677.9K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_جواد علیه السلام
🔺هیئتی/ سنگین
من که ندونستم آقا، قدر زیارت تو رو
نشه یه روزی که بیاد، به من بگی دیگه برو
🔸ببین شکسته اومدم، به گل نشسته اومدم
خسته خسته اومدم (2)
جوادی و ابن الجواد، خیلی کارا ازت میاد
دوست دارم خیلی زیاد (2)
غریب آقام، غریب آقام (3)
میون حجره ای غریب ، بدون یار وبی حبیب
ذکرلب خونیه تو ، امن یجیب امن یجیب
🔸زهر جفای همسرت ، آتیش زده بر جیگرت
هیچکی نبود دور وبرت (2)
تشنه تشنه دل کباب ، چرا ندادن به تو آب
تنت به زیر آفتاب (2)
غریب آقام، غریب آقام (3)
یواش یواش داره میاد،ماه عزا غم حسین
آی نوکرا آماده شیم، برا محرم حسین
🔸ماهی که دل رنگ خداس، به غم وغصه مبتلاس
روضه خونش خود خداس (2)
برای اونکه باوفاس، غریب دشت کربلاس
سرداره اما سرجداس (2)
غریب آقام، غریب آقام (3)
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#ازدواج_امیرالمؤمنین_حضرت_زهرا علیهما السلام
روز ازل که شیعه پاکارتان شدیم
سلمان شدیم و میثم تمارتان شدیم
ما از اضافه گلتان خلق گشته ایم
این بوده علتش که گرفتارتان شدیم
والله نوکری شما افتخار ماست
شادیم ما که خادم و دربانتان شدیم
وقتی به سمت و سوی شما بال می زنیم
حس می کنیم جعفر طیارتان شدیم
تا پای جان به پای شما ایستاده ایم
از بس که کشته مرده رفتارتان شدیم
«سوگند می خوریم که ما با شما خوشیم
ما با نبی و فاطمه و مرتضی خوشیم»
وقتش رسیده است که حالا ملائکه
زینت کنند بام جنان را ملائکه
در صور خود فرشته مامور می دمد
ای ساکنان عرش خدا یا ملائکه
در آسمان چهارم اقامت کنید چون
جشن مفصلی شده برپا ملائکه
پیوند آسمانی زهرا و مرتضاست
دریا رسیده است به دریا ملائکه
برگ امان از آتش دوزخ عطا کند
بر ساکنان عالم و دنیا ملائکه
بخشیده شد گناه صغیر و کبیرشان
تنها به عشق حیدر و زهرا ملائکه
«شکر خدا که رحمت حق بی عدد شده
زهرا عروس فاطمه بنت اسد شده»
خورشید مصطفی (ص) که ضحایش زبانزد است
مصداق هل اتی ست عطایش زبانزد است
زهرا لباس نو به عطا می کند عطا
بیخود که نیست جود و سخایش زبانزد است
جبریل هم ز سفره او رزق می برد
زیرا شنیده طعم غذایش زبانزد است
بیتش شده محل عبور و مرور وحی
پیغمبر است و غار حرایش زبانزد است
حورای انسیه شدنش جای بحث داشت
از بس که این فرشته نَمایَش زبانزد است
آیینه ای که پرتو او را کسی ندید
رفته به مادرش که حیایش زبانزد است
یک پنجم زمین به صداقش درآمده
با این حساب لطف خدایش زبانزد است
آری خدا خدایی خود را به پاش ریخت
اصلا عجیب نیست بهایش زبانزد است
«مریم اگر دو وعده غذایش آسمانی است
زهرا همیشه مائده اش آسمانی است»
شاعر/ ناشناس
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#ازدواج_امیرالمؤمنین_حضرت_زهرا علیهما السلام
یاعلی گفت با تمام وجود
تا همهعمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش
دمبهدم ذکر یاعلی باشد
آمد و چشم خانه روشن شد
از حضورش، تلألؤ نورش
آمد و جلوه کرد تا با عشق
محو نور خدا، علی باشد
خانه یعنی بهشتی از احساس
زن این خانه تا که فاطمه است
خانه یعنی جهانی از امید
مرد این خانه تا علی باشد
شرح این زندگی فقط عشق است
داستانی که خط به خط عشق است
حرفی از درد نیست وقتی که
یار درد آشنا علی باشد
شب جشن است آمدم مادر!
شاعر لحظههایتان باشم
شعر زیباست تا زمانی که
نور این بیتها علی باشد
به دعای تو سخت محتاجم!
مهربانِ علی دعایم کن!
تا دلم آنچان که میخواهی
شیعۀ مرتضی علی باشد
ورد لبهای من به لطف شما
از ازل ذکر یاعلی بوده
لطف کن باز تا که ذکر لبم
تا ابد نیز یاعلی باشد
شاعر/ سید محمدجواد شرافت
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#ازدواج_امیرالمؤمنین_حضرت_زهرا علیهما السلام
شروع نامه ام نامی کریم است
که بسم الله الرحمن الرحیم است
به آن نامی کزآن عالم برافروخت
بشر اسماء حُسنی را بیاموخت
به آن نامی که جان در تن دمیدند
زمین و آسمان را آفریدند
به آن نامی که چون شمع حرا شد
محمد خواند و ختم الانبیا شد
ظهور، آن نام تا از ماء و طین کرد
نبی را رحمة للعالمین کرد
علی زآن نام، او را جانشین شد
امام اولین و آخرین شد
به آن نامی که بر ما روح بخشید
ز نورش زُهرۀ زهرا درخشید
چه زهرایی؟ که معنی بخش اسماست
همانا اسم اعظم، اسم زهراست
خدا گر مدح او نازل نمیکرد
کتاب خویش را کامل نمیکرد
به نام کوثرِ قرآن ستودش
که لفظی بهتر از کوثر، نبودش
حساب نام یازهرا به ابجد
برآید یاعلی و یامحمد!
که زهرا ز آن دو هست و آن دو، زهرا
جدایی نیست آری مهر و مه را
کسی که کُفوِ آن نور جلی بود
علی بود و علی بود و علی بود
خوش آن روزی که با اذن خداوند
به دل خواه پیمبر یافت پیوند
جهان رحمت و علم و کرامت
به دنیای جمال و عشق و عصمت
رسیدش در شب جشن عروسی
عروس آسمان، بر خاکبوسی
به سائل داد چون پیراهنش را
به حکم «لن تنالو البر حتی...»
اگرچه خانۀ زهرا گِلین بود
حریم افتخار مسلمین بود
محبت، پایۀ کاشانۀ او
شرف، خشت بنای خانۀ او
جهاز بانوی دنیا و عقبا
بُد از پشم و سفال و لیف خرما
سفالین کوزه ای و مَشکی از پوست
اساس چشم گیر خانۀ اوست!
سپهر، آیینه دار هستی اش بود
رهین آسیای دستی اش بود
حصیری گرچه فرشِ زیر پا داشت
به روی سر، همه نور خدا داشت
سلام هر شب و صبحِ پیمبر
شُکوه خانه اش کردی فزون تر
سلام، ای وحی منزل در کلامت!
که حق از کودکی گفته سلامت
به وحدت داده هر مویت شهادت
ورم کردهست پایت از عبادت
زیارت گاه انجُم، خاک پایت
زیارت نامۀ حوران، ثنایت
تویی یاسین تویی طاهای قرآن
تویی رمز اشارت های قرآن
زنان را با عمل، ارشاد کردی
جهاد المرأه را فریاد کردی
خدا را بندهای یک دانه بودی
پدر را دل خوشی در خانه بودی
دو تن بودید او را پشتوانه
تو در خانه، علی بیرون ز خانه
رسالت را گلستانی، بهاری
امامت را نگهبانی، قراری
خروش بی امان مسجدی تو
رسول خطبه خوان مسجدی تو
چو تو از دین طرفداری که کردهست؟
امام خویش را یاری که کردهست؟
خروشت حامی جان علی شد
کلامت تیغ بُرّان علی شد
الا، ای راز رحمت در دو دنیا!
تویی مشکلگشای هر دو دنیا
نخستین زن که در جنت در آید
تو هستی، کز قیامت محشر آید
چو در صحرای محشر پاگذاری
شفاعت را چو خورشیدی بر آری
ملائک صف به صف در چار سویت
علی و مصطفی در پیش رویت
مهار ناقه ات در دست جبریل
خلایق محو این اکرام و تجلیل
به حیرت، کاین هیاهو چیست، یارب؟
کسی کاین سان در آید، کیست یارب؟
که از درگاه عزت در چپ و راست
ندا آید که این زهراست! زهراست!
در آن جا شیعیانت میدرخشند
نه تنها دوستانت را ببخشند،
که میبخشد خدای مهربانت
گناه دوستانِ دوستانت
در آن غوغا که بهر کس، مَفَر نیست
ز بیم جان، پدر فکر پسر نیست
زهر سو بانگ وانفسا بلند است،
ز ما فریاد یازهرا بلند است
شاعر/ سید رضا مؤید
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#ازدواج_امیرالمؤمنین_حضرت_زهرا علیهما السلام
سر تا سر مدينه پر از شوق و شور بود
لبريز از طراوت و غرقِ سرور بود
از آسمان شهر پيمبر در آن پگاه
صد آسمان ملائكه گرم عبور بود
وقت نزولِ سورهی ياسين و هل أتی
هنگامهی تجلی آيات نور بود
بال فرشته فرش قدمهای آفتاب
روبند ماهتاب ز گيسوی حور بود
عطر بهشت از نفس باغ می چكيد
تا اوج عرش زمزمه های حضور بود
«عالم از عطر ياس مدينه معطر است
پيوند آسمانی زهرا و حيدر است»
می خواستند تا كه بمانند يار هم
همدل ترين و هم نفس روزگار هم
بی زرق و برق، سادهی ساده شروع شد
پيوند آسمانی شان در كنار هم
"سرمايه های اصلی شان مهر و عاطفه
بی اعتنا به ثروت و دار و ندار هم"
بر اعتماد شانهی هم تكيه داشتند
سنگ صبور يكدگر و راز دار هم
بودند هر پگاه دل انگيزتر ز عشق
گرم طلوع روشنِ خورشيد وار هم
«چشم بد از جمال دو خورشيد دور باد
چشم حسودِ بد دل و بد خواه كور باد»
هم، ماورای حد تصور كمالشان
هم، ماسوای ذهن و تخيل جلالشان
آنجا كه سوخت بال و پر آسمانيان
بام نخستِ پر زدن و اوج بالشان
بايد كه درس زندگی آموخت تا ابد
از بوريای كهنه و ظرف سفالشان
در جام كوزه روشنی خمّ سلسبيل
كوثر شراب خانگی لايزالشان
كی می توان به واسطهی اين مثالها
پرواز كرد تا افق بی مثالشان
«آئينهی ظهور صفات خدا شدند
ياسين و نور شدند هل أتی شدند»
بر شانه های عرش خدا خانه داشتند
نه نه، كه عرش را به روی شانه داشتند
اين ساکنان عرش خدا از همان ازل
چشمی به چند روزهی دنيا نداشتند
هر چند داشت سفره شان نان خشكِ جو
اما هميشه خویِ كريمانه داشتند
سرشار از عشق و عاطفه و نور ِ معرفت
همواره لحظه های صميمانه داشتند
گل داده بود باغِ بهشت اميدشان
يعنی چهار غنچهی ريحانه داشتند
«ما جرعه نوش چشمهی جاری كوثريم
دلداده ايم، شيعهی زهرا و حيدريم»
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 شهادت #امام_باقر علیه السلام، تسلیت
امام باقر علیه السلام می فرمایند:
«اِسْتَعِنْ عَلَى حُسْنِ الْمُرَاجَعَةِ بِخَالِصِ الدُّعَاءِ وَ الْمُنَاجَاةِ فِي الظُّلَم»
برای بازگشتی نیکو از گناهانت، از دعای خالص و مناجات در تاریکیها (خلوتهای شبانه) کمک بگیر.
📚 تحف العقول | ص۲۸۵
بر عمرِ گذشته کن نگاهی گاهی
از سینۀ خود برآر آهی گاهی
چون آینه با خدای خود خلوت کن
تا عذر گناه از او بخواهی گاهی
شاعر/ محمدجواد غفورزاده
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_باقر علیه السلام
در میان قنوت چشمانم
عکس یک قبر خاکی افتاده
سنگ غربت شکسته بغضم را
دیده ام، صبر خود ز کف داده
کاروان دل شکسته ی من
ره سپار بقیع ویران است
زائرم، زائر امامی که
از غمش سینه بیت الاحزان است...
با سلامی به محضرت آقا!
پر کشیدم شبیه بال نسیم
السلام علیک یابن شهید
السلام علیک یابن کریم
آسمان کبود چشمانم
باز امشب بهانه می گیرد
در جوار مزار خاکیتان
مرغ دل آشیانه می گیرد
روز و شب دارم این نوا آقا
از چه بی بارگاه گردیدی؟!
با هزاران مُرید درگاهت
از چه رو بی پناه گردیدی؟!
ای امامی که غربت ارث شماست!
شعله می بارد از گلستانت!!!
زهر کینه چه بر سرت آورد؟!
پدر و مادرم به قربانت
گر چه از زهر کینه می سوزی
شعله های غم تو دیرینه است
قدر کرب و بلا، بلا داری
این همان راز آه آیینه است
خاطرات درون ذهنت را
نیمه شب ها مرور می کردی
یاد غم های روز عاشورا
پلک خود را نمور می کردی
دیده ای در سنین کودکی ات
بین گودال، جسم بی سر را
چه کشیدی در آن غروب غریب
تا شنیدی صدای مادر را
ضرب سیلی و صورت نیلی
ظلم های امیه را خواندی
زیر لب با نوای جان سوزت
روضه های رقیّه را خواندی
لا به لای صدای تیر و کمان
ناله های رباب می آمد
چه بلایی سر علی آمد؟
که حسین با شتاب می آمد
مشک سقّا و اشک اهل حرم
گویی از حلقه اش نگین افتاد
لحظه ها لحظه های غارت شد
تا که عباس بر زمین افتاد
شاعر/ محمد فردوسی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_باقر علیه السلام
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم
این بالها شبیه وبالاند، اَبترند
وقتی به سیر عالم معنا نمیرسیم
این چشمهای خیس و تهیدست شاهدند
بیتو به جلوهزار تماشا نمیرسیم
تا بیکرانههای حضور الهیات
پر میکشیم روز و شب اما نمیرسیم
باشد اگر تمام جهان زیر پایمان
حتی به خاک پای تو مولا نمیرسیم
این حرفها نشانۀ تقصیر فهم ماست
حیران شدن میان صفات تو سهم ماست
دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری!
از مرز عقلهای زمینی فراتری
ای بیکرانه! نامتناهیست وصف تو
آیینۀ صفات الهیست وصف تو
مبهوت جلوههای جلالت کمیتها
کی میرسد به درک کمال تو بیتها
ای باشکوه! از تو سرودن سعادت است
این شعرها بهانۀ عرض ارادت است
هفت آسمان به درک حضورت نمیرسد
خورشید تا کرانۀ نورت نمیرسد
محراب را که عرصۀ معراج میکنی
جبریل هم به گرد عبورت نمیرسد
چشم مدینه محو سلوک دمادمت
بوی بهشت میوزد از خاک مقدمت
عمری کلیم طور تمنا شدیم و بعد
دلتنگ چشمهای مسیحا شدیم و بعد
مثل نسیم در به در کوچهها شدیم
تا با شمیم احمدیات آشنا شدیم
ای مظهر فضایل پیغمبر خدا
آیینۀ شمایل پیغمبر خدا
شایستۀ سلام و تحیّات احمدی
احیا کنندۀ کلمات محمدی
نور علی و فاطمه در تار و پود توست
شور حسین و حلم حسن در وجود توست
قرآن همیشه آینۀ تو، انیس توست
تفسیر بیکران معانی حدیث توست
قلبش هزار چشمۀ نور و معارف است
هرکس به آیهای ز مقام تو عارف است
روشنترین ادلّۀ علمیست سیرهات
وقتی که حجّتاند به عالم عشیرهات
هرکس که تا حضور تو راهی نمیشود،
علمش به جز زیان و تباهی نمیشود
هر قطره که به محضر دریا نمیرسد
سرچشمۀ علوم الهی نمیشود
بیبهره است از تو و انفاس قدسیات
اندیشهای که نامتناهی نمیشود
جابر شدن، زُراره شدن با نگاه توست
آقای من اگر تو نخواهی نمیشود
فردوس دل اسیر خیال تو میشود
آیینه محو حسن جمال تو میشود
دریاب با نگاه رحیمت دل مرا
وقتی که بیقرار وصال تو میشود
یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا
تا بیکرانۀ ملکوتت ببر مرا
سائل کنار ساحل لطفت چگونه است
دستان با سخاوت دریا نمونه است
من را که مبتلای خودت میکنی بس است
اصلاً مرا گدای خودت میکنی بس است
قلب مرا ز بند تعلق رها و بعد
دلبستۀ خدای خودت میکنی بس است
در خلوت نماز شبت مثل فاطمه
شایستۀ دعای خودت میکنی بس است
شبهای جمعه سمت مدینه که میبری
دلتنگ کربلای خودت میکنی بس است
مولا! برای ما دو سه خط از سفر بگو
از کاروان خسته و چشمان تر بگو
روزی که بادهای مخالف امان نداد
هفتآسمان به قافلهای سایهبان نداد
خورشید بود و سایۀ شوم غبارها
خورشید بود، همسفر نیزهدارها
دیدی عمود با سر سقا چه کرده بود
تیر سه شعبه با دل مولا چه کرده بود
گلزخمهای سلسله یادت نمیرود
هرگز غروب قافله یادت نمیرود
همناله با صحیفۀ ماتم گریستی
یک عمر پا به پای محرم گریستی
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_باقر علیه السلام
نگاه کودکی ات دیده بود قافله را
تمام دلهره ها را، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات، می خواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطره ی تلخ مانده در ذهنت
ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را
چه کودکی بزرگی است این که دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را
میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را
چقدر گریه نکردید با سه ساله، چقدر
به روی خویش نیاورده اید آبله را
دلیل قافله می برد پا به پای خودش
نگاه تشنه ی آن کاروان یک دِله را
هنوز یک به یک، آری به یاد می آری
تمام زخم زبان های شهر هلهله را
مرا ببخش که مجبور می شوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟
شاعر/ سید حمیدرضا برقعی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_باقر علیه السلام
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی
از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه
دنبال عمه هام دویدم به کودکی
آن شب که در مقابل من عمه را زدند
فریاد الفرار شنیدم به کودکی
عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی
من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی
آن شب که درخرابه سر آمد میان مان
چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی
با کعب نی لباس همه پاره پاره شد
بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی
در مجلس شراب که شخصیتم شکست
من آستین صبر جویدم به کودکی
شاعر/ قاسم نعمتی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
350.4K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_باقر علیه السلام
🔺سنتی/ نوحه
آتشم زد زهر كينه
قتلگاهم شد مدينه
🔸اشهدم با لب خشک و عطشان
مى شود ياحسين ياحسين جان
🔹بين قلب بى قرارم - داغ شام و كوفه دارم (2)
وای از این غم و مصیبت (4)
قلب خسته غرق آه است
نوحه خوان قتلگاه است
🔸دیده ام زار و محنت کشیده
بین مقتل شه سر بریده
🔹ديده ام به چشم دريا - تک سوار نيزه ها را (2)
وای از این غم و مصیبت (4)
سنگ از بام سب و دشنام
ديده ام در غربت شام
🔸بر تنم بوده رخت اسارت
دشمنم كرده بر ما اهانت
🔹زار و غرق التهابم - مضطر از بزم شرابم (2)
وای از این غم و مصیبت (4)
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
461.3K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_باقر علیه السلام
🔺سنتی/ نوحه
ای سلام خدا به قبر ويران تو
چشم صاحب زمان هميشه گريان تو
🔸آرزومند حريم توئيم
سائل دست كريم توئيم (2)
يا امام باقر (3) واويلا (2)
زهر کينه همه جسم تو سوزانده است
روضه قتلگاه به خاطرت مانده است
🔸زائر کوچک رأس الحسين
مرد همراه دل زينبين (2)
يا امام باقر (3) واويلا (2)
شاهد عینی غربت کربلايی
بانی روضه خوانی های در منايی
🔸شده اين درس تو به عالمين
هستی ما به فدای حسين (2)
يا امام باقر (3) واويلا (2)
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
1.01M
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_باقر علیه السلام
🔺هیئتی/ زمزمه، زمینه، شور
یه عمره که گریونی، با آه سینه سوزت
گریه برا عاشورا، شده کار هر روزت
جاریه سیل اشکات، به روی صحن گونت
مجلس روضه خونی، میگیری توی خونت
🔸بار غم رو دلت سنگینه
غصه هات از غم دیرینه
قلبمون تو عزات غمگینه
🔹هر چی ما میگیم - تو با دو چشمت دیدی
پا به پای نی - سینه زدی باریدی
🌀نمیره از یادت
کوفه ی بی مرام و
سفر به شهر شام و
سنگای روی بام و
با درد و آه و ناله، روز و شبت سر میشه
تا شیرخواره میبینی، دو چشم تو تر میشه
با یه دلِ پر حسرت، روضه میگیری هر سال
زینب و موجی از خون، یادت نرفته گودال
🔸مثل بغضِ پر از فریادی
وقتی که از نفس افتادی
با غم کربلا جون دادی
🔹داری میسوزی - برای مشکِ سقا
گریه میکنی - به یادِ اشک سقا
🌀نمیره از یادت
آتیش خیمه ها رو
ناله ی بی صدا رو
روضه ی کربلا رو
هنوز جلو چشماته، شلوغی توو بازار
خاطره های اون روز، روحتو میده آزار
هنوز سر رو نیزه، داره میشه کابوست
نامحرما رو دیدی، دور و برِ ناموست
🔸بی کسیِ تو رو تا دیدن
به حال و روز تو خندیدن
دور تو کف زدن، رقصیدن
🔹دیدی غارت - گوشواره و خلخال و
دیدی سوختن - دامنای اطفال و
🌀نمیره از یادت
غروب تلخ غارت
خرابه و اسارت
بی حرمتی، جسارت
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
669.3K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_باقر علیه السلام
🔺هیئتی/ زمینه، شور
توی قاب چشمای ترم
گریه ست برا مادرم
ناله ست با اهل حرم
من راوی کربلام
با اشک چشم و قلم
🔸شده پر از شراره، نفسای آخرينم
هنوز به یاد جسم، بی کفن رو زمينم
🔹دیدم با چشام، خیمه های بی دفاع رو
دیدم با چشام، آتیش زدن معجرا رو
دیدم با چشام، که میزدن بچه هارو
وای - ای دل ای دل (2)
یادمه روزای اضطراب
سوزوند دلم رو رباب
وقتی با قلب کباب
خیمه به خیمه می گشت
دنبال یک قطره آب
🔸لبای خشک ماهی، با خون گلوش که تر شد
همه دیدن برای، بابای غریب سپر شد
🔹دیدم با چشام، روزای قحطی آب و
دیدم با چشام، حالت بغض رباب و
دیدم با چشام، تلظی و خون و خواب و !!!
وای - ای دل ای دل (2)
خاطرات تلخ من مدام
بغض ميون صدام
روضه م شده یک کلام
بیچاره کرده منو
داغ اسارت به شام
🔸جلو چشای مردم، پیش چشای علمدار
ما رو کشيدن از قصد، روی خاک کوچه بازار
🔹دیدم با چشام، خطبه ی زینب تُو شامو
دیدم با چشام، چشای خون بابامو
دیدم با چشام، مردن هم بازيامو
وای - ای دل ای دل (2)
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
806.6K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_باقر علیه السلام
🔺هیئتی/ زمزمه، سنگین
مولا مولا، ای آبروی دین، خورشید پنجمین
ای آسمونی پا نکش، اینقدر روی زمین
🔸ای جان من، چی شد که پاره جگری
یاس بودی تو، حالا شدی نیلوفری
لب تشنه ای، تُو این دمای آخری
🔹حکایت غربت توست - روضه ی ده سال منا
گریز روضه های تو - میره به سمت کربلا
آه و واویلا (4)
مولا مولا، همراه کاروان، همراه با زنان
سر بریده حسین، دیدی تو بر سنان
🔸سوختی هر دم، با اشک و آه قافله
مردی توی، بازار و بین هلهله
رو دستاته، هنوزم جای سلسله
🔹دیدی میون خیمه ها - تشنگی و قحطی آب
گرفته خواب و از چشات - صدای لای لای رباب
آه و واویلا (4)
کم کم آروم، ذکر و دمش میاد، فصل غمش میاد
آی نوکرا آماده شیم، محرمش میاد
🔸دلهای ما، این روزا پر تاب و تابه
جون عشاق، از انتظار روی لبه
ذکر لبها، امون از قلب زینبه
🔹خدا نیاره روزی که - داغ برادر ببینه
نبینه روی نیزه ای - سر برادر می شینه
سالار زینب (4)
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🕌 #عرفه روز دعا کردن و درخواست از خدای بخشنده و مهربان و روز اميد خوشبختی برای همه
🔺امام سجاد عليه السلام در روز عرفه صدای نیازمندی را شنید که گدایی میکرد.
به او فرمود: «وای بر تو! آیا در چنین روزی از غیر خدا درخواست میکنى، درحالی که در این روز برای بچههایی که در شکم مادران هستند، امید سعادت و خوشبختی میرود».
📚 جعفریات | ج114 | ص415
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_با_خدا
🔺روز عرفه
هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا
کریم شهر، گدا را کشیده تا اینجا
ز بسکه دست گرفتى، همین بزرگى تو
گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا
همینکه گفت گنهکار، یا کریم العفو
دل شکسته خدا را، کشیده تا اینجا
شمیم پیرهن یوسف آید از عرفات
صداى روضه شما را کشیده تا اینجا
یقین کنیم که تا دسته ها به راه افتاد
نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا
حسین گفتن ما مسلمیه ی هر سال
نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا
صداى پاى محرم به گوش مى آید
حسین قافله ها را کشیده تا اینجا
بُنَىَّ گفتن یک مادرى شب جمعه
چقدر اهل بُکا را کشیده تا اینجا
سخن ز موى پریشان زینب کبرى
امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا
به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت:
کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا
ز روى بام کسى ناله زد حسین، ببخش
که نامه هام شما را کشیده تا اینجا
عزیز من نگرانم، دلم چه بى تاب است
دگر زمانه ی آوارگى ارباب است
شاعر/ قاسم نعمتی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_امام_حسین علیه السلام
🔺روز عرفه
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی
که شدی ساحل امن من و کشتی نجاتم
باز از فرط عطش خشک شده کام من، آری
تشنهام، تشنۀ لبهای عطشناک فراتم
باید احرام ببندم به طواف حرم تو
من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم
با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری
مات و مبهوت نمایان شدن جلوۀ ذاتم
با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم
باز گریان تماشای قتیل العبراتم
شاعر/ سید علیرضا شفیعی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_با_خدا
🔺روز عرفه
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت
باید که از چشمان او با هر زبان گفت
باید به قول عرشیان، چشمان او را
آیینههای روشن هفتآسمان گفت
چشم غزل روشن شد آن وقتی که با اشک
از گفتههای چشم او با دیگران گفت
آمد به میدان باسلاح چشمهایش
با اشکهایش گریه گریه ناگهان گفت:
ای لطف بسیار تو برمن بیکرانه
تنها دلیل ندبههای عاشقانه
عشق تو در این سینه کاری ژرف دارد
مولای من این عبد با تو حرف دارد
ای که سراپا حرفم و تو گوش هستی
شوق مرا زیباترین آغوش هستی
آرامش آغوش تو مانند دریاست
«آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست»
فانوس اشکی دارم و فانوس آهی
میجویمت با اشک و آهم یا الهی
از مادرم آموختم پروانه باشم
از کودکی عبد در این خانه باشم
از مادر من مهربانتر کیست جز تو؟
از مادر من مهربانتر نیست جز تو
تو صاحب تورات و انجیل و زبوری
روشنترین تصویر از آیات نوری
«یا صاحبی فی وحدتی»، پشت و پناهم!
«یا عُدَّتی فی شِدَّتی»، بیتکیهگاهم
از خود نکردی لحظهای هم ناامیدم
تنها مرا مگذار ای تنها امیدم!
هرگز مگیر از چشمهایم خندهات را
در آتش خشمت مسوزان بندهات را
رحمی به اشک و التماسم کن الهی
از آتش دوزخ خلاصم کن الهی
با هر فرازی تشنهتر میشد گلویش
بغضی امانش را برید و بیامان گفت
شاید رباب و نجمه در خیمه شنیدند
آنجا که از مهر خدا با کودکان گفت
«رَبِّ بِما ألبَستنی»، یعقوب چشمش
با اشک از پیراهن آرام جان گفت
او گفت از دندان و لبهایش در آن روز
تفسیر آن را شرحه شرحه خیزران گفت
«أشکُو إلیکَ غُربتی وَ بُعدَ داری»
این جمله را سمت مزاری بینشان گفت
اشک از دو چشمش چون دو مشک باز میریخت
اشکی که با عباس از آب روان گفت
بعد از دعا خورشید از آن سرزمین رفت
عید آمد و ماه بنیهاشم اذان گفت
شاعر/ رضا خورشیدی فرد
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_با_خدا
🔺روز عرفه
«یا صاحبی فی وحدتی» یاور ندارم
با تو ولی باکی از این لشکر ندارم
از ابتدای راه گفتم «حَسبِیَ الله»
نقشی به جز این، روی انگشتر ندارم
من آسمانم را به تو تقدیم کردم
دور و برم یک ماه، یک اختر ندارم
دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است
درد من از این نیست که یاور ندارم
«یا رادَّ یوسف عَلَی یعقوب» بنگر
دیگر علی اکبر، علی اکبر ندارم
«یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت
غیر از همین لاله، گلی دیگر ندارم
دارم سَر و سِرّی در این هنگامه با تو
میآید آن ساعت که دیگر سر ندارم
با عضو عضو پیکرم میگویم اینک
ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم
هر زخم با تو حرفهایی تازه دارد
ذکری، مناجاتی از این بهتر ندارم
این شمرها احساسشان را سربریدند
اینها مسلماناند؟ نه باور ندارم...
شاعر/ عباس همتی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_امام_حسین علیه السلام
🔺روز عرفه
بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
خنجر نامردمی خوردن ز اهل کوفه را
خوب میداند که میراث از پدر دارد حسین
وای من! مابین رود دجله و رود فرات
لب ز شنهای بیابان خشکتر دارد حسین
اهلبیتش را ببین همراه خود آورده است
چونکه از پایان کار خود خبر دارد حسین
تا بگوید شرط دینداری فقط آزادگیست
روی دستش غنچهای بیبال و پر دارد حسین
بانگ بر زد پیکری بیدست «اَدرک یا اَخا!»
ناگهان دیدند دستی بر کمر دارد حسین
کوه صبر است او که هم داغ برادر دیده است
هم تک و تنهاست، هم داغ پسر دارد حسین
بر فراز نی نگاهش را به صحرا دوختهست
آه اگر از اهلبیتش چشم بردارد حسین
کاروانی نیزه و شمشیر و خنجر پیش رو
کاروانی اشک و ماتم پشت سر دارد حسین...
تا که حج ناتمام خویش را کامل کند
ترک سر کردهست، احرامی دگر دارد حسین...
شاعر/ سعید بیابانکی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_با_خدا
دوباره آمده ام، بنده ای گنهکارم...
تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم...
قبول کن عملم را، بضاعتم این است
قبول دارم همیشه وبال و سَربارم...
ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره ی عشق
شبیهِ ابر، برای حسین می بارم...
حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین
خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم
قسم به خونِ گلوی حسین، یا اللّٰه!
ببخش معصیتم را، ببخش رفتارم
اگر حسین نباشد، کجا رَوَد دلِ من؟
که بی وجودِ گل فاطمه، گرفتارم
میان روضه دلم میرود همان جا که،
دو دست بر کمرش گفت: «ای علمدارم...
بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است
بلند شو نفسم، ای همه کس و کارم
بلند شو، کمرم تیر میکشد عباس...
ببین که خنده کنان، میدهند آزارم!
صدای خواهرم از خیمه میرسد بَر گوش
که ناله میزند: عباس... میر و سردارم
شاعر/ پوریا باقری
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_با_خدا
گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد
دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد
اگر از شانه ی من بار گنه بردارید
پای این بنده هم از عرش فراتر برسد
باز هم توبه شکستم! بگذارید فقط
باز هم فرصت یک توبه ی دیگر برسد
همه ی ترس من این است که هنگام گناه
عُمر این بنده ی آلوده به آخر برسد
بس که آلوده ام "أبکی لِخروج نفسی"
وای از آن لحظه ی سختی که اجل سر برسد
خیلی از تنگی و ضیق لحدم می ترسم
وحشت بیشتر آن است که مُنکر برسد
همه ی خواهشم این است که در موقع مرگ
سر این بنده روی دامن حیدر برسد
مطمئنم که در آن لحظه ی سخت و حسّاس
حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد
چادر مادر ما کار خودش را بکند
بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد
مثل هر دفعه به ارباب توسّل کردم
حتماً ارباب به داد دل نوکر برسد
شاعر/ محمد فردوسی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_با_خدا
🔺روز عرفه
عرفه آمده و باز صدایم کردی
میهمان حرم جود و سخایم کردی
فرصت دیگری آمد که مرا عفو کنی
تا ببخشی گنهم را تو صدایم کردی
دل ما را به سوی خویش کشیدی یارب
باز از پنجه این نفس رهایم کردی
تا نیارم به سوی هیچ کسی روی نیاز
بر در رحمت و امید گدایم کردی
کرمت هیچ مرا فرصت گفتار نداد
هرچه می خواستم ای دوست عطایم کردی
حالم از حال دعای عرفه بخشیدی
با چنین حال تو راهی منایم کردی
گفتی اوّل نظرت هست به زوار حسین
عاشق و شیفته کرب و بلایم کردی
چون سبکبال شدم تا حرم کرب و بلا
همره و همسفر پیک صبایم کردی
کربلا گفتم و فریاد ز جانم برخاست
شکرلله که چنین غرق نوایم کردی
همره زمزم اشکی که مرا بخشیدی
حاجی کعبه ایمان و وفایم کردی
شاعر/ سید هاشم وفایی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_مسلم علیه السلام
باور نمی کردم گذرها را ببندند
من را که می بینند، درها را ببندند
خورشید بودم زیر نور ماه رفتم
جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم
در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم
این چند شب یک خواب راحت هم نکردم
من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت
این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت
امروز جان دادم اگر جانت سلامت
دندان من افتاد دندانت سلامت
حالا که می آیی کفن بردار حتما
ای یوسف من پیرهن بردار حتما
حالا که می آیی ستاره کم بیاور
با دخترانت گوشواره کم بیاور
حیرانم اما هیچکس حیران من نیست
باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست
اینجا برای خیزران لب را نیاری
آقا خدا ناکرده زینب را نیاری
اصلا ببین گلها توان خار دارند
پرده نشینان طاقت بازار دارند
من راضی ام انگشتر من را بگیرند
وقت کنیزی دختر من را بگیرند
اینجا برای نعل پا دارند آنقدر
کنج تنور خانه جا دارند آنقدر
مهر و وفا که نه جفا دارند اما
اینجا کفن نه بوریا دارند اما
باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد
حیف از س رتو نیست زیر پا بیفتد
شاعر/ علی اکبر لطیفیان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏳️ ولادت #امام_هادی علیه السلام، مبارک
تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران
من زمینگیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
کلماتم کلماتیست حقیر ای باران
پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران
سامرا قسمت چشمان عطشخیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران
شاعر/ سید حمیدرضا برقعی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امام_هادی علیه السلام
از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد
و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد
به نور ناب نگاه چهارده خورشید
وجود و فطرت و ذات مرا منوّر کرد
زلال ناب ولایت به جان من نوشاند
سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد
به فضل و رحمت زهرا سرشت قلبم را
زلال اشک مرا از تبار کوثر کرد
سپس کمی نمک روضه در وجودم ریخت
به عطر سیب حسینی مرا معطّر کرد
مرا اسیر غزلهای چشم تو می خواست
نگاه روشنتان را کمیت پرور کرد
چگونه می شود الطاف بی کران تو را
چگونه می شود ای با شکوه باور کرد
«خدا اراده نموده که شاعرت باشم
همیشه هر سحر جمعه زائرت باشم»
به غیر وادی عشق تو نیست وادی ما
ولایت تو مبانی اعتقادی ما
شکوه بی حد تفسیر شیعه برکت توست
رهین محضر تو فقه اجتهادی ما
میان چشم تو آیات فتح را دیديم
خروش تو شده روحیه ی جهادی ما
و آيه آيه قنوتت ترنّم ملکوت
خلوص سجده تو مسلک عبادی ما
همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست
به لطف این که تو هستی امام هادی ما
اگر کم از جلوات جلالی ات گفتیم
بذار این همه را پای کم سوادی ما
شدیم مثل گدایان سامرائی تو
مگیر خرده بر این خواهش زیادی ما
«چه می شود که گدایِ گدای تو باشیم
چه می شود بپذیری فدای تو باشیم»
بخوان زیارت پر محتوای جامعه را
بخوان که خوب بفهمم بهای جامعه را
بخوان که روح بگیرد ولی شناسی مان
بخوان و شرح بده آيه آيه جامعه را
نگاه روشن تو ای «مَعادِنُ الرَّحمَة»
بنا نهاده در عالم بنای جامعه را
میان عرش و زمین، در تمامی ملکوت
ببین تجلّی بی انتهای جامعه را
بگیر دست مرا، «عادَتُکُمُ الاِحسان»
ببار بر دل من روشنای جامعه را
«تو خواستی که فقط پیرو ولی باشیم
همیشه در خط مولایمان علی باشیم»
بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم
بخوان مرا که هوائی سامرا باشم
چه خوب می شود آقای من شوی تا من
تمام عمر در اين آستان گدا باشم
مرا اسير خودت کن که با عناياتت
ز بندهای تعلق دگر رها باشم
نگاه روشنت اعجاز بی حدی دارد
طلا و مس نه، نظر کن که کيميا باشم
تو خانه دل من را تکان بده شايد...
...در آستانه تو زائر خدا باشم
بده برات زيارت که يک شب جمعه
کنار قبر شهيدان کربلا باشم
شوم دوباره دخيل دو قبر شش گوشه
فدائی تو و ارباب با وفا باشم
«تمام دار و ندارم همه فدای حسين
چه می شود که بميرم شبی برای حسين»
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏳️ #عید_غدیر عید امامت و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، مبارک
🔺رباعی
عمریست که دم به دم، علی می گویم
در حال نشاط و غم، علی می گویم
تا حال علی گفتم و ان شاء الله
تا آخر عمر هم، علی می گویم
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امیرالمؤمنین علیه السلام
#عید_غدیر
پایی که نیست همره مولا، شکسته باد
دستی که نیست یاور آن شاه، بسته باد
تکمیل دین از او شد و نعمت از او تمام
عید غدیر بر همه یا رب خجسته باد
عید غدیر مژده ی جان پرور آورد
یعنی خبر ز سلطنت حیدر آورد
فرمانروا به هر دو سرا شد بحق علی
فرخنده تر از این خبر دیگر آورد
دین را کمال نیست به جز با ولای او
جبریل این پیام خوش از داور آورد
مولا علی است جان دو عالم فدای او
مانند وی خدا که را رهبر آورد؟
شاعر / حبیب چایچیان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امیرالمؤمنین علیه السلام
#عید_غدیر
دستهايت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به اين اسلام شد
دستهايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنين! (يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:)
خوب میدانید در دستانم اينک دست کيست؟
نام او عشق است، آری میشناسیدش، علی ست
من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم
با مددهای علی ابن ابی طالب شدم
در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم: علی
تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علی
با خدا گفتم: علی، شب در حِرا گفتم: علی
تا پيام آمد بخوان «يا مصطفی»! گفتم: علی
هر چه میگویم علی، انگار اللّهی ترم
مرغ «أَو أَدنی»ييم وقتی که با او می پرم
مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم
با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ أَیديهِم» شدم
تا که ساقی اوست سرمستند «اصحابُ اليمين »
وجه باقی اوست، «إِنّي لا اُحبُّ الآفِلين»
دست او در دست من، يا دست من در دست اوست
ساقی پيغمبران شد يا دل من مست اوست
يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار
ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار
آخرين پيغمبر دلدادهام در کيش او
فکر میکردم که من عاشقترينم پيش او
دختری دارم دلش دریای آرامش، ولی
شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علی
کوثری که ناز او را قلب جنت میکشید
ناگهان پروانه شد دور سر حيدر پريد
روزگارش شد علی، دار و ندارش شد علی
از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علی
رحمةٌ للعالمينم گرد من ديو و پری
میپرند و من ندارم چاره جز پیغمبری
بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوی علی است
ريسمان رستگاری تارِ گیسوی علی است
من نبیاَم در کنارم يک «نَبَأ» دارم «عظيم»
طالبان «اِهدنا» اينهم «صراطَ المستقيم»
چهرهاش مرآتِ «ياسين»، شانههايش «مُحکمات»
خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات»
هر خط قرآنِ من، توصیفی از سيمای اوست
هر که من مولای اويم، اين علی مولای اوست
شاعر/ قاسم صرافان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |