اکثر انسانها عمر خود را در جستوجوی چیزی میگذرانند که گمان میکنند در «بیرون» گم کردهاند: آرامش، معنا، عشق، ایمان، اطمینان، شادی، ثروت و...
اما امیرالمؤمنین علیهالسلام پرده را کنار میزند و نور را به سمت آفتابگردان دل میکشد؛ آنچه در پیِ آنی، در خودِ توست، اما از خویش گریختهای.
روانشناسی امروز همین را به زبان علم میگوید:
تا انسان با درون خود آشتی نکند، هیچ تغییر پایداری در بیرون رخ نمیدهد.
هر اضطراب و سردرگمی، نشانهی فاصله گرفتن از «خود» است.
ساعت صفر تربیت از همین خودشناسی آغاز میشود و
حرکت راستین آدمی زمانی شروع میشود که بفهمد از هر آنچه با آن مأنوس است، بزرگتر است.
تمام ترسها، اضطرابها و پوچیها، حاصل دوری از خویشتناند.
گمشدهی ما در درون ماست؛ اما در ازدحام صداها، توقعها و تقلیدها پنهان شده.
کافیست لحظهای سکوت کنیم تا آن آرامش نهفته از پسِ غبار برآید و یادمان بیفتد:
هرچه میخواستیم، همیشه در ما بوده است.
وقتی ذهن به درون بازگردد و انسان با خودِ حقیقی روبهرو شود، آرامترین لحظهی هستی آغاز میشود.
چنانکه فرمودهاند:
«مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ.»
خود را که یافتی، او را یافتهای.
مربی الهی هم وظیفهاش پاککردن غبار از آینهی قلب است؛ او نمیگوید چه باش، بلکه یاریات میکند تا ببینی چه هستی.
هر که این سیر را آغاز کند درمییابد:
راه خدا از درون او میگذرد، نه از بیرون.
و آنگاه که خود را بیابد، دیگر هرگز چیزی را در بیرون گم نمیکند،
زیرا دیگر چیزی بیرون از او نیست؛
او خود، یافته و یگانه گشته است...
@TAMASHAGAH
2.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینو فقط کسی که شب بیداره میفهمه...
@TAMASHAGAH
هوالمحبوب💐
🍃سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
که زنده ابدست آدمی که کشته اوست
🍃شراب خورده معنی چو در سماع آید
چه جای جامه که بر خویشتن بدرد پوست
🍃هر آن که با رخ منظور ما نظر دارد
به ترک خویش بگوید که خصم عربده جوست
🍃حقیر تا نشماری تو آب چشم فقیر
که قطره قطره باران چو با هم آمد جوست
🍃نمیرود که کمندش همیبرد مشتاق
چه جای پند نصیحتکنان بیهدهگوست
🍃چو در میانه خاک اوفتادهای بینی
از آن بپرس که چوگان از او مپرس که گوست
🍃چرا و چون نرسد بندگان مخلص را
رواست گر همه بد میکنی بکن که نکوست
🍃کدام سرو سهی راست با وجود تو قدر
کدام غالیه را پیش خاک پای تو بوست
🍃بسی بگفت خداوند عقل و نشنیدم
که دل به غمزه خوبان مده که سنگ و سبوست
🍃هزار دشمن اگر بر سرند سعدی را
به دوستی که نگوید به جز حکایت دوست
🍃به آب دیده خونین نبشته قصه عشق
نظر به صفحه اول مکن که تو بر توست
@TAMASHAGAH
شجریان4_202112047029158267.mp3
زمان:
حجم:
4.7M
من از روز ازل دیوانه بودم...!
@TAMASHAGAH
هوالعزیز🌱
من چراغم ، کشتنم را حاجت شمشیر نیست می توان افشاند دامانی که بس باشد مرا
هزار بانگ اناالحق به هر دیار زدم که هیچ کس نزد از بی خودی به دار مرا
افروختن و سوختن و جامه دریدن پروانه ز من ، شمع ز من ، گل ز من آموخت
شوق نظّارۀ رخسار تو از پردۀ دل اشک را رقص کنان بر سر مژگان آرد
زهد و تقوا را تو ای زاهد! شفیع خویش ساز من کسی دارم که در محشر به فریادم رسد
جان دگرم بخش ، که این جان که تو دادی چندان ز غمت خاک به سر ریخت که تن شد
نقد بی نام و نشانی، مایه ی آسودگی است باعثی دارد که چون عنقا نشان گم کرده ام
دشـنام خـلق را ندهم جز دعــا جواب ابرم که تلخ گیرم و شیرین عوض دهم
روزی که به مرگ گل نشیند گلشن بلبل شود از مرثیه خوانان چمن،
میراث گل و لاله چو تقسیم کنند رنگ از تو و نکهت از تو و داغ از من
خس و خار از تو سیرابند و من لب تشنۀ رحمت مرا هم مشت خاری فرض کن، و از جلوه آبم ده
@TAMASHAGAH
3.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گر شد ستمی بر سر کوی تو ، به من شد...❤️
@TAMASHAGAH
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک قصه بیش نیست
غم عشق وین عجب
کـز هـر زبان کـه
می شنوم نامکرر است
حضرت حافظ
@TAMASHAGAH
ز شراب لعل نوشین من رند بی نوا را
مددی که چشم مستت به خمار کشت ما را
ز وجود خود ملولم قدحی بیار ساقی
برهان مرا زمانی ز خودی خود خدا را
به خدا که خون رز را به دو عالم ار فروشیم
بخریم هر دو عالم بدهیم خون بها را
پسرا ز ره ببردی به نوای نی دل من
به سرت که بار دیگر بسرا همین نوا را
من از آن نیم که چون نی اگرم زنی بنالم
که نوازشی است هر دم زدن تو بینوا را
دل من به یارب آمد ز شکنج بند زلفت
مشکن که در دل شب اثری بود دعا را
طرف عذار گلگون ز نقاب زلف مشکین
بنمای تا ملامت نکنند مبتلا را
همه شب خیال رویت گذرد به چشم سلمان
که خیال دوست داند شب تیره آشنا را
#سلمان_ساوجی
هرگز از عشق و محبتی که به کسی دادهای پشیمان مشو، حتی اگر آن محبت بیپاسخ مانده باشد.
عشق همواره در چرخهای بازمیگردد و آن عشق به شکلی یا صورتی دیگر به سوی تو برخواهد گشت.
به پخش عشق در جهان ادامه دهید، زیرا این عشق با بهرهای چندین برابر به شما بازمیگردد.
@TAMASHAGAH
گفت معشوقی به عاشق کای فتی
تو به غربت دیدهای بس شهرها
پس کدامین شهر ز آنها خوشترست
گفت آن شهری که در وی دلبرست...!
#مولوی
@TAMASHAGAH