همایون شجریان- جانا به نگاهی.mp3
7.53M
"جانا به نگاهی"
#همایون_شجریان
جانا به نگاهی
ز جهان بیخبرم کن
دیوانهترم کن...
سرگشته و شیدا
چو نسیم سحرم کن
دیوانهترم کن...
#رهی_معیری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⚜️
اندر دل من درون و بیرون همه او است
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد
بیچون باشد و جود من چون همه اوست
حضرت عشق مولانا
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⚜️
کیست آن فتنه که با تیر و کمان میگذرد
وان چه تیرست که در جوشن جان میگذرد
آن نه شخصی که جهانیست پر از لطف و کمال
عمر ضایع مکن ای دل که جهان میگذرد
آشکارا نپسندد دگر آن روی چو ماه
گر بداند که چه بر خلق نهان میگذرد
آخر ای نادره دور زمان از سر لطف
بر ما آی زمانی که زمان میگذرد
صورت روی تو ای ماه دلارای چنانک
صورت حال من از شرح و بیان میگذرد
تا دگر باد صبایی به چمن بازآید
عمر میبینم و چون برق یمان میگذرد
آتشی در دل سعدی به محبت زدهای
دود آنست که وقتی به زبان میگذرد
حضرت سعدی🍃
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🔆دیدن روی تو را دیده جان بین بایَد
وین کُجا مرتبه چشم جهان بین مَن است...
🔆تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
حضرت حافظ
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️
مولانا میگوید: اگر میخواهی نمیری
باید به نور بَدَل شوی.
خاک به خاک میپیوندد و نور به نور
اگر خاک بمانی
به خاک ملحق میشوی
و میمیری، پایان میگیری
به نور که بَدَل شوی
به نور میپیوندی و نور، ابدی است
«اگر خواهی که در زیر خاک نروی،
در نور گریز که نور زیر خاک نرود»
«نور سوی نور رَوَد»
چگونه میشود به نور بَدَل شد؟
به گفتهی قرآن
خدا، نور جهان است:
«الله نورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»
گریختن در نورِ جهان است
که خاک ما را زر میکند:
«گر دِرَم ما مس است
لطف شما کیمیاست»
⭐️https://eitaa.com/TAMASHAGAH
💚🍃
روح الهی را در روح انسان در نظر بگیر...
این روح، به سادگی ارضا نمیشود،
بلکه فلک را سخت میشکافد،
خود را به اوج آسمان برمیکشد
و میکوشد خود را به روح خدا برساند
به واسطهی نیروی این اشتیاق است که
همه چیز در جهان سبز میشود،
میشکوفد و به برگ و بار مینشیند
این روح، بی تاب رسیدن
به اصل خویش است.
خدا این روح را به
خلوت یگانه خود میکشاند
و با خود یگانه میسازد ....
مایستر اکهارت
مکاشفات
💚🍃
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویى
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویى
به کسى جمال خود را ننمودهیى و بینم
همه جا به هر زبانى، بود از تو گفت و گویى!
غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو بِبُر سر از تن من، بِبَر از میانه،گویى
به ره تو بس که نالم، زغم تو بس که مویم
شده ام زناله نالى، شده ام زمویه، مویى
همه خوشدل این که مطرب بزند به تار چنگى
من از آن خوشم که چنگى بزنم به تار مویى
چه شود که راه یابد سوى آب،تشنه کامى
چه شودکه کام جوید زلب تو،کامجویى
شود این که دمى اى سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویى
بشکست اگر دل من، به فداى چشم مستت
سر خمّ مى سلامت، شکنداگر سبویى
همه موسم تفرّج،به چمن روندوصحرا
تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویى
نه به باغ ره دهندم که گلى به کام بویم
نه دماغ این که از گل شنوم به کام بویى
زچه شیخ پاکدامن سوى مسجدم بخواند
رخ شیخ و سجدهگاهى سرما و خاک کویى
بنموده تیره روزم ستم سیاه چشمى
بنموده موسپیدم صنم سپیدرویى
نظرى به سوىِ (رضوانىِ) دردمند مسکین
که به جز درت امیدش نبود به هیچ سویى
فصیح الزمان شیرازى رضوانى
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
Fereydoun Gole Hayahoo.mp3
4.68M
گل نعمتی است
هدیه فرستاده از بهشت
🍃🌺🍃
مردم کریم تر شود
اندر نعیم گل
🍃🌺🍃
ای گلفروش
گل چه فروشی برای سیم؟!
🍃🌺🍃
وز گل عزیزتر
چه ستانی به سیم گل ؟!
🍃🌺🍃
کسایی مروزی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خدای من !❤️
خُنَکی عفوت را ، حلاوت رحمتت را
برمن ارزانی دار و
از فضل خویش به من بچشان و
آنچه موجب تقرب به درگاه توست و مرا تحفه ای کرامند ؛ عطا کن.
آمین یا رب العالمین🙏
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️دیدار تو
طلیعهی صبح سعادت است⭐️
ابتهاج
روزی مست می آمد...
اندر میان راه، کاغذ پاره ای یافت
مر آن را به تعظیم برگرفت
بر آن نبشته دید که :
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
آن را معطر کرد و به جایی پاک بنهاد
آن شب مر خداوند_تعالی_را به خواب دید
که وی را گفت:
نام مرا خوشبوی گردانیدی،
به عزت من که نام تو را خوشبوی گردانم
در دنیا و آخرت
تا کس نام تو نشنود
الا آن که راحتی به جان وی آید
ذکر بشر حافی
کشف المحجوب هجویری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
این شکل سفالین تنم جام دلست
و اندیشهٔ پختهام می خام دلست
این دانهٔ دانش همگی دام دلست
این من گفتم و لیک پیغام دلست
🌹🕊
حضرت مولانا
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گفت: اگرچه از خفاش و اعمَش آفتاب را غم نیست و نور میپاشد، الاآفتابپرستان را خوف است که او از غصه با ایشان مَکری کند که از آفتاب دور مانند.
گفت: لیکن آفتابپرست را این اعتقاد ببایَد در حقِّ آفتاب که زَهره ندارد کسی در حرمتِ آفتاب که او را تعرض کند.
قُوَّتِ اعتقاد بباید معتقد را که از کوه گذاره کند، شیرِ هفتسر را ببیند، گوشش را بگیرَد به قُوَّتِ اعتقاد و عشقِ آفتاب و غم نخورَد.
اعتقاد و عشق، دلیر کنَد و همهی ترسها را ببَرَد.
#مقالات_شمس / نشرِ مرکز / چاپِ هشتم ۱۳۸۶ / صفحهی ۹۲)