eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
314 عکس
159 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام بار بلا به شانه کشیدم به کودکی از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه دنبال عمه هام دویدم به کودکی آن شب که در مقابل من عمه را زدند فریاد الفرار شنیدم به کودکی عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی آن شب که درخرابه سر آمد میان مان چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی با کعب نی لباس همه پاره پاره شد بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی در مجلس شراب که شخصیتم شکست من آستین صبر جویدم به کودکی شاعر/ قاسم نعمتی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
350.4K
🎵سبک عزاداری علیه السلام 🔺سنتی/ نوحه آتشم زد زهر كينه قتلگاهم شد مدينه 🔸اشهدم با لب خشک و عطشان مى شود ياحسين ياحسين جان 🔹بين قلب بى قرارم - داغ شام و كوفه دارم (2) وای از این غم و مصیبت (4) قلب خسته غرق آه است نوحه خوان قتلگاه است 🔸دیده ام زار و محنت کشیده بین مقتل شه سر بریده 🔹ديده ام به چشم دريا - تک سوار نيزه ها را (2) وای از این غم و مصیبت (4) سنگ از بام سب و دشنام ديده ام در غربت شام 🔸بر تنم بوده رخت اسارت دشمنم كرده بر ما اهانت 🔹زار و غرق التهابم - مضطر از بزم شرابم (2) وای از این غم و مصیبت (4) با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
461.3K
🎵سبک عزاداری علیه السلام 🔺سنتی/ نوحه ای سلام خدا به قبر ويران تو چشم صاحب زمان هميشه گريان تو 🔸آرزومند حريم توئيم سائل دست كريم توئيم (2) يا امام باقر (3) واويلا (2) زهر کينه همه جسم تو سوزانده است روضه قتلگاه به خاطرت مانده است 🔸زائر کوچک رأس الحسين مرد همراه دل زينبين (2) يا امام باقر (3) واويلا (2) شاهد عینی غربت کربلايی بانی روضه خوانی های در منايی 🔸شده اين درس تو به عالمين هستی ما به فدای حسين (2) يا امام باقر (3) واويلا (2) با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
1.01M
🎵سبک عزاداری علیه السلام 🔺هیئتی/ زمزمه، زمینه، شور یه عمره که گریونی، با آه سینه سوزت گریه برا عاشورا، شده کار هر روزت جاریه سیل اشکات، به روی صحن گونت مجلس روضه خونی، میگیری توی خونت 🔸بار غم رو دلت سنگینه غصه هات از غم دیرینه قلبمون تو عزات غمگینه 🔹هر چی ما میگیم - تو با دو چشمت دیدی پا به پای نی - سینه زدی باریدی 🌀نمیره از یادت کوفه ی بی مرام و سفر به شهر شام و سنگای روی بام و با درد و آه و ناله، روز و شبت سر میشه تا شیرخواره میبینی، دو چشم تو تر میشه با یه دلِ پر حسرت، روضه میگیری هر سال زینب و موجی از خون، یادت نرفته گودال 🔸مثل بغضِ پر از فریادی وقتی که از نفس افتادی با غم کربلا جون دادی 🔹داری میسوزی - برای مشکِ سقا گریه میکنی - به یادِ اشک سقا 🌀نمیره از یادت آتیش خیمه ها رو ناله ی بی صدا رو روضه ی کربلا رو هنوز جلو چشماته، شلوغی توو بازار خاطره های اون روز، روحتو میده آزار هنوز سر رو نیزه، داره میشه کابوست نامحرما رو دیدی، دور و برِ ناموست 🔸بی کسیِ تو رو تا دیدن به حال و روز تو خندیدن دور تو کف زدن، رقصیدن 🔹دیدی غارت - گوشواره و خلخال و دیدی سوختن - دامنای اطفال و 🌀نمیره از یادت غروب تلخ غارت خرابه و اسارت بی حرمتی، جسارت با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
669.3K
🎵سبک عزاداری علیه السلام 🔺هیئتی/ زمینه، شور توی قاب چشمای ترم گریه ست برا مادرم ناله ست با اهل حرم من راوی کربلام با اشک چشم و قلم 🔸شده پر از شراره، نفسای آخرينم هنوز به یاد جسم، بی کفن رو زمينم 🔹دیدم با چشام، خیمه های بی دفاع رو دیدم با چشام، آتیش زدن معجرا رو دیدم با چشام، که میزدن بچه هارو وای - ای دل ای دل (2) یادمه روزای اضطراب سوزوند دلم رو رباب وقتی با قلب کباب خیمه به خیمه می گشت دنبال یک قطره آب 🔸لبای خشک ماهی، با خون گلوش که تر شد همه دیدن برای، بابای غریب سپر شد 🔹دیدم با چشام، روزای قحطی آب و دیدم با چشام، حالت بغض رباب و دیدم با چشام، تلظی و خون و خواب و !!! وای - ای دل ای دل (2) خاطرات تلخ من مدام بغض ميون صدام روضه م شده یک کلام بیچاره کرده منو داغ اسارت به شام 🔸جلو چشای مردم، پیش چشای علمدار ما رو کشيدن از قصد، روی خاک کوچه بازار 🔹دیدم با چشام، خطبه ی زینب تُو شامو دیدم با چشام، چشای خون بابامو دیدم با چشام، مردن هم بازيامو وای - ای دل ای دل (2) با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
806.6K
🎵سبک عزاداری علیه السلام 🔺هیئتی/ زمزمه، سنگین مولا مولا، ای آبروی دین، خورشید پنجمین ای آسمونی پا نکش، اینقدر روی زمین 🔸ای جان من، چی شد که پاره جگری یاس بودی تو، حالا شدی نیلوفری لب تشنه ای، تُو این دمای آخری 🔹حکایت غربت توست - روضه ی ده سال منا گریز روضه های تو - میره به سمت کربلا آه و واویلا (4) مولا مولا، همراه کاروان، همراه با زنان سر بریده حسین، دیدی تو بر سنان 🔸سوختی هر دم، با اشک و آه قافله مردی توی، بازار و بین هلهله رو دستاته، هنوزم جای سلسله 🔹دیدی میون خیمه ها - تشنگی و قحطی آب گرفته خواب و از چشات - صدای لای لای رباب آه و واویلا (4) کم کم آروم، ذکر و دمش میاد، فصل غمش میاد آی نوکرا آماده شیم، محرمش میاد 🔸دلهای ما، این روزا پر تاب و تابه جون عشاق، از انتظار روی لبه ذکر لبها، امون از قلب زینبه 🔹خدا نیاره روزی که - داغ برادر ببینه نبینه روی نیزه ای - سر برادر می شینه سالار زینب (4) با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🕌 روز دعا کردن و درخواست از خدای بخشنده و مهربان و روز اميد خوشبختی برای همه 🔺امام سجاد عليه السلام در روز عرفه صدای نیازمندی را شنید که گدایی می‌کرد. به او فرمود: «وای بر تو! آیا در چنین روزی از غیر خدا درخواست می‌کنى، درحالی ‌که در این روز برای بچه‌هایی که در شکم مادران هستند، امید سعادت و خوشبختی می‌رود». 📚 جعفریات | ج114 | ص415 با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺روز عرفه هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا کریم شهر، گدا را کشیده تا اینجا ز بسکه دست گرفتى، همین بزرگى تو گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا همینکه گفت گنهکار، یا کریم العفو دل شکسته خدا را، کشیده تا اینجا شمیم پیرهن یوسف آید از عرفات صداى روضه شما را کشیده تا اینجا یقین کنیم که تا دسته ها به راه افتاد نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا حسین گفتن ما مسلمیه ی هر سال نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا صداى پاى محرم به گوش مى آید حسین قافله ها را کشیده تا اینجا بُنَىَّ گفتن یک مادرى شب جمعه چقدر اهل بُکا را کشیده تا اینجا سخن ز موى پریشان زینب کبرى امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت: کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا ز روى بام کسى ناله زد حسین، ببخش که نامه هام شما را کشیده تا اینجا عزیز من نگرانم، دلم چه بى تاب است دگر زمانه ی آوارگى ارباب است شاعر/ قاسم نعمتی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺روز عرفه به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی که شدی ساحل امن من و کشتی نجاتم باز از فرط عطش خشک شده کام من، آری تشنه‌ام، تشنۀ لب‌های عطشناک فراتم باید احرام ببندم به طواف حرم تو من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری مات و مبهوت نمایان شدن جلوۀ ذاتم با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم باز گریان تماشای قتیل العبراتم شاعر/ سید علیرضا شفیعی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺روز عرفه چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت باید که از چشمان او با هر زبان گفت باید به قول عرشیان، چشمان او را آیینه‌های روشن هفت‌آسمان گفت چشم غزل روشن شد آن وقتی که با اشک از گفته‌های چشم او با دیگران گفت آمد به میدان باسلاح چشم‌هایش با اشک‌هایش گریه گریه ناگهان گفت: ای لطف بسیار تو برمن بی‌کرانه تنها دلیل ندبه‌های عاشقانه عشق تو در این سینه کاری ژرف دارد مولای من این عبد با تو حرف دارد ای که سراپا حرفم و تو گوش هستی شوق مرا زیباترین آغوش هستی آرامش آغوش تو مانند دریاست «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست» فانوس اشکی دارم و فانوس آهی می‌جویمت با اشک و آهم یا الهی از مادرم آموختم پروانه باشم از کودکی عبد در این خانه باشم از مادر من مهربان‌تر کیست جز تو؟ از مادر من مهربان‌تر نیست جز تو تو صاحب تورات و انجیل و زبوری روشن‌ترین تصویر از آیات نوری «یا صاحبی فی وحدتی»، پشت و پناهم! «یا عُدَّتی فی شِدَّتی»، بی‌تکیه‌گاهم از خود نکردی لحظه‌ای هم ناامیدم تنها مرا مگذار ای تنها امیدم! هرگز مگیر از چشم‌هایم خنده‌ات را در آتش خشمت مسوزان بنده‌ات را رحمی به اشک و التماسم کن الهی از آتش دوزخ خلاصم کن الهی با هر فرازی تشنه‌تر می‌شد گلویش بغضی امانش را برید و بی‌امان گفت شاید رباب و نجمه در خیمه شنیدند آنجا که از مهر خدا با کودکان گفت «رَبِّ بِما ألبَستنی»، یعقوب چشمش با اشک از پیراهن آرام جان گفت او گفت از دندان و لب‌هایش در آن روز تفسیر آن را شرحه شرحه خیزران گفت «أشکُو إلیکَ غُربتی وَ بُعدَ داری» این جمله را سمت مزاری بی‌نشان گفت اشک از دو چشمش چون دو مشک باز می‌ریخت اشکی که با عباس از آب روان گفت بعد از دعا خورشید از آن سرزمین رفت عید آمد و ماه بنی‌هاشم اذان گفت شاعر/ رضا خورشیدی ‌فرد با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺روز عرفه «یا صاحبی فی وحدتی» یاور ندارم با تو ولی باکی از این لشکر ندارم از ابتدای راه گفتم «حَسبِیَ الله» نقشی به جز این، روی انگشتر ندارم من آسمانم را به تو تقدیم کردم دور و برم یک ماه، یک اختر ندارم دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است درد من از این نیست که یاور ندارم «یا رادَّ یوسف عَلَی یعقوب» بنگر دیگر علی اکبر، علی اکبر ندارم «یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت غیر از همین لاله، گلی دیگر ندارم دارم سَر و سِرّی در این هنگامه با تو می‌آید آن ساعت که دیگر سر ندارم با عضو عضو پیکرم می‌گویم اینک ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم هر زخم با تو حرف‌هایی تازه دارد ذکری، مناجاتی از این بهتر ندارم این شمرها احساسشان را سربریدند این‌ها مسلمان‌اند؟ نه باور ندارم... شاعر/ عباس همتی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺روز عرفه بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین خنجر نامردمی خوردن ز اهل کوفه را خوب می‌داند که میراث از پدر دارد حسین وای من! مابین رود دجله و رود فرات لب ز شن‌های بیابان خشک‌تر دارد حسین اهل‌بیتش را ببین همراه خود آورده است چون‌که از پایان کار خود خبر دارد حسین تا بگوید شرط دینداری فقط آزادگی‌ست روی دستش غنچه‌ای بی‌بال و پر دارد حسین بانگ بر زد پیکری بی‌دست «اَدرک یا اَخا!» ناگهان دیدند دستی بر کمر دارد حسین کوه صبر است او که هم داغ برادر دیده است هم تک و تنهاست، هم داغ پسر دارد حسین بر فراز نی نگاهش را به صحرا دوخته‌ست آه اگر از اهل‌بیتش چشم بردارد حسین کاروانی نیزه و شمشیر و خنجر پیش رو کاروانی اشک و ماتم پشت سر دارد حسین... تا که حج ناتمام خویش را کامل کند ترک سر کرده‌ست، احرامی دگر دارد حسین... شاعر/ سعید بیابانکی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |