eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
305 عکس
155 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
1.15M
🎵سبک عزاداری صلی الله علیه و آله 🔺هیئتی/ زمزمه چه خاکی شد سر همه عالم زمین و آسمون شده ماتم شب عزای حضرت خاتم امون از این غم دوباره ماتمی رسید از راه بلند از نهاد عالم آه برای غربت رسول الله امون از این غم 🔸به سینه داره میزنه مولا زبون گرفته حضرت زهرا داری میری و بعد تو بابا امون از این شهر بعد پیمبر از شب دوم برای عرض تسلیت مردم آوردن اینجا جای گل هیزم آتیش به پا شد دَر خونه تو شعله ها افتاد پیچید صدای ناله و فریاد همون جا بود که فاطمه جون داد آتیش به پا شد 🔸صدا می زد یا ابتا دیدی که زهراتو چطوری آزردن طناب به دستای علی بستن غریبونه کشون کشون بردن شعر و سبک/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
620.2K
🎵سبک عزاداری صلی الله علیه و آله 🔺سنتی/ نوحه ای كه گشته همه عالم پريشانت جان زهرا و علی، جان به قربانت 🔸مرثيه خوانيم بهر تو جانان هم ناله ايم با بوذر و سلمان 🔹پای غم تو می گرييم امشب با حسن و با حسين و زينب واويلا يا اباالزهرا... بعد از تو فاطمه ات بی كس و يار است بين امواج مصائب گرفتار است 🔸هم خانه اش را می زنند آتش هم نمی رسد كس به فريادش 🔹در برابر چشم مرتضی بين ديوار و دَر افتد از پا واويلا يا اباالزهرا... شعر و سبک/ اکبر خلیفه با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
597.5K
🎵سبک عزاداری صلی الله علیه و آله 🔺هیئتی/ زمینه توی چشمامون میزنه بارون دیگه زهرا، خداحافظ، میمیرم دلخون 🔸بعد من از این مدینه دل علی شاکی میشه توی همین کوچه یه روز چادر تو خاکی میشه 🔹دارم میرم از این دنیا - دلم می گیره ای زهرا که فاطمیه تو راهه، واویلا واویلا امون امون ای دل، ای دل... می زنی پرپر جلوی حیدر جای خونِ، تو میمونه، روی میخ در 🔸برای عرض تسلیت می بینی با خنده دارن به جای گل در خونت آتیش و هیزم میارن 🔹میمونی وقتی که تنها - میگی کجایی ای بابا بیا که محسن رو کشتن، واویلا واویلا امون امون ای دل، ای دل... منم و غمها علی و زهرا قراره ما، توی گودال، روز عاشورا 🔸به روی سینه حسین انگاری چشمام میبینه یکی با خنجری میاد به روی سینه اش میشینه 🔹تو قتلگاه میشه غوغا - که نیزه ها میره بالا میشه حسین من بی سر، واویلا واویلا امون امون ای دل، ای دل... شعز و سبک/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
988.6K
🎵سبک عزاداری صلی الله علیه و آله 🔺هیئتی/ سنگین دارم میرم از مدینه، نفس های آخرمه عکس علی و فاطمه، تُو قاب چشم ترمه 🔸آی مدینه خداحافط میرم سفر آی مدینه آبروی منو بخر آی مدینه نذار که خونش بسوزه زهرا بمونه پشت دَر وای - از این غریبی... بیست و سه سال زحمت من، خدا کنه هدر نره دست علی بسته نشه، فاطمه پشت دَر نره 🔸آی مدینه یادته دندونم شکست روی سرم خاکستر آتیش نشست بعد یه عمر غصه برا دین خدا دست اجل چشمامو بست وای - از این غریبی... افتاده رو سینم حسین، انگاری چشمام می بینه اون روزی که یکی میاد، به روی سینش می شینه 🔸کرب و بلا جون تو و جون حسین کرب و بلا شدم پریشون حسین کرب و بلا وعده من با فاطمه ام شام غریبون حسین وای - از این غریبی... شعر و سبک/ ناشناش با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
981K
🎵سبک عزاداری صلی الله علیه و آله 🔺هیئتی/ سنگین این شبا میشم، از غم و غصه دلخون از توی چشمام، میباره ابر بارون ذکر واویلاست، رو لب هر مسلمون 🔸امشب میشن فرشته ها، سوی زمین سرازیر به سینه و سر میزنن، با سوز و آه دلگیر کنار زهرا میکنن، گریه با یک دل سیر 🔸رسول رحمت دیگه از، این زمونه بریده از این همه زخم زبون، جون به لبش رسیده اشکش به روی صورت و، محاسنش چکیده 🔹حیدر به غم شد مبتلا - واویلا واویلا واویلا مدینه شد ماتم سرا - واویلا واویلا واویلا چشماشو بسته، دائم داره میخونه رو لباش انا، الیه راجعونه انگاری دلش، خونه از این زمونه 🔸آروم آروم از تو چشاش، میباره اشک نم نم معلومه از حال و روزش، داره یه کوه ماتم زهراشو تا که میبینه، بغضش میگیره با غم 🔸نشسته با حالی خراب، علی کنار بستر داره سفارش میکنه، به اون با قلب مضطر خدا میدونه چی میگه، پریده رنگ حیدر 🔹شاید میگه به مرتضی - واویلا واویلا واویلا از ماجرای کوچه ها - واویلا واویلا واویلا وای از اون روز که، با رفتن مصطفی تنها می مونه، حضرت خیرالنسا میشه توو کوچه، مزد رسالت ادا 🔸برای عرض تسلیت، به ساحت یه مادر هیزم میارن عاقبت، برای یاس حیدر غنچه ای پشت در میشه، با ضرب کینه پرپر 🔸بعد نبی دارالعزا، میشه براش مدینه وای از در و وای از لگد، وای از غلاف کینه ای وای از اون میخ دری، که می شینه رو سینه 🔹خزون میشه بهار عمر زهرا - واویلا واویلا علی مرتضی می مونه تنها - واویلا واویلا شعر و سبک/ رضا رسولی، حسین نوری، بهمن عظیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
358.3K
🎵سبک عزاداری صلی الله علیه و آله 🔺هیئتی/ زمینه، تک سرپا، شور مدیونم یا رسول الله، ممنونم یا رسول الله عمریه بر سر سفرت، مهمونم یا رسول الله مولانا یا ابا الزهرا... بازم با چشمای دریا، می گیرم تو دلم آوا نقش بسته بین این چشمام، تصویر گنبد خضرا مولانا یا ابا الزهرا... از دستت ای مه رحمت، می گیرم بارش نعمت آرزومند تو هستم، کی آقا جون میشم دعوت مولانا یا ابا الزهرا... نقش بر علمت حیدر، آقا جون کرمت محشر مونده بر دل من حسرت، رویای حرمت آخر مولانا یا ابا الزهرا... شعر و سبک/ رضا تاجیک با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
358.3K
🎵شبیه همین سبک عزاداری علیه السلام 🔺هیئتی/ زمینه، تک سرپا، شور اجداد من همه نوکر، اجداد تو همه سرور با لطف مادرت زهرا، من هستم نوکر حیدر ثارالله انت فی قلبی هر روزم روز عاشوراس، قلب من خونه ی زهراس این شبها بیت الاحزان، روضه ی زینب کبراس ثارالله انت فی قلبی من مجنون تو خود لیلا، من قطره تو خود دریا امضا کن سال بعد باشم، اربعین کربلا آقا یا (امضا کن اربعین باشم، پایین پای تو آقا) ثارالله انت فی قلبی میمیرم من به این باور، می گری دستمو آخر کی پیدا میکنم آقا، اربابی از شما بهتر ثارالله انت فی قلبی یار من تا ابالفضلِ، کار من با ابالفضلِ ذکر من وقت جون دادن، یازینب یا ابالفضلِ ثارالله انت فی قلبی شعر و سبک/ امیرحسین الفت با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 شهادت علیه السلام، تسلیت حضرت می فرمایند: اَلْإِمَامُ اَلْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ امام، مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل است. 📚 الكافی|ج‏۱|ص۲۰۰ با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام خوشا آن غریبی که یارش تو باشی قرار دل بی‌قرارش تو باشی خوشا آن‌که تنها تو را دوست دارد چه خوش‌تر اگر دوستدارش تو باشی ز بیداد پاییز هم غم ندارد هر آن دل که باغ و بهارش تو باشی خوشا آن گدایی که تنهای تنها کناری نشنید، کنارش تو باشی... بر آن محتضر می‌برم رشک هر شب که شمع شب احتضارش تو باشی... خوشا آن‌که یک عمر پروانه‌ات شد که یک لحظه شمع مزارش تو باشی... شعاری به پیشانی خود نوشتم خوشا آن‌که تنها شعارش تو باشی گدایم گدایم گدایم گدایم گدای علی بن موسی الرّضایم... چه غم گر گنه‌کار و نامه‌سیاهم علی بن موسی الرضا داد راهم امام رئوفی که عالم فدایش کرم کرد و داد از عنایت پناهم... سراپا شدم غرق دریای رحمت نگویید دیگر که غرق گناهم همه روی گردانده بودند از من رضا کرد با چشم رحمت نگاهم... به جز دامن آل عصمت نگیرم به غیر از رضای رضا را نخواهم چو می‌خواست راهم دهد از کرامت عطا کرد، سوز دل و اشک و آهم اگر خوار بودم، اگر پست بودم رضا داد قدرم، رضا داد جاهم... گدایم گدایم گدایم گدایم گدای علی بن موسی الرّضایم... شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام در این حریم هر که بیاید غریب نیست هرکس که دل‌شکسته بُوَد بی‌نصیب نیست عطری که می‌وزد به فضا در حریم قدس چون عطر یاس و یاسمن و عطر سیب نیست اینجا که می‌رسی نفست تازه می‌شود دلداده می‌شوی و دلت بی‌شکیب نیست بازار عاشقی و محبت همیشگی‌ست این رسم جاودانه در این‌جا عجیب نیست آب حیات، آب شفا دارد این حریم این خطّه را نیاز به ناز طبیب نیست اینجا دعا به اوج تمنّا رسیده است اینجا دمی به جز دم «اَمّن یجیب» نیست هرکس به گوشه‌ای به نیایش نشسته است سنگ صبور این همه دل جز حبیب نیست اینجا پر از هجوم صدای ملائک است اینجا صدای هیچ غریبی غریب نیست شاعر/ وجیهه کلیدری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف سلام فلسفۀ چشم‌های بارانی! سلام آبروی سجده‌های طولانی!... تو را هر آینه تصویر کرده‌ام، نظمی چه نسبتی‌ست میان تو با پریشانی؟ چقدر بر سر بازارها قدم زده‌ای که یک معامله سر گیرد از مسلمانی چقدر موقع قحطی صدا زدیم تو را و یادی از تو نکردیم در فراوانی قرار بود بسازیم خانۀ دل را چقدر ساخته شد خانه‌های اعیانی! چه عهدها که پس از هر دعای عهد، شکست چه ندبه‌ها که نشد موجب پشیمانی اضافه شد به غم تو چقدر سال به سال و ما چقدر گرفتیم بی‌تو مهمانی چقدر در پی ما گشته‌ای چراغ به دست میان همهمۀ کوچۀ چراغانی خودت بیا بنشین و بخوان و اشک بریز خودت خطیب، خودت مستمع، خودت بانی بخوان که روضه از آن حنجره شنیدنی است به لهجۀ عربی، با زبان قرآنی... بگو چگونه به هنگام آب نوشیدن همیشه می‌رسی از تشنگی به حیرانی فدای سرخی چشم سیاه تو که هنوز درون گودی مقتل نماز می‌خوانی... شاعر/ محمدحسین ملکیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام بخوان هشتمین جلوۀ ربّنا را امام قَدَر را امیر قضا را تبسم تبسم رضای خدا را علی بن موسی الرضا المرتضی را امام رئوفی که سلطان طوس است که سلطان طوس و انیس النفوس است انیس النفوس است و شمس الشموس است ببین لطف والشمس را، والضحی را چه اذن دخولی؛ «یَرَونَ مَقامی» بخوان زیر لب: «یَسمَعونَ کلامی» اگر بی‌قرار جواب سلامی به آهی بلرزان دل مبتلا را چه دوری دل من، چه دیری دل من ز خوف و رجا ناگزیری دل من فقیری یتیمی اسیری دل من بخوان هل أتی، هل أتی، هل أتی را سلامٌ علی آل یاسین بخوان و دو رکعت از آن شور شیرین بخوان و دعا در شبستان آمین بخوان و بخوان زیر لب یا سریع الرضا را که شب‌های شور و شعف روزی‌ات باد سحرهای نور و شرف روزی‌ات باد و پرواز مشهد-نجف روزی‌ات باد زیارت کنی بعد از آن کربلا را شاعر/ سیدمحمدجواد شرافت با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺رباعی از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم با دست تهی و دل پُر غم نرویم از درگه تو که کعبۀ امّید است نومید کسی نرفته، ما هم نرویم شاعر/ سیدمحمد رستگار ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حسن تو، به وصل آرزومندم کرد سودای محبت تو دربندم کرد خاکم به سر، آبرو ندارم، اما همسایگی تو آبرومندم کرد شاعر/ محمدجواد غفورزاده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام سلام ای طبیب طبیبان سلام سلام ای غریب غریبان سلام الا ماهتاب شبستان توس الا حضرت نور، شمس‌الشموس غریبم من از راه دور آمدم به دنبال یک جرعه نور آمدم شبم، آه یک جرعه ماهم بده پناهی ندارم پناهم بده ببخشا اگر دور و دیر آمدم جوان بودم، امروز پیر آمدم منم زائری خام و بی‌ادعا کبوتر کبوتر کبوتر دعا اگر مست و مسرور و شاد آمدم من از سمت باب‌الجواد آمدم من از عطر نامت بهاری شدم تو را دیدم آیینه‌کاری شدم تو این خاک را رنگ‌وبو داده‌ای به ایران من آبرو داده‌ای ببخشای این عاشق ساده را ببخشای این روستازاده را تو را دیدم و روشنایی شدم علی‌بن‌موسی‌الرضایی شدم... شاعر/ سعید بیابانکی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام رسیدم دوباره به درگاه شاهی چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی... سلام ای غریبی که در صبح محشر ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی... شلوغ است دورت ولی شد فراهم عجب خلوتی، خلوت دل‌بخواهی چو آیینه از بس که دل‌نازکی تو توان تا حریمت رسیدن به آهی تو آیینه آیینه، نوری و نوری تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی تو را مهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟ عجب کسر شأنی عجب اشتباهی که مهر است در محضرت مرده‌شمعی که ماه است پیش رخت روسیاهی گرفته‌ست خورشید اذن دمیدن ز نقاره‌خانه دم هر پگاهی تویی شرط توحید و بی‌تو یقیناً همه نیست توحید جز لاالهی اگر ابر لطفت به محشر ببارد نماند ثوابی نماند گناهی به لطف تو کاه ثواب است کوهی به بذل تو کوه گناه است کاهی لب درۀ نفس لغزیده پایم نگه دار دست مرا با نگاهی منم آن گنهکار امیدواری که دارد ز لطف تو پشت و پناهی ندانم چگونه برآیم ز شکرش اگر راه دادی مرا گاه‌گاهی الهی مرا از حریمش مکن دور مرا از حریمش مکن دور الهی شاعر/ محمود حبیبی کسبی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام شب گذشت از نیمه اما با تو صحبت می‌کنم تا که بگذارم نماز عشق، نیت می‌کنم ای ولایت شرط توحید تمام عاشقان! با تولای تو، من تجدید بیعت می‌کنم در حریم حضرت خورشید، جای ذره نیست از حضور خود در این درگاه حیرت می‌کنم تا نگاهم می‌کنند آیینه‌ها از هر طرف شرم از آیینۀ قرآن و عترت می‌کنم من که سنگین‌بارم از بسیاری جرم و گناه، خواهش بال کبوتر با چه جرأت می‌کنم؟ نعمت قرب جوارت را به من بخشیده‌اند در بهشت آرزو کفران نعمت می‌کنم ای شنیده با صبوری درد دل‌های مرا اشک اگر بگذارد امشب با تو صحبت می‌کنم من که با فرمان‌بری از نفس عادت کرده‌ام، کی به خود می‌آیم آخر، کی عبادت می‌کنم؟ خط نزن اسم مرا با صد خطا پشت خطا من دلِ هر جایی خود را نصیحت می‌کنم «سورۀ یوسف» که خواندم، آیه شد «هشتاد و هشت» بارها این آیه را با خود تلاوت می‌کنم شک ندارم «با کریمان کارها دشوار نیست» گر نشد کامم روا، خود را ملامت می‌کنم این خریداران یوسف‌، دست پُر آورده‌اند من تهی‌دستم چرا بیهوده قیمت می‌کنم؟ تا نسوزد بی‌گناهی از شرار آهِ من می‌روم از جمع بیرون، با تو خلوت می‌کنم تا نصیب من شود توفیق ترک معصیت چشم خود را چشمۀ اشک ندامت می‌کنم تا نگردد در مقام عرض حاجت، ‌ناامید با دل خود بعد از این اتمام حجت می‌کنم یک قدم تا آسمان مانده‌ست از شهر بهشت من زغفلت آرزوی باغ جنت می‌کنم می‌روم سمت «مصلّی»، می‌رسم تا «پنج‌راه» یعنی از پایین پا قصد زیارت می‌کنم گر که زنگ ساعتِ صحن تو بیدارم کند توبه در باقی عمر ازخواب غفلت می‌کنم گر که دستم را بگیری، مثل خُدّام حرم بعد از این خدمت به قدر استطاعت می‌کنم بس که تو زود آشنایی ای امام مهربان من کجا در محضرت احساس غربت می‌کنم؟ «یک سلامم را اگر پاسخ بگویی، می‌روم لذتش را با تمام شهر، قسمت می‌کنم» تا بریزم گاهگاهی سرمه در چشم غزل من به گرد راه زوّارت قناعت می‌کنم تا بماند قصۀ صیاد و آهو جاودان بی‌پناهان را به پابوس تو دعوت می‌کنم در کنار پنجره فولادتان با اشک چشم می‌نویسم «یا علی» و رفع زحمت می‌کنم شاعر/ محمدجواد غفورزاده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت نقاره می‌زنند... مریضی شفا گرفت دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت خورشید آمد و به ضریح تو سجده کرد اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت... از آن طرف فرشته‌ای از آسمان رسید پروانه‌وار گشت و سلام مرا گرفت زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت چشمی کنار این همه باور نشست و بعد عکسی به یادگار از این صحنه‌ها گرفت دارم قدم قدم به تو نزدیک می‌شوم شعرم تمام فاصله‌ها را فرا گرفت دارم به سمت پنجره فولاد می‌روم جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت شاعر/ رحمان نوازنی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام لب خشک و داغی که در سینه دارم سبب شد که گودال یادم بیاید اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را قرار است امشب جوادم بیاید قرار است امشب شود طوس، مشهد شود قبله‌گاه غریبان مزارم اگر چه غریبی شبیه حسینم ولی خواهری نیست اینجا کنارم به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا و قبرٍ بطوسی که خواندم برایش بگو این نفس‌های آخر هم اشکم روان است از بیت کرب و بلایش از آن زهر بی‌رحم پیچیده‌ام من به خود مثل زهرای پشت در از درد شفا بخش هر دردم از بس که خواندم در آن لحظه‌ها روضهٔ مادر از درد بلا نیست جز عافیت عاشقان را تسلای دردم نگاه طبیب است من آن ناخدایم که غرق خدایم «رضا»یم، رضایم رضای حبیب است اباصلت آبی بزن کوچه‌ها را به یادِ سواری که با ذوالفقارش بیاید سحر تا بگردند دورش خراسان و یاران چشم انتظارش شاعر/ قاسم صرافان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید کالای مرا هیچ خریدار نیاید در سوز جگر مصلحت ماست که ما را غیر از جگر سوخته در کار نیاید خارم من و در سینۀ من عشق شکفته‌ست تا خلق نگویند گل از خار نیاید بیمار فراقم من و وصل است دوایم تدبیر، به کار مَنِ بیمار نیاید یک عمر به درگاه رضا رفتم و حاشاک بر دیدن این دلشده یک‌بار نیاید... نومیدی و درگاه تو؟! بی‌سابقه باشد از سوی تو جز رحمت و ایثار نیاید آخر به کجا روی کند؟ ای همه رحمت! گر در بَرِ تو شخص گرفتار نیاید دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته‌ست گنه‌کار نیاید شاعر/ سیدرضا مؤید با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام بالم شکسته بود و هوایی نداشتم از دست روزگار رهایی نداشتم بیهوده نیست عاشق گنبد طلا شدم مشهد اگر نبود که جایی نداشتم دردم زیاد بود و طبیبی مرا ندید دردم زیاد بود و دوایی نداشتم گفتم مگر امام رضا چاره‌ای کند ای وای اگر امام رضایی نداشتم گفتند در حرم همه را راه می‌دهند اصلا بنای بی‌سروپایی نداشتم میل تو بر دل آمد و میل گناه رفت ورنه من از گناه ابایی نداشتم شاعر/ مهدی میری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب از سمت چشم های ترت أیها الغریب تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی باران گرفت دور و برت أیها الغریب جاری ست چشمه چشمه قدمگاه تو هنوز جنت شده ست رهگذرت أیها الغریب تو آفتاب رأفتی و کوچه کوچه شهر در سایه سار بال و پرت أیها الغریب با این همه، غریبِ غریبان عالمی داغی نشسته بر جگرت أیها الغریب از کوچه های غربت شهر آمدی ولی داری عبا به روی سرت أیها الغریب آقای من! نگو که تو هم رفتنی شدی زود است حرف از سفرت أیها الغریب شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز بارانی است چشم ترت أیها الغریب یک عمر خواندی از غم آقای تشنه لب با اشک های شعله ورت أیها الغریب هر گوشه‌ای ز حجره که رو می ‌کنی دگر کرب و بلاست در نظرت أیها الغریب در قتلگاه، لحظه ی آخر چه می کشید جدِّ ز تو غریب‌ترت أیها الغریب شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام تا که لطف تو مهیا نشود گره از کار دلم وا نشود سائلی رانده نگردد زین در نا امید از تو دل ما نشود هیچ کس بهر پناه آوردن شبیه آهوی صحرا نشود زشتی نامه ی اعمال بدم جز به احسان تو زیبا نشود وای اگر آخر کارم آقا سند نوکری امضا نشود تا نیایی کمکم زیر لحد راضی از من دل زهرا نشود مهربان تر، ز تو مولای کریم به تو سوگند که پیدا نشود من ز دست تو کفن می خواهم تا که حشر، عبد تو رسوا نشود شاعر/ جواد حیدری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام عشق رسوایی محض است که حاشا نشود عاشقی با اگر و شاید و اما نشود شرط اول قدم آن است که مجنون باشیم هر کسی در به در خانه ی لیلا نشود دیر اگر راه بیفتیم، به یوسف نرسیم سرِ بازار که او منتظر ما نشود لذت عشق به این حسِّ بلا تکلیفی ست لطف تو شاملم آیا بشود؟ یا نشود؟ من فقط رو به روی گنبد تو خم شده ام کمرم غیر درِ خانه ی تو تا نشود هر قَدَر باشد اگر دورِ ضریح تو شلوغ من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود بین زوّار که باشم کرمت بیشتر است قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود مُرده را زنده کُنَد خوابِ نسیم حرمت کار اعجاز شما با دَمِ عیسا نشود امن تر از حرمت نیست، همان بهتر که کودکِ گمشده در صحن تو پیدا نشود بهتر از این؟! که کسی لحظه ی پابوسیِ تو نفس آخر خود را بکِشد پا نشود دردهایم به تو نزدیک ترم کرده طبیب حرفم این است که یک وقت مداوا نشود! من دخیلِ دلِ خود را به تو طوری بستم که به این راحتی آقا گره اش وا نشود بارها حاجتی آورده ام و هر بارش پاسخی آمده از سمت تو، الّا نشود امتحان کرده ام این را حرمت، دیدم که هیچ چیزی قسم حضرت زهرا نشود آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کُشت عاشقی با اگر و شاید و اما نشود شاعر/ محمد سهرابی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام میان حجره غربت نفس نفس می‌زد نفس نداشت بگوید بیا بیا زهرا لبش کبود ز زهر و دلش پر از آتش به گریه گفت جوادم کنار من باز آ گهی ز سوز دل خود حسن حسن می کرد گهی به ناله صدایش بلند یا اماه به روی خاک رخش را نهاد و گریه نمود به یاد تشنه لبی شهید عاشورا نه خواهری به کنارش نه مادری به سرش غریب و خسته صدا زد که اشهد ان لا... به اشک و آه جوادش چو غسل او می داد بدید بر روی جسمش اثر ز زهر جفا ز کنج حجره غربت به گوش دل یاران نوای ناله جانسوز کیست می آید به روی خاک رخ شمس آل پیغمبر صدای فاطمه یا که علیست می آید ز خستگی نگاهش چنین شود معلوم ز تیر زخم زبان ها دلی حزین دارد به یاد شاه شهیدان به عشق مادر خود میان حجره خود چهره بر زمین دارد چه کرد زهر جفا با وجود این آقا جگر نمانده برایش ز سوزناکی آه میان کوچه نشست و کمی تحمل کرد توان نبود به پا تا دوباره آید راه دلش به یاد خدا و لبش پر از تحلیل به سر کشیده عبا و صدا زند جگرم فتاد بر سر خاک و نگاه منتظرش نوشت بر کف حجره بیا بیا پسرم چگونه روضه بخوانم از این امام غریب به هر نفس، نفس دیگرش نمی آید به گوش شهر بگویید عزیز فاطمه رفت ولی به دیدن او خواهرش نمی آید نباید از سخن حق گذشت ای یاران اگر چه داده رضا جان به بی کسی اما چه گویم از پسری که بدید در دل شب به جسم باب عزیزش به نیزه ها صد جا چگونه می شود آخر ز یادها زائل حکایت تن صد چاک و خواهری محزون کنار مقتل غم یک زن بدون پناه و کل هستی عالم میان لُجّه خون که دیده در دل لشکر بدون پشتیبان زنی شکسته نشیند به محملی تنها که دیده است بیاید به مقتلی خواهر کنار کشته صد پاره برادرها چگونه می شود آخر ز یادها زائل حکایت تن بی سر برابر مادر حکایت لب خنجر به حنجری تشنه و دست و پا زدن یک غریب بی یاور شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام ناله ای بر لبم از فرط تقلا مانده سوختم از عطش و چشم به دریا مانده باز دلتنگ جوادم که در این شهر غریب به دلم حسرت یک گفتن بابا مانده دست و پا می زنم امّا جگرم می سوزد به لب سوخته ام روضه ی زهرا مانده جان به لب می شوم و کرب و بلا می بینم که لب کودکی از فرط عطش وا مانده مادرش چشم به راه است که آبش بدهند وای از حرمله آن جا به تماشا مانده شعله ور می شوم از زهر و حرم می بینم که در آتش دو سه تا دختر نو پا مانده دختری می دود و دامن او می سوزد ردّ یک پنجه ولی بر رخ او جا مانده این طرف غارت و سیلی نگاه بی شرم آن طرف بر نوک نیزه سر سقّا مانده شاعر/ حسن لطفی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |