مولانا رباعی ۱۸۸۷
رقص آن نبود که هر زمان برخیزی
بی درد چو گرد از میان برخیزی
رقص آن باشد کز دو جهان برخیزی
دل پاره کنی وز سر جان برخیزی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌼 ..۰۰.. 🌼
ملک هستی تا عدم لبريز غفلتهای ماست
گر بفهمد کس همين دنياست عقبایی که نيست
بیدل
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
در عشق حقیقی ،
این روح است که تن را در آغوش می گیرد!
نیچه
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
حضرت حافظ💐
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هزار سال پیش
شبی که ابر اخترانِ دور دست
میگذشت از فراز بام من
صدام کرد
چه آشناست این صدا
همانکه از زمان گاهواره میشنیدمش
همانکه از درون من صِدام میکند
هزار سال میان جنگل ستارهها پیِ تو گشتهام
ستارهای نگفت
کزین سرای بیکسی
کسی صدات میکند؟
هنوز دیر نیست
هنوز صبر من
به قامت بلند آرزوست
عزیز همزبان من
تو در کدام کهکشان نشستهای؟!
هوشنگ_ابتهاج
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ باب الوفا ⭐️
وفا غایتِ وِفاق است
و وقایت میثاق است
وفا دستگاهِ مشتاق است
و پایگاهِ عشاق است
وفا مایه ی اخلاص است
و پیرایهٔ اهل اختصاص است
و سرّ خویش، نهفتن است
و سرّ دوست، ناگفتن است
وفای عام پیداست
و وفای دوست جداست
وفای عام آن است که
دوست را باشد
و وفای خاص آن است که
با یاد دوست باشد
چنان که آن در دوستی
خلل نیارد
و این بر دوستی بدل نیارد
عاشق چو دل از وجود خود برگیرد
اندر دَوَد و دو زلف دلبر گیرد
والله که که عجب نباشد ار دلبر او
او را به کمال لطف در بر گیرد
ای آمده برای وصال نگار خویش
نشنوده ای که عشق سراسر بلا بود؟
پروانه ضعیف کند جان و دل نثار
تا پیش شمع یک نفس او را بقا بود
#رساله_محبت_نامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH