eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی !🕊 به من آرامشی عطا فرما ، تا بپذيرم آنچه را كه نمي توانم تغيير دهم و شهامتی ، تا تغيير دهم آنچه را که مي توانم وبينشی ، تا تفاوت اين دو را بدانم #جبران خلیل جبران
هوالعزیز💐 عاشقی گر خواهد از دیدار معشوقی نشان گر نشان خواهی در آنجا جان و دل بیرون نشان چون مجرد گشتی و تسلیم کردستی تو دل بی گمان آنگه تو از معشوق خود یابی نشان چون ز خود بی‌خود شدی معشوق خود را یافتی ذات هستی در نشان نیستی دیدن توان نیستی دیدی که هستی را همیشه طالبست نیستی جوینده را هستی کم اندر کهکشان تا همی جویم بیابم چون بیابم گم شوم گمشده گمکرده را هرگز کجا بیند عیان چون تو خود جویی مر او را کی توانی یافتن تا نبازی هر چه داری مال و ملک و جسم و جان آنگهی چون نفی خود دیدی و گشتی بی‌ثبات گه فنا و گه بقا و گه یقین و گه گمان گه تحرک گه سکون و گاه قرب و گاه بعد گاه گویا گه خموشی گه نشستی گه روان گه سرور و گه غرور و گه حیات و گه ممات گه نهان و گه عیان و گه بیان و گه بنان حیرت اندر حیرتست و آگهی در آگهی عاجزی در عاجزی و اندهان در اندهان هر که ما را دوست دارد عاجز و حیران بود شرط ما اینست اندر دوستی دوستان 📚 - غزلیات
روزی که مرغِ عشق به عالم گشود بال جایی ندید و در دل ما آشیانه ساخت شیرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی؛ آهنگ اشتیاق دلی دردمند را ؛ شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق؛ آزارِ این رمیده ی سر در کَمند را بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت؛ اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغِ خسته جان؛ عمریست در هوای تو از آشیان جداست دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام؛ خواهم که جاودانه بنالم به دامنت شاید که جاودانه بمانی کنار من ؛ ای نازنین که هیچ وفا نیست با مَنَت تو آسمان آبی آرام و روشنی ؛ من چون کبوتری که پَرم در هوای تو یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم ؛ با اشکِ شرمِ خویش بریزم به پای تو
ای نقش توام در چشم ای نام توام بر لب ای جای توام در دل پس ! کجا تو پنهانی؟ برگرفته از کتابِ
🌼🍃 ای از دل و جان لطیفتر قالب تو بسیار رهست از شکر تا لب تو عمریست که آفتاب و مه میگردند روزان و شبان در آرزوی شب تو شبتون زیبا وآرام....
سخن با خود توانم گفتن! یا هرکه خود را دیدم در او، با او سخن توانم گفتن! 📕
این مردمان به نِفاقْ خوش‌دل می‌شوند، و به راستی غمگین می‌شوند. او را گفتم: "تو مرد بزرگی، و در عصر یگانه‌ ای" خوش‌دل شُد و دست من گرفت و گفت: "مُشتاق بودم و مُقَصِر بودم". و پارسال به او راستی گفتم،خَصْمِ من شُد و دشمن شُد. عجب نیست این؟! با مردمان به نفاق می‌باید زیست، تا در میان ایشان با خوشی باشی. همین که راستی آغاز کردی،به کوه و بیابان برون می‌باید رفت. که میان خَلْق راه نیست.
وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ نمل /۴۰ شکر ِ شاکران از مشکور ِ ازلی به خودشان بازگردد نه به حق !چرا که حق تعالی از شکر ِ شاکر و صبر ِ صابر و معرفت ِ عارف و طاعت ِ اطاعت گر و اسلام ِ مسلمان و کفر ِ کافر منزه است ... ✨فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ✨ روزبهــــــــان بقلی شیرازی 📚عرایس البیان فی حقایق القرآن
بُدم بی عشق گمراهی درآمد عشق ناگاهی بُدم کوهی، شدم کاهی برای اسب سلطان را جان بدون عشق، نيل به هيچ كمالی ميسر نمی شود. بدون عشق نه دينی هست و نه آيينی و نه مذهبی و نه ايمانی و نه فضيلتی و نه كمالی و نه هنری و نه اخلاصی. زيرا همه اينها بدون عشق, جز صورتی خشك و بی حاصل نخواهند بود. دکتر حسین
اگر عشق آخرین بهانهٔ بی‌دلیلِ ما نیست پس آمده‌ایم اینجا چه خاکی بر سرمان بریزیم...؟ چقدر شعر بخوانیم هی بی‌شفایِ درد؟! درد داری مگر -بی‌وضو- پا به این همه واژه گذاشته‌ای...چه کنی؟ لااقل حرفی بزن...! این شفا برسد به دست مجروح‌ترین رویاها/انتشارات نگاه/ ۱۳۹۴
از فصلها ، فصل گل بابونه را دوست دارم و سپس تو را و دوباره تو را و همواره تو را‌ !
نقل است که زمستانی در بازار نیشابور می رفت ، غلامی دید با پیراهنِ تنها که از سرما می لرزید. گفت: "چرا با خواجه نگویی که از برای تو جُبّه ای سازد؟" گفت: "چه گویم؟ او خود می داند و می بیند". عبدالله را وقت ، خوش شد. نعره ای بزد و بیهوش بیفتاد. پس گفت: "طریقت از این غلام آموزید".
معرفی کتاب مطرب عشق ♥️ این داستان برداشتی است از زندگی عارفانه زنی که با دل پر شور و سر سودایی یک قرن پیش از پیدایش نخستین صوفیان بزرگ مانند بایزید بسطامی ،شبلی و حلاج، نکته های دقیق وعمیق درتصوف به زبان آورده وجایگاه قابل توجهی درمیان عرفای مسلمان یافته بود چنانکه اورا "مادرنیکی ها"و"تاج سر مردان"لقب داده اند. این نوشته براساس برخی نکات نقل شده از "رابعه عدویه "می باشدوالبته طبیعت داستان به خیال وذهن نویسنده امروزی نیز مجالی داده است .
جهان هرکس به وسعت اندیشه ی اوست زیبا بیندیش و زیبا زندگی کن!
وَإِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا، وَإِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لاِِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَى الْجَمْعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ، وَقِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ. همانا ويرانى زمين به جهت تنگدستى مردم است و تنگدستى مردم به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانى است كه به آينده‌ی حكومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخ گذشتگان عبرت نمی‌گيرند. 📕 نامه/۵۳
✨ هر چه«به جز خيالِ او» قصد حريمِ دل كند در نگشايمش به رو، از درِ دل، برانمش جان
ای ناجی من! مرا به نگاهی... بِرَهان از خودم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙 ز‌ آسمان بگذرم ار بر مَنت افتد نظری ذره تا مهر نبیند به ثریا نرسد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ از بهر خدا زلف مپیرای که ما را شب نیست که صد عربده با باد صبا نیست تیمار غریبان اثرِ ذکر جمیل است جانا! مگر این قاعده در شهر شما نیست؟ دی می‌شد و گفتم : صنما عهد به جای آر گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست!
💫 راه مزه کردنِ الله را در بی مزه دانستن و بی مزگی هر چیزی باید دانست تا هر نوع مزه ای در تو هست از مزه ی حق بی خبری و خبر یافتن از او در بی خبری از دیگران است. بدیهی است که وسوسه ی مجاز گرایی همه را فریب می دهد. وسوسه ی ابلیسی بودن و برتر از دیگران بودن سبب می شود که به موجود ناراست خو کنند و از هر چه ناراست مزه یابند و همین سبب دوری از مزه ی الله است. 📚 (زندگی ، سلوک و اندیشه)
🍃 جوانمردی دریایی‌ست به سه چشمه: یکی سخاوت دوم شفقت و سوم بی نیازی از خلق و نیازمندی به حق
‍ ⭐️ ای قبول کننده‌ی روان و ای خریدار بی هنران! و ای همدم پردردان، هر دمی که در همدمی‌ِ تو دم نمی‌زند بی دم گردان، آنگه همدمِ وی باش. ای جان من! هر چه از ماست بر ماست، اما تا هم دیده بان احوال خویشم، از این معنا همیشه دل ریشم. چون همه تو باشی من کیستم؟ آه از بیچارگی و بی کسی ما آه از مفلسی و بینوایی ما آه از غربت و تنهایی ما... ای جان من! از همه بریده، به تو پیوستم. چون تو چنين کنی کجا بایستم و اگر تو بیفکنی که گيرد دستم؟ من بنده توام پر عیب و مغرور، گه نزدیکم وگه دور. به این مورِ جفاکارِ گریزپایِ بی وفا هر سیاستی که فرمایی سزاوارم؛ اما از آنجا که حدّ کرم توست اگر از این نوع هزاران از ما صادر شود هیچ است؛ از ما جرم و از تو کرم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 خداوندا... میلِ دلم را در آنچه از جانب تو بر من می رسد قرار ده دعای ۲۲