eitaa logo
خاطرات همسران
48.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
3 فایل
سوتی هاتون رو اینجا ارسال کنید👇 @FFF_MMM نرخ تبلیغات کانال(فقط تبلیغات ) 🤩🙊👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2756182185C5e3c10daec
مشاهده در ایتا
دانلود
پیش سقا که دو چشمش تیر خورد آبروی اشک ما را هم بخر خواهشاً با مادرت زهرا بگو این رفیق نیمه راهم را بخر 🤲
شیعیان بی هنر.mp3
7.45M
🏴 ۳ 💥 شیعیان بی هنر آمد خدمت امام صادق علیه‌السلام، گفت: من فقیر و تنگدستم، چاره‌ای بیندیشید! امام فرمودند ....
🍃از رسول اکرم نقل شده که خداوند متعال فرموده است 🔸من نماز کسی را قبول میکنم که... 1⃣ در مقابل عظمت من خاضع باشد 2⃣ به مخلوقاتم تعظیم نکند 3⃣ روزش را با یاد من به پایان برساند 4⃣ در قلبش همیشه ترس از من باشد 5⃣ به خاطر من خود را از شهوات باز دارد
یه بار رفت موبایل فروشی گفتم آقا ببخشید این تبلت مشکیتون چه رنگیه😁😁 بنده خدا به رو خودش نیاورد ولی شاگردش کفه مݟازه پهن شده بود میخواستم بگم چه قیمتیه یه بار یه بنده خدا رفته بود خرید لبای گفته بود ببخشید اون لباس سرمه ای چه رنگیه فرشنده گفته سرمه ای حتما توقع داشتی زرشکی باشه😂 یه روز یه بنده خدای رفته آریشگاه میخواست موهاشو رنگ کنه گفته بود رنگ طلایی میخوام آریشگره گفته بود رنگ طلایی نزن پرت چیر میشه 😂😂 منظورش این بوده چهرت پیر نشون داده میشه 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
با سلام الان یه آهنگ شروع کرد پلی شدن یادم افتاد😁 این اهنگه )میدونم روزای خوبی تو راهه.حرفامو نگفته از تو چشام میخونی(رو تو دوران مدرسه دوستام تو گوشیشون هی پلی میکردم منم دهنم براش آب مینداخت😢😂 بعد یکماه به زورمامانمو راضی کردم ک گوشیشو بده از شیرت اینو برام بریزن تو گوشیش😄 بعد اینو انداختن گوشیم منم مثل دیوونه ها هی تو مینی بوس(سرویس مدرسه)اینو باز کرده بودم.همه بهم میخندیدن منم ک تو حس رفته بودم عین اسکولا😭😂😂😂 همه میگفتن این تازه فهمیده این اهنگ هست و خز شده😂😂😂 تازشم میگفتم ب شما ربطی نداره دوست دارم اینو😁😁😁😁😂😂😂😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
یا یه خاطره افتادم(پسرم) روز مادر بود منم کم سن بودم یه دسته گل برده بودم برای مادر بزرکم زنگ زدم با ذوقو شوق دادم بهش داشت با تلفن حرف میزد بوسش کردم گفتم روز مادر مبارکت باشه گفت روز تو هم مبارک😂😂 از اون موقع به بعد اون ادم قبل از این فاجعه نشدم😂😂💔 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
وای من یبار بعد از اربعین رفتم یه جا. یکی از فامیلای مامانم ام اونجا بود و رفته بود کربلا. منم اصلااااا یادم نبود که بهش زیارت قبولی بگم. همینطوری سلام و احوال پرسی کردیم بعدش یهو ساکت شد و زل زد تو چشمام منم همینجوری نگاش میکردم عین بز. ☺️ بعد برگشت بهم گف زیارتم قبول باشه. منم شووووت🤦‍♀🤦‍♀ گفتم ممنون ایشالا قسمت خودتون. و پیش خودم فک میکردم مگ من کجا رفتم؟! خلاصه که جمع رفت رو هوا😂
به بارم داشتم از پله ها بالا میومدم یهو پام لیز خورد و دوتا پاهام رو هوا و دستام رو زمین بود😂😅 سریع بلند شدم برگشتم دیدم تمام اون کسایی که پشت سرم بودن دارن نگام میکنن و مث خر میخندن😂😂😂 دوستام که ریسه رفته بودن🤣🤣 هرکیم که خوراکی دستش بود و تو دهنش رفته بود رو هوا 😐😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
این سوتی من مربوط به همین دیروزه من توی حیاط دفترم جلوی در دستشویی افتاد زنگ کلاس که خورد رفتم توی کلاسم و به دفترم الکل زدم ولی دستمال نداشتم رفتم طبغه بالا که از دخترخالم دستمال بگیرم و منتظر بودم که دیدم معلما دارن میان مدرسه ما هم اینجوری بود که اگه بعد معلم بری سر کلاس راهت نمیدن منم بدو بدو اومدم پایین و رفتم تو کلاس یهو دیدم معلم مطالعاتمون عوض شده ولی اهمیت ندادم دیدم جایی که میشینم توسط افراد غریبه پر شده😐 یه نگاه کرده دیدم همه غریبه و دیدم همه دارن به من نگاه میکنن😂😂😂 فهمیدم اشتباهی اومدم کلاس ۸۰۳ به جای ۸۰۲ که اروم رفتم تو کلاس خودم و دور از چشم معلم بر جام نشستم😅😅😅 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
فکر کنم دوران ابتدایی بودم یک همسایه پیرزن داشتیم خیلی همه فن حریف بود مرغ و خروس ،بوقلمون در خانه نگه می داشت یکروز به من گفت : بوقلمون ها 🦃 مریض شدند برو داروخانه داروی ضد اسهال بخر منم رفتم، هر داروخانه ای می رفتم می گفتم داروی ضد اسهال بدید می گفتند برای چه سنی ،می گفتم برای بوقلمون 🦃 منو می انداخت بیرون😂😂😂بعداز رفتن به چند داروخانه دیگه یاد گرفتم بگم برای بچه می خواهم و بالاخره گرفتم 😂😂😂🤣 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
نزدیک به جشن سن تکلیفم گیر دادم که دیگه باید یاد بگیرم دقیقا نماز خوندن چجوریه و یادم بدین این حرفا مامانم نشست کنارم منم گوشه پذیرایی نماز میخوندم و اون بلند واسم آیه هارو میخوند که منم یاد بگیرم وسطای نماز بابام به مامانم گفت خانم میخوام برم بیرون چیزی نمیخوای؟ همین که مامانم خواست چیزی بگه از رو سجده بلند شدم گفتم واسه منم لواشک بخر نمیدونستن بخندن یا بگن نمازت باطل شد😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
راحـــــلھ🌾: اقا ما یه تربار فروشی سر کوچمون داریم اسم صاحب تربار فروشی عیسی هست😃 یه روز مامانم گفت برو ازش دو کیلو سیب زمینی اگه داره بگیر بیار🚶‍♀️ اقا ماهم چادر سر کردیم رفتیم ترباری میخواستم بپرسم سیب زمینی کیلو چنده😨چشتون روز بد نبینه: گفتم عیسی کیلو چنده😂😂💔 حالا قیافه من😰😳 قیافه صاحب ترباری🤣 بنده خدا زمینو گاز میزد .من بدبخت دیگه از دومتری اونجا هم رد نمیشم از خجالت 😂😂😉 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran