فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو هست او هست
دو هست شرک است
خود را از میان بردار
شیخ ابوسعید ابوالخیر
@TAMASHAGAH
یکی گفت که: اینجا چیزی فراموش کردهام
(خداوندگار) فرمود که:
در عالم یک چیز است که آن فراموش کردنی نیست. اگر جمله چیزها را فراموش کنی و آن را فراموش نکنی باک نیست و اگر جمله را به جای آری و یاد داری و فراموش نکنی و آن را فراموش کنی هیچ نکرده باشی. همچنانکه پادشاهی تو را به ده فرستاد برای کاری معین، تو رفتی و صد کار دیگر گزاردی چون آن کار را که برای آن رفته بودی نگزاردی چنان است که هیچ نگزاردی. پس آدمی در این عالم برای کاری آمدهاست و مقصود آن است، چون آن نمیگزارد پس هیچ نکرده باشد.
امانت را بر آسمانها عرض داشتیم نتوانست پذرفتن. بنگر که از او چند کارها میآید که عقل در او حیران میشود، سنگها را لعل و یاقوت میکند، کوهها را کان زر و نقره میکند، نبات زمین را در جوش میآرد و زنده میگرداند و بهشت عدن میکند، زمین نیز دانهها را میپذیرد و بر میدهد و عیبها را میپوشاند و صدهزار عجایب که در شرح نیاید میپذیرد و پیدا میکند و جبال نیز همچنین معدنهای گوناگون میدهد، این همه میکنند اما از ایشان آن یکی کار نمیآید آن یک (کار) از آدمی میآید
#فیه_مافیه
@TAMASHAGAH
🤍🕊
بر سرِ سجاده
میافتاد چشمم تا به مِی
شیشهی مِی با دهان باز میپرسید:
کی...؟!
کاش از اول
بر درِ میخانه میخواندم نماز
حیف از آن عمری که شد
در گوشهی محرابْ طِی
نالهی جانسوز من بود
آنچه میآمد به گوش
آهِ من بود آنچه عمری زیر لب
میخوانْد نی
کاش با ساقی حسابم پاکمیشد،
سالهاست...
او به من جامی بدهکار است
و من جانی به وی
من خطایی
کمتر از بخشایشت دارم،
ببخش!
با توام ای یار! ای غمخوار!
ای «بسیار ای»!
✍ #فاضل_نظری
@TAMASHAGAH
تماشاگه راز
📝 ما نکردیم گناهی حرجی بر ما نیست جان سپردیم به عشق تو و بیجان رفتیم #سلمان_ساوجی @TAMASHAGAH
❤️🔥🕊
گناه من اگر عشق است
استغفار نتوانم!
#حزین_لاهیجی
🌱🌱
🔅
شنیدم کِرمک شبتاب میگفت:
نه آن مورم که کس نالد ز نیشم
توانْ بیمنت بیگانگان سوخت
نپنداری که من پروانهکیشم
اگر شب تیرهتر از چشم آهوست
خود افروزم چراغ راه خویشم
#اقبال_لاهوری
💫اقبال میگوید نه رسم مور، نه طرز پروانه. نه دیگرآزاری و نه چشم از خود برگرفتن و منت بیگانه بُردن. شیوه مطلوب او، بر خود، نظر گشودن است. مثل مولانا که میگفت:
«تو چراغ خود برافروز»
اقبال میگوید اگر دیده بر جان خود بگشایی میبینی که ماه کاملی در نهادت نهادهاند. اگرچه ظاهراً تهیدامنی:
🌾بر خود نظرگشا ز تهیدامنی مَرنج
در سینهٔ تو ماه تمامی نهادهاند
انصافاً این بینش صاحبدلان که هر آدمی در نهاد خویش واجد گنجی است و به رغم بینواییهای ظاهری، میتواند با آگاهی از آن گنج و ثروت درونی، به کرامت و ارجمندی خود ایمان آوَرَد بسیار درخشان و شفابخش است. وقوف پیوسته بر این گنج، شفاست:
🌾چو حافظ گنج او در سینه دارم
اگر چه مُدَّعی بیند حقیرم
به نظر میرسد تا نتوانیم به آن گنج پنهان
در نهاد خویش ایمان بیاوریم، قادر نخواهیم بود به روشنی کارگر در جهان، ایمان بیاوریم. آخر به مدد آن چراغ درونی است که میتوان از نور پایندهٔ هستی سراغ گرفت و به آن پیوست.
✍ #صدیق_قطبی
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارب!
نظر تو بر نگردد
برگشتن روزگار سهل است!
ای نگارین چند فرمایی شکیبایی مرا
با غم عشقت کجا در دل شکیبایی بود
مر مرا گفتی چرا بر روی من عاشق شدی
عاشقی جانانه خودکامی و خودرایی بود
#سنایی
@TAMASHAGAH
تا ما ره تسبیح و ثنا می پوییم
«سبحانک لاعلم لنا» می گوییم
لوح طلب از حرف دعا می شوییم
چون درخور ماست آنچه ما می گوییم
#جامی
@TAMASHAGAH
غیرِ رویَت هرچه بینَم نور چَشمَم کَم شود
هر کسی را رَهْ مَدِه ای پَردهٔ مُژگان من
سَختْ نازک گشت جانم از لطافتهای عشق
دلْ نخواهم, جانْ نخواهم آن من کو, آن من؟
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...در بنیان تمامی مخلوقات
عشق همچون عطیهی برتر حاضر است
زیرا هنگامی که هرچیزِ دیگری به پایان میرسد
عشق میماند....
#کوئلیو
ایمان بدون عشق
شما را متعصب میکند،
وظیفه بدون عشق شما را
بد اخلاق میکند،
قدرت بدون عشق ،
باعث خشن شدن شما میشود،
اگر عدالت بدون عشق داشته باشید
سخت و بی گذشت خواهید شد
زندگی کردن بدون عشق باعث میشود
روح و جسم شما بیمار باشد...
#خلیل جبران
مقصود از ذکر خداوند بر زبان آوردن کلماتی و نامها و اوصافی از خداوند نیست، چنانکه خداوند نیز وقتی ذکر ما می کند چنین نیست که نام ما را به کرّات بر زبان آورد. یاد کردن ما باید نشان عشق و آرزوی دیدار و شوق به حضور و اشتغال به اوامر و نواهی معشوق باشد و ذکر خداوند از ما این است که ما را مشمول رحمت و نعمت خود قرار می دهد و اگر شایسته تر باشیم به حضور خود می پذیرد.
#دکترالهی قمشهای
@TAMASHAGAH
برایتان در این روزهای پاییزی،
شوق زیستنی نیلوفرانه میخواهم ،
پیچیدن دور هر چیز و
هر کس و هر فرصتی ،
که بالا بروید از این
روزهای سنگی و دلتنگی،
که بشکوفید و به هر
پیچشی گلی تازه و
گلبرگی تازه بپاشید ،
چنان زیستنی که دور
هر خواسته ای که بپیچید ،
شکوفاترش کنید ،
برایتان در این روزهای رو به خزان ،
نیلوفرانگی آرزو میکنم
پر از شور شکفتنی دوباره
پر از شکفتگی
پر از شیفتگی!
@TAMASHAGAH
تماشاگه راز
#عاشق ار در #عشق او کشته شود حضرت #معشوق او را #خونبهاست 🔥 @TAMASHAGAH
«حدیث حضرت معشوق»
آن کس که مرا طلب کند،
مرا می یابد و آن کس که مرا یافت،
من را می شناسد
و آن کس که مرا شناخت،
من را دوست می دارد
و آن کس که مرا دوست داشت،
به من عشق می ورزد ..
و آن کس که به من عشق ورزید،
من نیز به او عشق می ورزم
و آن کس که من به او عشق ورزیدم،
او را می کُشم
و آن کس را که من بکُشم،
خون بهای او بر من واجب است
و آن کس که خون بهایش بر من واجب شد،
پس خود من
خون بهای او هستم.
خوشا ان کس که خونبهایش
حضرت معشوق باشد.
🌱🌱🌱
🌾🌾
دیدن تنها از چشمانداز و آگاهی نیز تنها از چشمانداز میسر میشود. هرچه با تأثر و عواطف بیشتری پیرامون چیزی سخن بگوییم، از چشمهای بیشترو گوناگونتری میتوانیم آن را بنگریم و برداشت و عینینگری ما از آن تمام و کمال تر است. اما زدودن خواست و فرونشاندن جملگی احساسات، ولو ازعهدهی آن هم برآییم آیا جز عقیم کردن عقل معنایی دارد؟
نیچه
@TAMASHAGAH
گفتوگوی زیبای
شیخ ابوالحسن خرقانی و
شیخ بایزید بسطامی با خداوند:
🍃🍃🍃
نقلست که شبی نماز همیکرد،
آوازی شنود که هان بوالحسنو!
خواهی که آنچه از تو میدانم
با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟
شیخ گفت: ای بار خدایا!
خواهی تا آنچه از رحمت تو میدانم
و از کرم تو میبینم با خلق بگویم
تا دیگر هیچ کس سجودت نکند؟
آواز آمد: "نه از تو نه از من"
#تذکره_الاولیاء
در کنار دجله، سلطان بایزید
بود تنها فارغ از خِیل مُرید
ناگه آوازی ز عرش کبریا
خورد برگوشش که ای شیخِ ریا!
آنچه داری در میان کهنهدَلق
میل آن داری که بنمایم به خلق؟
تا خلایق قصد آزارت کنند
سنگباران بر سرِ دارت کنند؟
گفت: یارب! میل آن داری تو هم
شمّهای از رحمتت سازم رقم؟
تا خلایق از عبادت کم کنند
از نماز و روزه و حج رم کنند؟
پس ندا آمد که ای شیخِ فتن
"نی ز ما و نی زِ تو"
رُو دم مزن!
@TAMASHAGAH
هدایت شده از فرصت حضور🇮🇷🇵🇸
هوالجمیل🍂
بیچاره پاییز ...
دستش نمک ندارد...
این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.
خودمانیم ...
تقصیر خودش است ؛
بلد نیست مثل " بهار" خودگیر باشد
تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و
با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد ...
سیاست " تابستان " را هم ندارد
که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد
ولی از پشت خنجری سوزناک بزند
بیچاره .....
بخت و اقبال " زمستان " هم نصیبش نشده
که با تمام سردی و بی تفاوتیش این همه خواهان داشته باشد !
او " پاییز " است
رو راست و بخشنده ...
ساده دل
فکر میکند اگر تمام داشته هایش را زیر پای
آدم ها بریزد،
روزی ؛
جایی ؛
لحظه ای ؛ از خوبی هایش یاد میکنند ...
خبر ندارد آدم ها رو راست بودن و بخشنده بودنش را به پای محبتش نمیگذارند ...
یکی به این پاییز بگوید
آدم ها یادشان میرود که تو رسم عاشقی را یادشان داده ای ...
دست در دست معشوقه ای دیگر پا بر روی
برگ هایت میگذارند و میگذرند ...
تنها یادگاری که برایت میماند
" صدای خش خش برگ های تو بعد از رفتن آنهاست " ....!
لا ادری
@FORSAT_HOZOR
تماشاگه راز
هوالجمیل🍂 بیچاره پاییز ... دستش نمک ندارد... این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ن
حکایت دلبردگی و دلدادگی ست و در این عالم خاک
گوینده بخشندگی و ایثار را به پاییز تشبیه کرده که بی توقع بذل می کند و انسان را برگریزان می کند ودرمقابل نیز حکایت ریا و مکر و فریب شبه آدمهای اندکی ست که عشق را مایه هوس ساخته و اررزشها را در پای سود قربانی می کنند
تمرکز بر پاییز در برگریزان و ذات دهش و بخشندگی از وجود است که درخت را تهی خواهد ساخت
هرچند دیگری یا دیگران لبریز شوند..
🍁🍂🍁🍂
آدمیت مرده است
گرچه آدم زنده است
مشیری
🍃🍃
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست
بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
ما با توایم و با تو نهایم اینت بلعجب
در حلقهایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
ما خود نمیرویم دوان در قفای کس
آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتادهاند که ما صید لاغریم
«سعدی»غزلیات🍃
@TAMASHAGAH