به او پیشنهاد ندهم آن را روی شیشه مغازه بچسباند؟ شاید همین ذکر ساده، روزیاش را برکت دهد. لحظهای ترسیدم، اما دلم گفت کار برای امام زمان (عج) ارزشش همین است؛ حتی اگر با بیمهری یا طعنه همراه باشد.
کار فرهنگی مهدوی فقط دعا و انتظار نیست. هر اقدام کوچک، حتی سادهترین رفتارهای روزمره، میتواند یاد امام زمان (عج) را زنده نگه دارد. وقتی نیت خیر برای دیگران میکنیم، حتی یک لبخند یا یک برگه کوچک با ذکر مهدوی، قلبها را روشن میکند، دلها را با نور امید پر میسازد و موجی از معرفت و آرامش در زندگی روزمره مردم جاری میشود. شاید کسی متوجه نشود، اما اثر آن در دل جامعه باقی میماند و بذر امید در دلها کاشته میشود.
گاهی فکر میکنیم کارهای بزرگ لازم است تا تأثیرگذار باشد، اما واقعیت این است که کوچکترین اقدامها هم میتوانند مسیر زندگی یک نفر را تغییر دهند. یک جمله خوب، یک نگاه مهربان، یک یادآوری از امام زمان (عج) میتواند دل کسی را روشن کند و او را به سوی خیر هدایت کند. همین است جوهره کار فرهنگی مهدوی: تبدیل هر لحظه و هر اقدام روزمره به وسیلهای برای زنده نگه داشتن یاد امام زمان و گسترش فرهنگ انتظار و معرفت او در جامعه.
هر کار کوچک برای امام زمان (عج) ارزشمند است. حتی اگر کسی متوجه نشود، اثر آن باقی میماند. بیایید زندگی روزمرهمان را با مهربانی، نیت خیر و یاد امام زمان عج نورانی کنیم و با این اقدامات ساده، دلهای بیشتری را به نور امید و معرفت مهدوی روشن سازیم.
#جهاد_روایت
#جهاد_تبیین
#مهدویت
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz