⭐️
اندرون خالی ست...
و آن را که اندرون نیست
هزار معجزه می نمایی
ایمان نمی آرد !
ابوبکر هیچ معجزه نخواست
گفت: « پیغامبرم »
گفت: « آمنّا و صدّقنا »
#مقالات_شمس
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عاشق بر مردمان بانگ زد :
عشق شما را
فرمان به عشق ورزیدن
در هر حال می دهد
ایستاده و نشسته،
در خواب و بیداری،
در خرید و فروش،
در گریه و خنده،
در سخن و سکوت،
در سود و زیان
و در یک کلام
در هر کاری که بدان مشغولید.
چنین است فرمان عشق
📚دفتر عاشق و معشوق
✍رامون لول (عارف مسیحی)
(الهام گرفته از سوانح شیخ احمد غزالی)
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️
عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی
وز مِی چنان نه مستم کز عشقِ روی ساقی
یا غایة الامانی قلبی لدیک فانی
شخصی کما ترانی من غایة اشتیاقی
ای نهایت آمال و آرزوهای من!
دلم نزد تو فنا شد
و جسمم از نهایت اشتیاق
چنان است که می بینی...
#سعدی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
سوگند به باران
سوگند به عشق♥️
ما چرا مینويسيم؟ آيا میخواهيم همديگر را آگاهتر کنيم؟ يا میخواهيم خودمان را سبک کنيم و خلجانهای ذهنمان را بيرون بريزيم و آرام بگيريم؟ در شبکههای اجتماعی، سطح آگاهیها تقريبا مساوی است و معمولا اکثر نوشتهها گرايش کلی خوانندگان را دگرگون نمیکند.
درست است که نوشتن برای خالی شدن، نوعی خودخواهی و ديگرآزاری است، اما به نظرم اکثر کسانی که در گروههای اجتماعی مینويسند، انگيزهٔ ديگری نيز دارند که شايد خودشان هم از آن بیخبر باشند، و آن، «با هم بودن و گم نکردن همديگر» است. در تاريکي، تنها راه برای اينکه همديگر را گم نکنيم، صدا است. لازم نيست اين صدا، حکمت و فلسفه و ادبيات و تحليلهای دقيق سياسی و بازگويی انديشههای ژرف و شگرف باشد. همينقدر که صدای همديگر را بشنويم، ترس و هراسمان از اين همه ظلمت و دهشت، کمتر میشود. حضور در شبکههای اجتماعی، نوعی دست همديگر را گرفتن در خيابان شلوغ زندگی است. ما مینويسيم، فقط براي اينکه در اين شب تاريک و بيم موج و گردابی چنين هايل، همديگر را گم نکنيم.
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزينهٔ آن گياه عجيبی است
که در انتهای صميميت حزن میرويد
در ابعاد اين عصر خاموش
من از طعم تصنيف در متن ادراک يک کوچه تنهاترم
بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايی من بزرگ است
و تنهایی من شبيخون حجم ترا پيشبينی نمیکرد
و خاصيت عشق اين است
(سهراب)
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️
روزی خواهد آمد
که عشق
بر فراز درختان اساطیری
پرواز سیمرغ میکند و فریاد
ترانهای به وسعت بهار سر میدهد
روزی که تا شکوفایی گل سرخ
فاصلهای نیست
و پرنده ، به شوق تماشای دشت
سر از پا نمیشناسد.
روزی که شفق
سرشار از از عطر نسیم زلفان توست.
و لالهها رنگ لبان تو را وام میگیرند.
روزی که سیب ،
چون گونههای تو
مست رسیدن میشود...
احمد الماسی
پیشواز شعری از شاملو
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
اِلیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الَعَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُه
"کلمات پاکیزه بسوی او صعود می کنند و این عمل صالح است که آنها را عروج می بخشد!
سوره فاطر_ آیه ۱۰
کلمات پاکیزه همان اذکاری است که می گویی،
و هر" ذکری "را "عملی" است متناسب با آن،جز این باشد ذکرت از زبان فراتر نرفته است!
عملِ ذکر "بسم الله الرحمن الرحیم" بخشنده و مهربان بودن است.
عملِ ذکر "فتاح"، گره گشایی از کار خلق خداست.
عملِ ذکر "رزاق"، رزق رسانی به دیگران است.
عملِ ذکر "لا اله الا الله"، یگانه گویی، یگانه اندیشی و یگانه بینی است.
عملِ ذکر "الله اکبر"، توجه از غیر بریدن و روی سوی آن ناشناختنیِ لایتناهی داشتن است.
تو با" ذکرِ بی عمل "به جایی نخواهی رسید
ذکرت را در دیگ عمل بجوشان.
بگذار "ذکر" چنان در تو جاری شود تا تمام وجودت تجلّی آن ذکر گردد
چه خداوند، اسماءش را برای بندگانش گذاشته است.
آنها را واژه مپندار،که زنده اند و از بالاترین ارتعاشات باطنی برخوردارند
همراه با ذکرت،به مفاهیم خیرشان عمل کن.
عمل به اذکار، تقدیم برکات شان است به دیگران
و اینگونه است که تو خود بیش از پیش از آنها پُر خواهی شد
این یک قاعدهء اصیل باطنی است.
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🦋
پروانه صفتانِ جانبازِ عالم عشق
که کمند جذبه الوهیت
در گردن دل ایشان در عهد الست افتاده است،
امروز چندان به پر و بالِ درد طلب
گِرد سرادقات جمالِ شمع جلال پرواز کنند
که یک شعله از شعله های آن شمع
او را در کنار وصال کشد که:
((تا چند به پر و بالِ پروانگی،گرد ما گردی؟
بیا این پر و بال در میدان درباز،
تا پر و بالی از
شعله انوار خویش تو را کرامت کنیم))
ای دل این ره به قیل و قالت ندهند
جز بر در نیستی وصالت ندهند
و آنگاه در آن هوا که مرغانِ وی اند
تا با بال و پری، پر و بالت ندهند!
تا اکنون که به بال خویش می پریدی،
دیوانه ای بودی
اکنون که به بال و پر ما می پری،
یکدانه ای یگانه شدی
اکنون از مایی نه ای بیگانه،
بل که همه مایی از میان برگیر بهانه،
هم درّی هم دردانه هم جانی و هم جانانه
مرصاد العباد
شیخ نجم الدین رازی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
چوبی که فنا نگردد از خود
ممکن نبود که عود گردد
هرگه که وجود تو عدم گشت
حالی عدمت وجود گردد
#عطار نیشابوری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
آدم چون در جمال حوا نگریست
پرتو جمال حق دید
بر مشاهده حوا ظاهر شده که:
"کل جمیل من جمال الله"
ذوق آن جمال بازیافت.گفت :
ای گل! تو به روی دلربایی مانی
وی می ، تو ز یار من به جایی مانی
وی بخت ستیزه کار، هر دم با من
بیگانه تری ، به آشنایی مانی !
#کشف الاسرار
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
سیمرغ کوه قاف رسیدن گرفت باز
مرغ دلم ز سینه پریدن گرفت باز
چشمی که غرقه بود به خون در شب فراق
آن چشم روی صبح به دیدن گرفت باز
#مولانای جان
https://eitaa.com/TAMASHAGAH