eitaa logo
تماشاگه راز
275 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💐 خوشا وقت شوریدگان غمش اگر زخم بینند و گر مرهمش دمادم شراب الم در کشند وگر تلخ بینند دم در کشند نه تلخ است صبری که بر یاد اوست که تلخی شکر باشد از دست دوست سعدی https://eitaa.com/TAMASHAGAH ☘☘☘☘
شبی دود خلق آتشی برفروخت شنیدم که بغداد نیمی بسوخت یکی شکر گفت اندران خاک و دود که دکان ما را گزندی نبود جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس تو را خود غم خویشتن بود و بس؟ پسندی که شهری بسوزد به نار وگرچه سرایت بود برکنار؟ بجز سنگدل ناکُند معده تنگ چوبیند کسان بر شکم بسته سنگ توانگر خود آن لقمه چون می‌خورد چو بیند که درویش خون می‌خورد؟ مگو تندرست است رنجوردار که می‌پیچد از غصه رنجوروار تُنُكدل چو یاران به منزل رسند، نخسبد که واماندگان از پَسند دل پادشاهان شود بارکش چو بینند در گل خر خارکش اگر در سرای سعادت کس است ز گفتار سعدیش حرفی بس است همینت بسنده‌ست اگر بشنوی که گر خار کاری سمن ندرَوی (باب اول، در عدل و تدبیر و رای)، ص ۵۹، تصحیح و توضیح دکتر غلامحسین یوسفی، انتشارات خوارزمی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
"حکایتِ مجنون و صدقِ محبتِ او" به مجنون کسی گفت کای نیک‌پی چه بودت که دیگر نیایی به حَی؟ مگر در سرت شورِ لیلی نماند؟ خیالت دگر گشت و میلی نماند؟ چو بشنید بی‌چاره بگریست زار که ای خواجه دستم ز دامن بدار مرا خود دلی دردمند است ریش تو نیزم نمک بر جراحت مریش نه دوری دلیلِ صبوری بُوَد که بسیار دوری ضروری بُوَد بگفت ای وفادارِ فرخنده‌خوی پیامی که داری به لیلی بگوی بگفتا مبر نامِ من پیشِ دوست که حیف است نامِ من آن‌جا که اوست سعدی / بابِ سوم
تو کی بشنوی ناله‌یِ دادخواه؟ به کیوان‌ بَرت کلّه‌یِ خوابگاه چنان خُسب کاید فغانت به گوش اگر دادخواهی برآرَد خروش که نالد ز ظالم که در دور ِ تو ست که هر جور کاو می‌کند، جور ِ توست نه سگ دامن ِ کاروانی درید که دهقان ِ نادان؛ که سگ پرورید دلیر آمدی سعدیا در سخن! چو تیغت به دست است، فتحی بکُن بگو آن‌چه دانی! که حق گفته به! - نه رشوت‌ستانی و نه عشوه‌ده- طمع بند و دفتر زِ حکمت بشوی، طمع بگسل و هرچه دانی بگوی سعدی🍃 @TAMASHAGAH
سعدی در حکایتی در باب دوم بوستان، می‌گوید که پیرمردی یا مرشدی در راه مکه در هر قدم دو رکعت نماز می‌خواند! و در راهِ رسیدن به خدا چنان تند می‌رفت که خار را در پای خود احساس نمی‌کرد. در نهایت فریب شیطان خورد و غرور او را می‌گیرد و کار خود را به چشم پسند می‌بیند. (مثل بسیاری از اهل زهد و پرهیز که یکی از آفاتشان این است که خود را بهتر از دیگران می‌بینند و گمان می‌کنند که آنها اهل نجات و سعادت ابدی و عاقبت به خیری‌اند و بقیه معلوم نیست چنین باشند). به هر حال یک سروش غیبی به او آواز می‌دهد که گمان نکن هدیه‌ی گرانبهایی برای خدا آورده‌ای! اگر طاعتی کرده‌ای! بلکه اگر با احسان و نیکوکاری، دلی را از تشویش و ناراحتی آسوده کردی از هزار رکعت نماز در هر منزل بهتر است: شنیدم که پیری به راه حجاز به هر خطوه کردی دو رکعت نماز چنان گرم رو در طریق خدای که خار مغیلان نکندی ز پای به آخر ز وسواس خاطر پریش پسند آمدش در نظر کار خویش به تلبیس ابلیس در چاه رفت که نتوان از این خوب‌تر راه رفت گرش رحمت حق نه دریافتی غرورش سر از جاده برتافتی یکی هاتف از غیبش آواز داد که ای نیکبختِ مبارک نهاد مپندار اگر طاعتی کرده‌ای که نزلی بدین حضرت آورده‌ای به احسانی آسوده کردن دلی بِهْ از الْفْ رکعت به هر منزلی ✍ 📕 @TAMASHAGAH