eitaa logo
تماشاگه راز
282 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
[هر کس که مرا به درد آورد ، مرا ساخت ] جان جانان من ! شکستگی های دلم رانگه داشته ام، تو ترمیم شان کنی! به شب سلاااام‌✋
هوالشافی✨🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
 الهی !🕊 دیگران مست شرابند و من مست ساقی، مستی ایشان فانی است واز من باقی!
هوالعزیز💐 ای مطرب ازآن حریف پیغامی ده وین دلشده را به عشوه آرامی ده ای ساقی ازان دور وفا جامی ده ور رشک برد حسود، گو جامی ده رباعی شماره ۱۲۹ سلاااام مهربانان روز و روزگارتان سبز سرشار از عشق باشید و به مهر حق برقرار💐✋ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
سلام! آینهٔ آفتاب‌زادهٔ من! صبیحِ جبهه فروزِ جبین گشادهِٔ من! اتاق را همه خورشید می‌کنی هر صبح سلام آینهٔ روی رف نهادهٔ من! همه کدورتِ پیچیده در تو، نقش من است مگر نه آینه‌ای تو؟ زلالِ سادهٔ من! به برگ‌های گل از تو غبار روبم، اگر خزان امان دهدم هست این ارادهٔ من فرشته عشق نداند، که گفت؟ اینک تو: فرشتهٔ همه هستی به عشق دادهٔ من ترا چه کار که سرو ایستاده می‌میرد؟ همیشه سبز بمان، سروِ ایستادهٔ من! به تو رسیدن و ماندن خوش است خانهٔ اَمن! نهایت سفر! ای انتهای جادهٔ من https://eitaa.com/TAMASHAGAH
سلام بر آنان، که در ما چیزی را دوست داشتند،که خود آن را ندیدیم و دوست نداشتیم... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
اگر واقعا بودید نه تنها هیچ نداشتید بلکه اثری از طبقه بندی ها هم به چشم نمیخورد.. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عاشق باید بی غرض با دوست صحبت دارد ، خواست از میان بردارد و کار بر مراد او گذارد ... ترک طلب گیرد ... چه طلب عاشق را سد راه اوست زیرا که هر مطلوب که پس از طلب یافته شود ،آن به قدر حوصله ی طالب باشد . https://eitaa.com/TAMASHAGAH
اصالت ربطی به اینکه کجا وچه خانواده ای به دنیا آمدی ندارد ... همین که،شرایط بد تو رو آدمِ بدی نکند ، یعنی تو "اصیلی"! https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گر کسی وصف او ز من پرسد از چه گوید باز عاشقان کشتگان معشوقند بر نیاید ز کشتگان آواز یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده. حالی که از این معامله باز آمد یکی از گفت: از این بستان که بودی ما را چه کرامت کردی؟ گفت: به خاطر داشتم که چون به رسم دامنی پر کنم را چون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت. /سعدی https://eitaa.com/TAMASHAGAH