eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
314 عکس
159 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 سلام الله علیها 🔺شروع با مدح حضرت گریز به حضرت زهرا سلام الله علیها السَّلَامُ علیکِ یا بنتَ أَمیرِالمُؤمنین یا أُمَ کُلثوم سلام اللّه علیها (۱) چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی تمام عمر زیر سایۀ تاج سرت باشی صدف باشی و بی‌اندازه فکر گوهرت باشی خودت می‌خواستی تحت‌الشعاع خواهرت باشی «نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب قدم برداشتی گفتی فقط زینب فقط زینب» مدینه از حسن هم یک نفر مظلوم‌تر دارد همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد فدای ام کلثومی که فرمان از پدر دارد که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد «برای یاری زهرا، دو دم را مرتضی آورد علی می‌خواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد» در این مکتب که حفظ شأن کعبه می‌شود لازم تویی کعبه، که گرد تو جوانان بنی‌هاشم برادرزاده‌هایت از ادب پیش تو چون خادم حجابت قامت اکبر، رکابت زانوی قاسم «چنان عباس، جانت از وفاداری لبالب بود که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود» 🔺امشب می دونی برا چه کسی میخوای گریه کنی؟ همون بانوی مظلومه ای که حتی بین محبین و شیعیان هم غریبه و کم ازش یاد می کنن. بی بی جان شنیدم شما هم مثل حضرت زینب همه جا پا به پای حسینت بودی. شنیدم توی این ایام اسارت شما هم مثل خواهرت بچه ها رو آروم می کردی و جای بچه ها تازیانه می خوردی. آخ بمیرم شما هم مثل بی بی زینب سرِ روی نیزه ها دیدی... حرف از سر و اسارت شد، اجازه بدید از زبان شعر برا شما روضه بخونم. بی بی جان: شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سرها سوار ناقه خواهرها، سوار نی برادرها چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادرها چهل منزل کشیدی خار از پای کبوترها «گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را که بستی با سکینه زخم پیشانی زینب را» بمیرم، در شلوغی‌های شام آنچه نباید، شد خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد همین‌جا بود که حال عروس مادرت بد شد نه... از دروازۀ ساعات باید زودتر رد شد (۲) 🔺مگه چی شد پشت این دروازه... بزارید براتون بگم. همینکه کاروان رسید به شام بماند از اینکه چند روزی جلوی این درب نگهشون داشتن. بعد که خواستن وارد شهرشون کنن، حضرت ام کلثوم فرمودن: ما رو از مسیری وارد کنید که ازدحام نباشه، لااقل خلوت تر باشه. آخه ما ناموس رسول اللهیم، ما خانواده حیائیم. فدای این همه حجب و حیای شما بشم بی بی‌ جان. از دختر فاطمه و ناموس علی که اینجور عفیفه باشن، غیر از این انتظار نمیره... آخه تا قبل کربلا کسی سایه این مخدرات رو هم ندیده بود... اما خدا لعنت کنه شمر رو. تا دید دختر فاطمه چی براش مهمه و واسه چی نگران و مضطربه، گفت: حالا که اینجوریه از یه جایی شما رو وارد شهر می کنیم که از همه جا شلوغ تر باشه. زبان حال بگم، گفت داداش: کارَت کجا کشیده که پرده نشین شهر با شمر بد دهن سر تو همکلام شد یا الله... امام زمان معذرت میخوام. اگه جمله عمه جانتون نبود نمی گفتم. بی بی می فرماد: فَقَدْ خُزِینَا مِنْ کَثْرَةِ النَّظَرِ إِلَیْنَا وَ نَحْنُ فِی هَذِهِ الْحَال... آخ بمیرم؛ یعنی اینقدر توی این مسیر نامحرما به ما نگاه کردن که خیلی اذیت شدیم. لذا بهشون گفت که این سرها رو از جمع زنها جلوتر ببرید تا مردم کمتر به ما نگاه کنن. (۳) میخوام بگم بی بی جان فرمودی ما رو جایی که شلوغه رد نکنید. چون خاصیت بازار و گذر، شلوغی و ازدحامه. اما اینجا اولین جایی نبود که ازدحام شد. دلها رو روانه ی اون خونه ای کنیم که فاطمه و بچه هاش تووش بودن. نه تنها ازدحام کردن، نه تنها حرف مادر سادات که گفت برگردید این خونه خونه دختر رسول الله‌ست، بلکه شروع کردن هیزم آوردن. بی بی خودش می فرماد: فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا... (۴) بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد (۵) 🌀 همه شهدا فیض ببرن. با تموم وجودت ناله بزن: یا زهرا... 📚منابع: (۱) سلام به حضرت (۲) مجید تال (۳) مثیرالأحزان | ص۹۷ (۴) بحارالانوار | ج۳۰ | ص ۳۴۸ (۵) مرضیه نعیم امینی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#دیدار_یار | بخش چهارم امسال #ورودی_بیت رو از یه سمت دیگه ای قرار داده بودن. همین که #گیت_اول رو ر
🔰 | بخش پنجم داشتم به سمت انتهای راهروی منتهی به می رفتم که دیدم سمت چپ یه عده روبه روی نشستن و از اونجا دارن مراسم حسینیه رو دنبال می کنن. 📼 توی دلم گفتم: حیف نیست آدم این همه راه رو بیاد، بعد توی هوای حسینیه ای که اونجا نشسته، تنفس نکنه و آغوش چشماش رو برای دیدن آقاش ولو از دور باز نکنه... 😒 بی اعتنا به مسیرم ادامه دادم تا به ورودی خود حسینیه رسیدم. همینجور که خواستم روی پنجه های پام وایستادم و آقا و فضای توی حسینیه رو ببینم یهو چشمم به افتاد. خیلی از دیدنش خوشحال شدم...🥰 به خودم گفتم نمی رسه ولی می رسه 🏔 همونجا یه دعا کردم... گفتم: ان شاءالله هم، ورودی همدیگه رو ببینیم با هم به دیدار و آقا و مولامون برسیم. 🤲 خودمو رسوندم بهش. داشتیم خوش و بش می کردیم، که یهو آروم آروم به سمت داخل کرد. کأنّه انگار یه عده کم کم از درب دیگه ای خارج بشن، برا ما جا باز شد و رفتیم داخل. به خودمون که اومدیم جمعیت ما رو تا داخل حسینیه آورد. 🌬 حالا آقا رو راحت داشتیم می دیدیم. گفتم: ... 👋 بالاخره واسه خاطرت، هرجوری بود خودم تا اینجا رسوندم. ✍️》 با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📦 بسته محتوایی مربوط به ماه رجب 🏞 》 دعای هر روز ماه رجب https://eitaa.com/Soozosaz/2981 🎶 》 دعای خاب الوافدون... https://eitaa.com/Soozosaz/3017 🎥 》 این کار رو انجام بده https://eitaa.com/Soozosaz/3020 🎶 》 داستان بُشر حافی https://eitaa.com/Soozosaz/3018 🏞 》 هرکس به توان خودش https://eitaa.com/Soozosaz/3008 🎶 》 مداحی یا من یعطی الکثیر https://eitaa.com/Soozosaz/3024 با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علیه السلام سلمان کیستید مسلمان کیستید؟ با این نگاه، شیعه ی چشمان کیستید؟ با این نگاه شعله ور از برق افتراق با این نگاه خط زده بر خطبه ی وفاق با این نگاه پر شده از خط فاصله دور از ملاحظات روایات واصله با کیست این نگاه؟ پی چیست این نگاه؟ آیینه ی نگاه علی نیست این نگاه چشم علی که محو افق های دور بود از درد و داغ شعله ور اما صبور بود چشمی که حرف حرف سکوتش شنیدنی ست چشمی که ربنای قنوتش شنیدنی است آن حرف ها چه ژرف چه ژرفند خوانده اید؟ آن حرف ها شگفت و شگرفند خوانده اید؟ از درد بی امان چه بگویم شنیده اید از خار و استخوان چه بگویم شنیده اید مولا رسیده بود به سوزان ترین مصاف اما نبرد دست به شمشیر اختلاف تیغی که در مصاف به فریاد دین رسید این بار در غلاف به فریاد دین رسید چون لیلة المبیت علی از خودش گذشت آتش به سینه داشت ولی از خودش گذشت آتش به سینه داری اگر، شعله ور مباش هیزم بیارِ سوختنِ خشک و تر مباش دامن مزن به آتش این قیل و قال ها از حق بگو، چنانکه علی گفت سال ها از حق بگو ولی نه به توهین و افترا با منطق علی، نه به توهین و افترا القصه سیره ی علوی این چنین نبود تاریخ را بخوان اخوی! این چنین نبود بادا که تا همیشه بمانیم با علی سلمان شویم و مسلم این راه؛ یا علی! شاعر | آقای با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#دیدار_یار | بخش پنجم داشتم به سمت انتهای راهروی منتهی به #حسینیه می رفتم که دیدم سمت چپ یه عده رو
🔰 | بخش ششم هرچی زمان می گذشت، بیشتر میشد و جمعیت هی ما رو به چپ و راست می کشوند. به گفتم ایشالا با همین موج بریم کنار خود آقا صلوااااات. 😅 کردم که دیگه راهی برای جلو رفتن نيست. به دوربریهام گفتم که آقا کنم اینجا دیگه آخر خطه. اگه میخوایم سرپا نمونیم، باید همینجایی که هستیم سر جامون بشینیم. ما که‌ گفتیم دور و بریهامون هرجوری بود یکی یکی و به مابقی هم گفتن بشینید بشینید... تقریباً همه نشستن الا یه بنده خدایی که و مسن بود. گفتیم حاجی بشین... برگشت با گفت: من؟! من نمی تونم بشینیم. 🤨 گفتیم حاجی بشین تو رو خدا، بذار آقا رو ببینیم. گفت آخه آقاجن من پام مصنوعی هست نمی تونم توی این جای تنگ بشینم. 🦵 به به حمید گفتم جهت پای حاجی رو یه ای بفرما... 🧐 حمید هم خیلی جدی یه دست به پای بنده خدا زد و به نشانه اینکه راست میگه، سری تکون داد. 🥴 نکته جالبش این بود که دقیقاً هم جلوی ما وایستاده بود و ما هم نمی تونستیم آقا رو خوب ببینیم. حمید گفت: خدا رو می بینی، اولین باره اومدم بیت، اون وقت به جای گل روی آقا باید... 🤭 ✍️》 با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#دیدار_یار | بخش ششم هرچی زمان می گذشت، #جمعیت بیشتر میشد و #موج جمعیت هی ما رو به چپ و راست می کش
🔰 | بخش هفتم جا بود و نمیشد راحت بشینی. لذا برای اینکه نشی باید هی پا عوض می کردی. برخی ها به خاطر همین شرایط چون اذیت بودن، وسط پا میشدن و می رفتن بیرون. 😮‍💨 خلاصه ما هرجوری بود سعی کردیم، هم این شرایط رو کنیم و هم یه جا باز کنیم تا اون بنده خدا بتونه با شرایطش بشینه که خدا رو شکر نشست و کار به صحبت آقا نکشید. ☺️ قبل از شروع صحبت های آقا، چیزی که برام جالب بود، وجه تمایز اجراهای نسبت به سالهای قبل بود. به غیر از ها که هر سال توی این دیدار اجرا دارن، امسال از ، آقا عباس و از ، آقا مهدی به زبان محلی شون اجرای داشتن. 😍 توی دلم گفتم: کاش یه روزی‌ بشه که ما هم از ، یه مداح داشته باشیم که بیاد توی بیت و پیش آقا به برای سلام‌الله‌علیها مداحی کنه. 🤲 آقا که خواست صحبت کنه، جمعیت پاشد و شروع کرد به دادن و همین بلند شدن باعث شد ما یه خرده دیگه بتونیم بریم جلو. و صحبت های امسال آقا، به نظرم از همون بخش اولش که در مورد محبت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تا مسائل و تحولات اخیر خیلی خاص و متفاوت بود. 😵 به نظرم این سخنرانی توی این حسینیه، شاید تنها سخنرانی هست که هم کسی حرف نمی زنه و هم مخاطبش دوس نداره زود تموم بشه. 🤩 نزدیک اذان بود، آقا صحبتهاشون رو ختم به دعا کردن و برای همه دستی تکون دادن و تشریف بردن. جمعیت مجدد پاشدن و با شعار به محضر آقا عرض ارادتشون رو نشون دادن. برخی هم رفتن جلو که مداحای رو ببین. ما هم چشم چرخونیدیم تا دوستان و رفقایی که از شهر و استانهای دیگه اومده بودن رو ببینیم و دیدار تازه کنیم. بعد از با رفقا، اولین چیزی که مطرح میشد، تعریف از سخنرانی آقا بود که همه کُپ کردن بودن که اوووف دیدی آقا عجب صحبتی کرد؟! 😱 صحبتی که ، و رو زیاد و تمام معادلات رو بهم ریخت. 🤯 پیشنهاد می کنم این سخنرانی رو حتی اگه هم نیستید، حتماً یه بار بخونید... خب روایت دیدار بنده هم با همه کم و کاستی هاش تموم شد.😊 ان شاءالله دیدار باز هم روزی ما بشه و به ما توفیق بدن که بتونیم این رو سرلوحه کار و سنگینی که توی هیئت و داریم، قرار بدیم. 🤲 ✍️》 با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#دیدار_یار | بخش هفتم جا #تنگ بود و نمیشد راحت بشینی. لذا برای اینکه #اذیت نشی باید هی پا عوض می ک
چند وقت پیش داشتم بیانات حضرت آقا در دیدار مداحان مرور و بازخوانی می کردم که این جمله خیلی منو به فکر فرو برد... 🤔 ایشون توی دیداری که در سال ۶۸ داشتن، بعد از بیان نکاتی در مورد اهمیت شعر و مداحی، فرمودن: "این حرفها را ما یک روزی ‌-پانزده سال پیش، بیست سال پیش- می زدیم، خیلی‌ها این حرفها را ؛ [امّا] که ما چه داریم میگوییم." به خودم گفتم: واقعاً ما چقدر صحبتهای آقا رو دنبال می کنیم و بعدش چقدر متوجه میشیم و عمل می کنیم به توصیه هاشون. نکنه سالها بگذره و ما در راستای مطالبات آقا کار خاصی نکنیم و هرسال به مطالباتشون اضافه بشه، بعد آقا این جمله رو چند سال بعد تکرار کنن که "خیلی‌ها این حرفها رو می‌شنفتند؛ امّا نمی‌فهمیدن..." ✍️ 》 با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔖 امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می فرمایند: چنان با مردم کنید که... اگر بمیرید بر شما بگریند! | روحت شاد 🌹 با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
میشه روی ماهت رو ببوسم.mp3
2.76M
🎶 نواهنگ سخنرانی | منبر عارفانه دو 🔺با موضوع > برخورد با محبت و دلسوزانه 🎙شما صدای مرحوم را می شنوید. ⌛️زمان پادکست | ۲ دقیقه | روحت شاد 🌹 با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان و بزرگواران دو شب قبل طی حادثه ای منزل یکی از فضلا و اساتید سبزواری مقیم در قم، دچار آتش سوزی شدید شد و ایشان و خانواده و دو فرزندشون دچار سوختگی و در بیمارستان بستری میشن. متأسفانه شدت آتش سوزی بالا بوده و تمامی وسایل منزل سوخته و واحد مسکونیشون هم آسیب جدی دیده. تصمیم گرفتیم به رسم وظیفه و با کمک شما، در این بحران پیش اومده، کنار این سرباز و طلبه امام زمان باشیم. لذا جهت خرید و تهیه وسایل و نیز تعمیر واحد مسکونی این عزیز، نیاز به همکاری و کمک شما داریم. با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |