احوال خوب "نعمت" است و احوال بد تلنگر
کاش یادمان بماند هر دو مهمانند و گذرا
نگران هیچ چیز نباش رفیق!
@TAMASHAGAH
چو عیسی عزم بالا کن برون بَر، جان ازین پستی
میا اینجا، که خر گیرند دجالانِ یونانی
#فخرالدین_عراقی
🔸 مقصود از خرگیریِ دجالانِ یونانی این است که فلاسفهی یونان، عیسیِ جان را رها میکنند و خرِ تن را ارج مینهند، معنی را نمیبینند و به ظاهر میپردازند.
✍ #دکتر_سیدحمید_طبیبیان
📕 #عراقینامه
ص۲۰۹
خرگرفتن= کسی را احمق فرض کردن
#آنندراج
@TAMASHAGAH
بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرمتر و مهربانتر باشد؛و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرشان مهربان و بخشندهاند.
حضرت فاطمه( س)
«دلائل الامامه ص76»
«کنزالعمال ، ج 7، ص225»
@TAMASHAGAH
نه هر چشمی ز جسمی میبرد جان
نه هر زلفی دلی سازد پریشان
نه هر دلبر ز فایز میبرد دل
رموز دلبری سری است پنهان
#فایز دشتستانی
@TAMASHAGAH
عشق هایی ، کز پِیِ رنگی بُوَد
عشق ، نَبوَد ، عاقبت ، ننگی بُوَد
زانکه عشقِ مردگان ، پاینده نیست
چون که مُرده ، سویِ ما، آینده نیست
عشقِ زنده ، در روان و در بَصَر
هر دمی باشد زِ غنچه ، تازهتر
عشقِ آن زنده گزین، کو باقی است
وز شرابِ جانفزایت ساقی است
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
دچار باید بود
و گرنه ، زمزمهیِ حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد .
و عشق سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست .
و عشق صدای فاصلههاست
صدای فاصلههایی که
غرق ابهامند.
#سهراب سپهری
@TAMASHAGAH
زبان ترجمان دل است؛ نخست دل گوید، آنگاه زبان گوید، هر که را دل راست باشد، گفتار زبان راست باشد؛
راست گفتاری گواهِ راست دلی باشد و کژ گفتاری گواه کژ دلی.
هر کس گواه اصل و گوهر خویشاند.
#ابونصر_احمد_ژندهپیل
#انس_التائبین
@TAMASHAGAH
ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم
رهروِ منزلِ عشقیم و ز سرحدِّ عَدَم
تا به اقلیمِ وجود این همه راه آمدهایم
سبزهٔ خطِّ تو دیدیم و ز بُستانِ بهشت
به طلبکاریِ این مهرگیاه آمدهایم
با چُنین گنج که شد خازنِ او روحِ امین
به گدایی به درِ خانهٔ شاه آمدهایم
لنگرِ حِلمِ تو ای کِشتیِ توفیق کجاست؟
که در این بحرِ کَرَم غرقِ گناه آمدهایم
آبرو میرود ای ابرِ خطاپوش ببار
که به دیوانِ عمل نامه سیاه آمدهایم
#حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز که ما
از پِیِ قافله با آتشِ آه آمدهایم
🔆🔆🔆
@TAMASHAGAH
ای مردی که هر نااهلی را در درون خود عشق اندوختهای این پراکندگی تا کی؟ ای مردی که دل خود را به هزار بازار عشق دیگران بفروخته ای این آشفتگی تا چند؟
دل به بازار من آورده و بفروختهای
دل بفروخته مفروش به بازار دگر
طاووس عارفان بایزید بسطامی قدس الله روحیه یک شب در خلوتخانۀ مکاشفات کمند شوق را بر کنگرۀ کبریای او در انداخت، و آتش عشق در نهاد خود برافروخت، و زبان را از در عجز و درماندگی بگشاد و گفت: یا ربِّ مَتی أصِلُ الَیکَ؟
بار خدایا! تا کی در آتش هجران تو سوزم، کی مرا شربت وصال دهی؟
به سرّش ندا آمد که بایزید هنوز تویی تو همراه توست
اگر خواهی که به ما رسی "دع نفسک و تعال"،"خود را بر در بگذار و در آی."
#سعدی /مجالس پنجگانه
@TAMASHAGAH