هو العزیز 💐
▪️زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
▪️ بی مزد بود و منت هر خدمتی که کرد م
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
▪️رندان#تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی #ولی شناسان رفتند از این ولایت
▪️در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها #بریده بینی بی #جرم و بی #جنایت
▪️چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جا نا روا نباشد خون ریز را حمایت
▪️در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
▪️از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
▪️ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
▪️این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
▪️هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
▪️عشقت رسد به فریاد ور خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
https://eitaa.com/TAMASHAGAH