⭐️ خداوندا... تن را که به دست من بود به آب پاک کردم دل را که به امر توست به نظر عنایت و نور معرفت پاک کن مرصاد العباد نجم رازی https://eitaa.com/TAMASHAGAH

دربند و گرفتار بر آن سلسله مویم♥️ https://eitaa.com/TAMASHAGAH

رب العزة فرمود : ما را دوستانی اند از امت محمّد که از ما جز ما را نخواهند و جز به یاد ما نیاسایند ور حدیث کنند جز حدیث ما نکنند ور شراب خورند جز به یاد ما نخورند از مِهر ما با خود نپردازند و از عشق ما با دیگری ننگرند آن را که وصال یار دلبر باید از خویشتنش فراق یکسر باید کشف الاسرار https://eitaa.com/TAMASHAGAH

پیش در آمد ماهور ویولون زنده یاد استاد: حبیب الله بدیعی از کجا می آید این آوای دوست 💔 الهی یک جهان غم دارم امشب به دل دردی دمادم دارم امشب ...... https://eitaa.com/TAMASHAGAH

عاشق اصفهانی: به جز از عشق که اسباب سر افرازی بود هرچه دیدیم و شنیدیم همه بازی بود و موسیقی صدای عشق و صدای سخن عشق است از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند. خواجه 👌👌👌 🍀🍀🍀🍀

خشك سیمی، خشك چوبی، خشك پوست از كجا می آید این آوای دوست؟ گر ز سیم است این صدای نازنین خود چگونه می زند هیهای دوست؟ از چه چوبی آید این بیدادها ؟ می كند عریان چرا سیمای دوست؟ این مگر سیم و زر است كز قدرتش   می كند فریاد، قدرتهای دوست؟ این مگر خوش بوی پوست آهو است  كز شمیمش میرسد فهوای دوست؟ میزنی نغمه به سر، این دست نیست جای دارد سر نهم در پای دوست این نی داود از عشق آمده  بر سر چه می كنی دعوای دوست؟   پرویز نی داوود ☘☘☘

مقالات شمس تبریزی دنیا گنج است و مار است. قومی با گنج بازی می کنند، قومی با مار. آنکه با مار بازی کند، بر زخم او دل می بباید داد؛ به دُم بزند، به سر بزند. چون به دُم زند، بیدار نگردی، بسَر بزند. و قومی که ازین مار برگشتند، و به مُهره و مِهر او مغرور نشدند، و پیر عقل را در پیش کردند که پیر عقل نظر آن مار را زمرد است_ مار اژدها صفت چون دید که پیر عقل مقدم کاروان است، زبون شد و خوار شد و سست شد. در آن آب چون نهنگی بود، زیر قدم عقل پُل شد. زهر او شِکَر شد. خار او گل شد. راهزن بود، بدرقه شد. مایه ترس بود، مایه امن شد. توضیحات: دنیا دو سویه دارد هم گنج و هم مار مار نماد داشته ها و آنچه با آن هم هویتیم دنیا به معنای توانایی های من و آنچه در اختیار من است از امکانات ذهنی، بدنی و محیطی آنکه با مار بازی کند زخم می خورد یعنی در دنیا رنج میبرد آنقدر رنج بر او وارد می شود تا بیدار گردد. عده ای به مهره و مهر مار مغرور نشدند یعنی حس مالکیت در دنیا نداشتند پیر عقل را در پیش کردند یعنی من مالک چیزی در دنیا نیستم و هیچم پیر عقل دفع می کند رنجها را پیر عقل زهر را به شکر تبدیل می کند و خار را گل راهزن تبدیل می شود به کمک کار من و ترس به اَمن تبدیل می شود. پیر عقل: من مالک نیستم هیچم https://eitaa.com/TAMASHAGAH