کدام مرثیه گوئی تو را بسراید؟
که پیش از این، سقراط
سماجتِ شب را در شوکران سروده است
و منصور،
پایداری شعله را بر دار
تو در کجای جهان روئیده ای؟
که بادهای سرد در فصلِ شکوفه ها می وزند
و تبرها درختانِ بیدار را می افکنند
و تو،
با شاخسارِ شکسته،
سرسبز و بارور
از پای درآمدی
باشد که شعله های بیمناک
با دانه های ملتهب در سکوت خاک
به جوانه بنشینند
تو گواهِ حادثه بودی
و دیدهِ بان هجوم
و آینه در دست بر بلندی معبر
و کاروان را از کمینگاه خبر دادی
و می دانستی
که همرهان قافله،
یاران شبیخونند
و پیام آینه ات را باژگونه می خوانند
و می دانستی،
که تو را از دو سوی نشانه گرفته اند
و ماندی
و استوار ماندی
تا در کنارِ آینه جان دادی،
#احمد_حیدربیگی، لابیرنت، مجموعۀ اشعار، همدان، انتشارات شهر اندیشه، ۱۳۷۹، ص ۱۲۴_۱۲۳