▫️ ﷽
صحبت گنجشک با امام علیه السلام
🔴راوی: سلیمان (یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام )
حضرت رضا علیه السلام در بیرون شهر، باغی داشتند.
گاه گاهی برای استراحت به باغ می رفتند.
یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم. نزدیک ظهر، گنجشک کوچکی هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار امام نشست.
نوک گنجشک، باز و بسته می شد و صداهایی گنگ و نامفهوم از گنجشک به گوش می رسید. انگار با جیک جیک خود، چیزی می گفت.
امام علیه السلام حرکتی کردند و رو به من فرمودند:
« سلیمان! ... این گنجشک در زیر سقف ایوان لانه دارد. یک مار سمی به جوجه هایش حمله کرده است. زودباش به آن ها کمک کن!...
با شنیدن حرف امام در حالی که تعجب کرده بودم بلند شدم و چوب بلندی را برداشتم. آن قدر با عجله به طرف ایوان دویدم که پایم به پله های لب ایوان برخوردکرد و چیزی نمانده بود که پرت شوم...
با تعجب پرسیدم: «شما چطور فهمیدید که آن گنجشک چه می گوید؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم... آیا این کافی نیست؟!»
منبع: مجله، هنر دینی، شماره۶
⭕️داردبه خدا ظهورتان دیرمی شود..
کجایی؟!
نمیشودکهبیایی..!
میشود، همینروزهابیایی!!!؟
دلمانخوناستاینروزا
بیا، انتقامپهلوشکستهمادررابگیر
ایمنتقم زهرا💔!
#فاطمیه
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژگی های حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها -
حجت الاسلام #رفیعی
🖤°•
مـادری در بـسـتر بـیماری و اربـاب ما
روز و شب گــریـه برای حال مادر میکند
#اگرمیتوانیبمانیبمان
#فاطمیه
پیش سقا که دو چشمش تیر خورد
آبروی اشک ما را هم بخر
خواهشاً با مادرت زهرا بگو
این رفیق نیمه راهم را بخر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
شیعیان بی هنر.mp3
7.45M
🏴 #تلنگری_فاطمیه ۳
💥 شیعیان بی هنر
آمد خدمت امام صادق علیهالسلام،
گفت: من فقیر و تنگدستم، چارهای بیندیشید!
امام فرمودند ....
#آیت_الله_دستغیب
#استاد_شجاعی
#حدیث_قدسی
🍃از رسول اکرم نقل شده که خداوند متعال فرموده است
🔸من نماز کسی را قبول میکنم که...
1⃣ در مقابل عظمت من خاضع باشد
2⃣ به مخلوقاتم تعظیم نکند
3⃣ روزش را با یاد من به پایان برساند
4⃣ در قلبش همیشه ترس از من باشد
5⃣ به خاطر من خود را از شهوات باز دارد
یه بار رفت موبایل فروشی گفتم آقا ببخشید این تبلت مشکیتون چه رنگیه😁😁 بنده خدا به رو خودش نیاورد ولی شاگردش کفه مݟازه پهن شده بود میخواستم بگم چه قیمتیه
یه بار یه بنده خدا رفته بود خرید لبای گفته بود ببخشید اون لباس سرمه ای چه رنگیه فرشنده گفته سرمه ای حتما توقع داشتی زرشکی باشه😂
یه روز یه بنده خدای رفته آریشگاه میخواست موهاشو رنگ کنه گفته بود رنگ طلایی میخوام آریشگره گفته بود رنگ طلایی نزن پرت چیر میشه 😂😂 منظورش این بوده چهرت پیر نشون داده میشه
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
با سلام
الان یه آهنگ شروع کرد پلی شدن یادم افتاد😁
این اهنگه )میدونم روزای خوبی تو راهه.حرفامو نگفته از تو چشام میخونی(رو تو دوران مدرسه دوستام تو گوشیشون هی پلی میکردم منم دهنم براش آب مینداخت😢😂
بعد یکماه به زورمامانمو راضی کردم ک گوشیشو بده از شیرت اینو برام بریزن تو گوشیش😄
بعد اینو انداختن گوشیم منم مثل دیوونه ها هی تو مینی بوس(سرویس مدرسه)اینو باز کرده بودم.همه بهم میخندیدن منم ک تو حس رفته بودم عین اسکولا😭😂😂😂
همه میگفتن این تازه فهمیده این اهنگ هست و خز شده😂😂😂
تازشم میگفتم ب شما ربطی نداره دوست دارم اینو😁😁😁😁😂😂😂😂
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
یا یه خاطره افتادم(پسرم)
روز مادر بود منم کم سن بودم یه دسته گل برده بودم برای مادر بزرکم زنگ زدم با ذوقو شوق دادم بهش داشت با تلفن حرف میزد بوسش کردم گفتم روز مادر مبارکت باشه گفت روز تو هم مبارک😂😂
از اون موقع به بعد اون ادم قبل از این فاجعه نشدم😂😂💔
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
وای من یبار بعد از اربعین رفتم یه جا.
یکی از فامیلای مامانم ام اونجا بود و رفته بود کربلا.
منم اصلااااا یادم نبود که بهش زیارت قبولی بگم.
همینطوری سلام و احوال پرسی کردیم بعدش یهو ساکت شد و زل زد تو چشمام منم همینجوری نگاش میکردم عین بز. ☺️
بعد برگشت بهم گف زیارتم قبول باشه.
منم شووووت🤦♀🤦♀
گفتم ممنون ایشالا قسمت خودتون.
و پیش خودم فک میکردم مگ من کجا رفتم؟!
خلاصه که جمع رفت رو هوا😂
به بارم داشتم از پله ها بالا میومدم یهو پام لیز خورد و دوتا پاهام رو هوا و دستام رو زمین بود😂😅
سریع بلند شدم برگشتم دیدم تمام اون کسایی که پشت سرم بودن دارن نگام میکنن و مث خر میخندن😂😂😂
دوستام که ریسه رفته بودن🤣🤣
هرکیم که خوراکی دستش بود و تو دهنش رفته بود رو هوا 😐😂
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran